۱ - بر اساس قواعد و قوانین حقوق بینالمللی، لازمه دفاع مشروع، وقوع حمله مسلحانه از جانب دشمن است. این قاعده تا پایان عصر دوقطبی و جنگ سرد از طرف قدرتهای بزرگ محترم شمرده شده و مورد استناد قرار میگرفت، اما با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی، نظام سلطه و استکبار غربی که خود را مالک جهان دانسته و در پی نظام نوین جهانی و رسمیت بخشی به کدخدایی خود بر همه جهان بود پا را فراتر گذاشته و تعریفی جدید از دفاع مشروع را تحت عنوان حمله قریب الوقوع وارد ادبیات حقوقی کرده و مدعی شد دولتها (منظور از دولتها فقط دولت امریکاست) حق دارند حمله قریب الوقوع را شناسایی و پیشبینی کرده و پیش دستانه قبل از آنکه دشمن اقدام کند با بهره گیری از همه ابزارها اعم از استفاده مستقیم و غیرمستقیم از نیروی مسلح، ربایش، ورود به کشور هدف و ترور، حمله پهپادی و... به اصطلاح مانع از تحقق حمله قریب الوقوع شوند.
۲ - تاریخ امریکا فقط به اشغالگری، کودتا و تجاوز به کشورهای مختلف خلاصه نمیشود بلکه پر است از حرکت بر خلاف قوانین و موازین بینالمللی و کشتار و ترور رهبران سایر کشورهای جهان. تا پیش از دهه ۷۰ میلادی، دولتهای امریکا بر اساس قوانین استکباری، ترور رهبران و افراد مؤثر کشورها را مجاز میدانستند. در اوایل دهه ۷۰ میلادی، مجلس سنای امریکا ترور رهبران و افراد اثرگذار سایر کشورها را ممنوع اعلام کرد، اما دولتهای مستکبر امریکا با تغییر کلمات کماکان به ترورها ادامه دادند، مثلاً به جای کلمه «ترور» از واژه «قتلهای هدفمند» و به جای «بمباران هوایی رهبران کشورها» از جمله «حملات پهپادی علیه رهبران تروریست» استفاده کرده و با استفاده از شیوههای نامتعارف، ممنوع، غیرانسانی و ضدبشری نظیر: «ترورهای بیولوژیک»، «ترورهای رادیواکتیویته»، «ترورهای شیمیایی»، «اسقاط هواپیما» و... نسبت به حذف رهبران کشورها اقدام کردند.
۳ - طی ۵۰ سال گذشته دولتهای امریکا با توسل به همین قانون داخلی و خود نوشته اقدام به ترور رهبران کشورهای متعدد نموده که ترور «سالوادور آلنده- شیلی»، «نگودینه دیم- ویتنام»، «سوکارنو_ اندونزی»، «پاتریس لومومبا- کنگو»، «رافائل تروجیلو- دومنیکن»، «رادان کاراجیچ- صربستان»، «قذافی- لیبی» نمونههایی از آنها است. امریکاییها وقاحت و بیشرمی را از حد گذرانده و در آخرین نمونه حتی برخلاف همان کاریکلماتور (قانون دستکاری شده داخلی) ناجوانمردانه فرمانده ارشد نظامی ایران (سپهبد حاج قاسم سلیمانی که به دعوت رسمی دولت عراق عازم آن کشور بود) را در فرودگاه بغداد ترور کردند و ترامپ بلافاصله در توجیه اقدام وحشیانه خود به قانون «حمله قریب الوقوع» استناد کرده و مدعی شد از آنجا که سردار سلیمانی خود را برای حمله قریب الوقوع علیه منافع امریکا آماده میکرد ما او را ترور کردیم. افتضاح حاصل از حماقت آشکار دونکیشوت امریکا آنقدر سنگین بود که هیئت حاکمه امریکا در برابر موج سهمگین انتقادهای بینالمللی چارهای جز عقب نشینی نداشتند. مایک پمپئو در مصاحبه با CNN از توجیه و اقناع افکار عمومی در باره حمله قریب الوقوع درمانده و مستأصل شده و مانند موشی که در اتاق دربسته گیر افتاده باشد به در و دیوار میزند و ترور سردار سلیمانی را بخشی از «راهبردی بزرگتر» برای بازدارندگی ایران و دیگر رقبای امریکا از جمله روسیه و چین اعلام میکند که با روایت اولیه واشنگتن درباره انگیزه این ترور فاصله قابل توجهی دارد.
٤ - ترامپ بر اساس برآورد غلط از ایران اقدام به ترور سردار دلها نمود. برآورد امریکا در باره ایران مبتنی بر پنج پایه بود و تصور میکرد که اولاً وخامت شدید اوضاع اقتصادی ایران قدرت هر گونه پاسخگویی را از ایران سلب میکند. ثانیاً دوقطبی موجود در صدر حاکمیت ایران و وجود برخی افراد غربگرا و تصمیم سازی شبکه نفوذ، مانع از هر گونه اجماع برای پاسخگویی خواهد بود. ثالثاً ایران فاقد قدرت واقعی برای پاسخگویی است. رابعاً وخامت اوضاع سیاسی عراق نیز مانع از هر گونه همراهی با ایران خواهد بود. خامساً مردم ایران نیز به دلیل نارضایتی شدید و فراگیر و تخریب باورها و اعتماد به نظام، به هیچ وجه حاضر به مطالبه خونخواهی سردار شهید نخواهند بود، در نتیجه با این اقدام خواهد توانست با پیشنهادهای متعدد و گمراه کننده (بهعنوان یک قمارباز قهار و حرفه ای) مردم ایران را وارد بازی خطرناک دوگانههای متعدد و معادله منطقه را به نفع خود و صهیونیستها و علیه محور مقاومت تمام کرده و پروژه ۲۰۲۰ را با اسم رمز «مقابله با ایران تروریست» عملیاتی کند.
۵ - برخلاف برآوردهای دلقک و احمق امریکا، شهادت سردار سلیمانی، معجزه آسا مردم ایران را به میدان مطالبه انتقام سخت آورد. موج مطالبه ملی آنقدر سنگین بود که نظام مقتدر اسلامی برای تسکین آلام و دردهای مردم، راهبرد منطقهای خود را در برابر شیطان بزرگ اعلام کرده و علاوه بر اینکه خروج تمامی نیروهای امریکایی از کل منطقه غرب آسیا را بهعنوان حداقلهای انتقام سخت اعلام نمود بر سیلی بسیار سخت اولیه نیز تأکید کرد.
به رغم «پیشنهادهای عوامفریبانه و رنگارنگ دلقک قمارباز امریکایی به مردم و نظام ایران»، «فشارهای وارده و تهدید، تطمیع و تخریب و... از سوی برخی دولتهای بزرگ و کوچک بر نظام اسلامی»، «فشار شبکه نفوذ داخلی از بزرگنمایی قدرت امریکا»، «به میدان آمدن و واسطه شدن سلبریتیهای امریکایی نظیر مور و دنیرو و...» و... ایران از عزم قطعی خود برای زدن سیلی سخت، محکم، قاطع و پشیمان کننده گفته و بالاخره قبل از خاکسپاری پیکر سردار دلها، عزم خود را عملیاتی نموده و در یک عملیات فوق پیشرفته اطلاعاتی، فنی، عملیاتی بزرگترین پایگاه اشغالی امریکاییها را در عین الاسد در هم کوبید.
۶ - امریکاییها طی روزهای پس از عملیات عینالاسد به کمک امپراتوری بزرگ رسانهای خود سعی در «کوچک نمایی عملیات عین الاسد»، «پنهان سازی آثار تخریبی سنگین عملیاتی موشکی ایران»، «بهره برداری از حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی»، «بهمیدان آوردن چند صد انسان فریب خورده و سازماندهی شده و جسارت به سپاه و حاج قاسم» نمودند، اما مطلقاً نتوانستند مانع از تابش خورشید پرفروغ توانمندی و اقتدار موشکی ایران بر افکار عمومی جهان بشوند.
۷ - عملیات موشکی ایران یک عملیات محدود تاکتیکی با آثار بلندمدت راهبردی بود که برای اولین بار در هشت دهه گذشته علیه شیطان بزرگ انجام شده و شیر بادکنکی امریکا را نزد جهانیان و کشورها و مردم منطقه غرب آسیا متلاشی ساخته و مهر پایانی بر عملیاتهای تروریستی امریکا در جهان (با جعل عناوینی نظیر حمله قریب الوقوع، دفاع پیشدستانه و...) محسوب میشود و در داخل ایران نیز اقتدار و توانمندی مسلط ایران را به رخ تمامی غربزده ها، نان به نرخ روز خورها، بریدهها و ترسوها کشیده و روح امید و بالندگی را به کالبد مردم ایران دمیده است. در چنین شرایطی امریکاییها که همه چیز خود را از دست رفته و هیبت و هیمنه و آبروی خود را بر باد رفته میبینند بالاخره دست از بازی فریب ایران در میدان اروپا برداشته و سرانجام جنتلمنهای برجامی اروپا ماهیت سبعانه و تروریستی خود را عریان کرده و به مدد ترامپ شتافته و مکانیزم ماشه را بهعنوان تهدید علیه ایران پیشنهاد دادند. اینک اوضاع روحی و روانی دونکیشوتهای غربی از اقتدار موشکی ایران و قدرت بلامنازع محور مقاومت بسیار آشفته است و کابوس خروج اجباری از منطقه غرب آسیا و پایان عصر صهیونیزم و محو نابودی رژیم جعلی صهیونیستی، خواب راحت را از تمامی دول غربی ربوده است و این سنت لایتغیر الهی است که «ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم» (سوره قصص/آیه ۵).