کد خبر: 988655
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۲:۵۵
شهید علیرضا نوری، فرمانده‌ای که حضور در جبهه را به میز و مقام نفروخت
شهید نوری در هر شرایطی آماده خدمت بود. طوری نبود که بگوید، چون دستم قطع شده است در خط مقدم حاضر نمی‌شوم. مثل شهید خرازی بود که فرماندهی لشکر ۱۴ را برعهده داشت و در عملیات خیبر یکی از دست‌هایش را از دست داد. شهید خرازی با وجود مجروحیت تا سال ۱۳۶۵ که در عملیات کربلای ۵ شهید شد در جبهه و خط مقدم حضوری فعال داشت
آرمان شریف
نیرو‌های لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) قائم مقام لشکر، علیرضا نوری را با جان و دل دوست داشتند. او را جوانی شبیه خودشان، خاکی و متواضع می‌دیدند که جز خدمت در جبهه هدف دیگری ندارد. حضور پرصلابت شهید نوری در دوران دفاع مقدس باعث بالا رفتن روحیه بسیاری از نیرو‌ها به ویژه جوان‌تر‌ها می‌شد. با وجود جراحت‌های متعدد هیچ‌گاه جبهه را ترک نکرد و تا هنگام شهادت در جریان عملیات کربلای ۵ در کنار همرزمانش ماند.

در سال ۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران شد. با توجه به تجربیاتش به عنوان فرمانده سپاه مستقر در راه‌آهن انتخاب شد و دیگر شب و روز نداشت، همه زندگی‌اش را وقف انقلاب کرد؛ حوادث پشت حوادث، در‌گیری با منافقین، گروهک‌ها و یکمرتبه صدام هم به کشور حمله کرد. با توجه به تجربیاتی که داشت، یک گروه ۷۲ نفره از پرسنل انقلابی و بسیجی راه‌آهن را آموزش نظامی داد و به نام هفتاد و دو تن شهدای کربلا راهی جبهه شدند. شهید نوری می‌گفت: «ما اولین طرح عملیات کلاسیک را به نام عملیات امام زمان (عج) در غرب سوسنگرد طراحی کردیم. محاصره سوسنگرد توسط همین نیرو‌های هفتاد و دو تن شکسته شد.»

شهید علیرضا نوری چندین بار در عملیات‌های مختلف دچار مجروحیت‌های سخت و سنگین شد. نخستین بار پس از شکست محاصره سوسنگرد در سال ۱۳۵۹ در حماسه دیگری به نام عملیات امام علی (ع) شرکت کرد که در کوه‌های الله‌اکبر در غرب سوسنگرد انجام گرفت. در این عملیات از ناحیه پا به سختی مجروح شد و علاوه بر آن ۱۲ ترکش به قسمت‌های مختلف بدنش اصابت کرد. در جریان عملیات والفجر در سال ۱۳۶۱ دست راستش بر اثر انفجار مین قطع شد. او بعد از قطع دستش به همرزمانش چنین گفت: «امانت خدا را به او پس دادم.»

سردار اسماعیل کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ درباره روحیه بالا و توانمندی شهید نوری چنین می‌گوید: «ایشان زمانی که دستش قطع شد و به عقب آمد همه توانمندی‌اش را می‌شناختند به همین خاطر او را فرمانده ناحیه ابوذر کردند. حاج رضا دستواره که به شهادت رسید ایشان را معرفی کردیم. شهید نوری رئیس ستاد هم بود و گفتیم ایشان جانشین شود. شناخت خوبی از شهید نوری داشتیم و سابقه‌اش را می‌دانستیم. از مدیریت و تدبرش آگاهی داشتیم. شهید نوری در هر شرایطی آماده خدمت بود. طوری نبود که بگوید، چون دستم قطع شده است در خط مقدم حاضر نمی‌شوم. مثل شهید خرازی بود که فرماندهی لشکر ۱۴ را برعهده داشت و در عملیات خیبر یکی از دست‌هایش را از دست داد. شهید خرازی با وجود مجروحیت تا سال ۱۳۶۵ که در عملیات کربلای ۵ شهید شد در جبهه و خط مقدم حضوری فعال داشت. نیرو‌های اینچنینی در دفاع مقدس زیاد بودند.»

یکی از خصوصیات اخلاقی شهید نوری بی‌اعتنایی به پست و جایگاه بود. در عملیات سخت کربلای ۵ روزی او را به سنگر فراخواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رئیس راه‌آهن کشور را به وی ابلاغ کنند ولی سردار نوری نگاهی به سردار کوثری و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا انداخت و سپس حکم وزیر را پاره پاره کرد و گفت: «آقای کوثری! به وزیر بگویید من علیرضا نوری ساروی آن‌قدر در این بیابان‌ها می‌مانم تا شهید شوم.»

انگار شهادت در عملیات کربلای ۵ به شهید نوری الهام شده بود. او وصیتنامه‌اش را در تاریخ ۳ دی ۱۳۶۵ نوشت و سرانجام در ۹‌بهمن ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جنوب شلمچه در حالی که نیرو‌های بسیجی را در عملیات کربلای ۵ فرماندهی و هدایت می‌کرد، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید. سیدمهدی حسینی درباره نحوه شهادت ایشان می‌گوید: «سردار علیرضا نوری، در ۹ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به همراه راننده‌اش برای نجات یک مجروح راننده را به کنار می‌کشد و خود به جای راننده می‌نشیند. اما در ادامه راه در اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ماشین و سر و صورت و سینه به شهادت می‌رسد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار