همانطور که در دهه ۹۰ میلادی پیشبینی کرده بودیم، هژمون مسلط غرب بهویژه هژمون امریکا از سال ۲۰۱۷ میلادی به بعد به سمت فروپاشی حرکت خواهد کرد و رفته رفته بر سرعت فروپاشی آن افزوده شده و با جداشدن کالیفرنیا از ایالات متحده مانند اتحاد جماهیر شوروی، امریکا نیز وارد فاز فروپاشی ساختاری و جغرافیایی خواهد شد. اینک آثار فروپاشی در چهره مستأصل و درمانده امریکا مشهود شده و تلاشهای دولتمردان احمق امریکا بر سرعت نابودی امریکا افزوده است. اوج اقتدار و هژمون امریکا به بعد از جنگ دوم جهانی باز میگردد. هژمون و اقتدار امریکا بر ۱۰ رکن به شرح زیر استوار شده است:
۱ - هژمون و سیطره مسلط نظامی بر جهان ۲ - اقتدار و سلطه تفکر لیبرالیستی بر جهان ۳ - هژمون و سلطه علمی و تکنولوژیک و فناوری ٤ - امپراتوری رژیم پولی دلار برجهان طبق ارکان سیستم پولی برتون وودز، مشتمل بر سه سازمان: بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانک بینالمللی ترمیم و توسعه (IBRD) یا بانک جهانی و گات که البته امروزه جای خود را به سازمان تجارت جهانی (WTO) دادهاست. ۵ - قدرت مدیریت بحرانهای جهانی مشتمل بر قادر بودن (able)، مایل بودن (willing) برای رفع تهدیدات جهانی (Threat) ۶ - قدرت اقناع دیگران (توان ائتلاف سازی) ۷ - هژمون و امپراتوری رسانهای بر جهان ۸ - انسجام سیاسی داخلی در تصمیم سازی و تصمیم گیری ۹ - رضایتمندی ملی (انسجام و پیوند جغرافیایی ایالات) ۱۰ - سلطه اقتصادی بر جهان مشتمل بر: «کنترل مواد خام»، «کنترل بر منابع سرمایه»، «کنترل بر بازار»، «کنترل بر کالاهای دارای ارزش» و «کنترل بر نرخ ارز».
امروز در آغاز دهه سوم قرن ۲۱ میلادی تقریباً همه ارکان مذکور یا فروپاشیده و یا در حال فروپاشی است، اما امریکا نمیخواهد به این حقیقت مسلم تن بدهد، به همین دلیل سران امریکا مذبوحانه و احمقانه، دونکیشوت وار برای احیای هژمون مرده امریکا تلاش میکنند ولی تلاشهای آنان بر سرعت غرق شدن و نابودی امریکا خواهد افزود و از طرف دیگر سبب توسعه اقتدار و هژمون انقلاب اسلامی ایران و محور مقاومت میشوند.
حقیقت این است که امریکاییها روی شبکه نفوذی و سازماندهی شده خود در ایران حساب ویژه باز کرده بودند و همین اشتباه محاسباتی آنان را به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و تضعیف و نابودی محور مقاومت امیدوار کرده و دیوانه وار به «ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی (قهرمان مبارزه با تروریسم امریکایی و غربی)»، «انتخاب قدس برای پایتختی رژیم جعلی و خون آشام صهیونیستی» و «پیشبرد برنامه قمار (معامله) بزرگ قرن» و... دست میزند. این دست و پا زدنهای مذبوحانه بیشک بر سرعت «نابودی رژیم صهیونیستی»، «نابودی و اضمحلال قارونهای منطقه بهویژه رژیم سعودی حاکم بر حجاز»، «متلاشی شدن اتحادیه اروپا»، «افزایش نارضایتی مردم امریکا و رشد واگرایی و تجزیه ایالات متحده امریکا»، «افزایش قدرت محور مقاومت»، «پیدایش و تقویت موج دوم بیداری انسانی و اسلامی در ممالک اسلامی» و «پیدایش و تقویت هژمون انقلاب اسلامی ایران» خواهد افزود. بر همین اساس مردم امریکا، دولتهای اروپایی، قارونهای منطقهای و رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی بیش از آنکه از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران عصبانی باشند باید از حماقتها و تلاشهای دونکیشوت امریکایی عصبانی باشند. نقطه مقابل هژمون فروپاشیده امریکا، جمهوری اسلامی ایران است که به رغم همه ائتلافسازیها، فشارها، تحریمها، تهدیدها، محرومیتها و ... بالنده و حکیمانه به قدرت مسلط منطقهای تبدیل شده و اینک در حال تبدیل شدن به قدرت جهانی است. قوی شدن ایران و تبدیل شدن به قدرت جهانی، مستلزم توجه ویژه به ارکان قدرت از منظر انقلاب اسلامی «توسعه استقلال سیاسی و نظامی، و امنیت بومی، مولد و کارآمد اقتصادی و نظامی»، «تأکید بر ارزشهای حیاتی ملی و دینی و تقویت باورها، اعتقادات ایمانی و فرهنگی»، «افزایش کارآمدی مدیریتی و غلبه بر آسیبهای تهدیدساز»، «ظرفیتسازی و تأکید بر انسجام دینی و وحدت ملی»، «پیوستگی با جهان اسلام و توسعه کمی و کیفی محور مقاومت» و «تغییر در ساختارهای مدیریتی نظام (سخت افزار و نرم افزار) مبتنی بر فرهنگ انقلاب اسلامی» است.
در شرایطی که طی سالیان گذشته قوای لشکری قدمهای مؤثری برای ایجاد امنیت پایدار و توسعه عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران برداشته اند، نقطه آغازین تغییرات لازم برای واژه آرایی عمومی و فراگیر قوی شدن و تبدیل ایران به قدرت بلامنازع جهت تبدیل تهدیدها به فرصت، تبدیل قوای کشوری به قوای تراز انقلاب اسلامی است. مادامی که قوای کشوری در جایگاه تراز انقلاب قرار نداشته باشند بار اصلی حراست از استقلال کشور بر دوش مردم بوده و مثل همیشه این مردم هستند که هزینههای سنگین ناهمترازی قوای کشوری با انقلاب اسلامی را میپردازند. همترازی قوای کشوری با بنیانها و ارزشهای انقلاب اسلامی به تغییر در ساختار و اهداف و عملکرد احزاب سیاسی نیاز دارد. نمیتوان از این حقیقت عینی چشم پوشی کرد که متأسفانه طی ۳۰ سال گذشته احزاب سیاسی بیش از آنکه به قوام و بقای نظام اسلامی و رفع موانع و آسیبها و تقویت استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور کمک کرده باشند خواسته یا ناخواسته به نظام، باورها و ایمان مردم، اعتقادات و اعتماد مردم به نظام اسلامی لطمه زدهاند و از این رو تغییر در ساختار و اهداف احزاب سیاسی منطبق با آرمانها و اهداف نظام اسلامی یک ضرورت اجتناب ناپذیر و فوری است. برخی احزاب سیاسی به جای ایفای نقش برای تقویت نظام اسلامی، متأسفانه نقش اپوزیسیون به خود گرفته و به بهانههای واهی و مغالطهآمیز و با هدف فریب افکار عمومی در شیپور تضعیف ارکان نظام دمیده و با شعارهای تفرقه آمیز واگرایی و دلسردی مردم از حضور در انتخابات را مطالبه میکنند.
در اولین انتخابات کشور در گام دوم انقلاب و در چهل و یکمین فجر انقلاب، این مردم هستند که میتوانند و باید در برای حل معضلات، آسیبها و جبران ضعفها و نقص ها، با حضور انقلابی و حداکثری خود، حصار نگاههای غلط انتخاب حزبی را درهم شکسته و منطبق با رهنمودهای رهبری نسبت به انتخاب نمایندگان مؤثر، دغدغهمند، مؤمن، متعهد، کارآمد، کاربلد، کارآزموده، سختکوش، معتقد به آرمانها و اهداف انقلاب، انقلابی، خوشسابقه، پاکدست، دشمنشناس، ضدفساد، خوشفکر، جوان، باانگیزه، بصیر، دانا، حکیم، باغیرت دینی، نخبه، اهل فکر و قلم، شجاع و دلیر، قانونمدار و ولایتمدار اقدام نموده و زمینه تشکیل مجلس انقلابی، حزباللهی و تراز انقلاب اسلامی را فراهم آورند. تنها تشکیل چنین مجلسی است که علاوه بر تلاش برای تحقق خواستههای بهحق معیشتی و اقتصادی کشور و مردم، برای تشکیل دولت تراز انقلاب نیز زمینه سازی کرده و دشمنان نظام را مأیوس و تهدیدها را به فرصت مبدل خواهند کرد.