کد خبر: 989459
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۷:۱۱
هزار توجیه برای انجام یک گناه کبیره
غیبت هم دست کمی از دروغ ندارد. فقط طرف حساب این یکی خلق خداست و تا رضایتش را نگیری توبه‌ای در کار نیست. این بار هر دو فرد گوینده و شنونده خطاکارند. غیبت هم مثل دروغ گفتن عادتمان شده است. اگر درباره دیگران حرف نزنیم روزمان شب نمی‌شود
مهدی مهاجر

سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کاش اگر غیبت می‌کنیم شهامت اعتراف هم داشته باشیم. گاهی طرف را در زمان غیبتش می‌شوییم و کنار می‌گذاریم، اما به محض دیدن خودش رنگ عوض و چاپلوسانه از او تعریف و تمجید می‌کنیم. بعضی‌هایمان حتی حاضر نیستیم زیر بار گناهمان برویم و اسمش را می‌گذاریم تعریف سرگذشت. یعنی تمام زندگی طرف را با همه خوب و بدهایش علنی می‌کنیم و بعد هم می‌گوییم غیبت نبود، خواستیم دیگران عبرت بگیرند! خلاصه برای انجام این گناه کبیره هزار توجیه می‌آوریم.

بعضی واژه‌ها خیلی کوچکند، اما وسعت زیادی دارند. کارایی‌شان خیلی بالاست. بعضی واژه‌ها آنقدر قوی هستند که می‌توانند یک زندگی را بسوزانند یا یک زندگی بسازند. گاهی یک عضو از بدن می‌تواند قابلیت ویران کردن یک رابطه یا شکستن یک قلب را داشته باشد. احتمالاً دانسته‌اید درباره کدام عضو حرف می‌زنم. آری زبان. خوشمزه‌ترین قسمت بدن یک گوسفند که در طباخی‌ها طرفداران زیادی دارد و یک ساعت هم در دیگ روی دست فروشنده‌اش نمی‌ماند. احتمالاً خاصیت غذایی زیادی هم دارد. اما من از زبان آدمیزاد حرف می‌زنم. خاصیت غذایی ندارد، اما تا دلتان بخواهد خاصیت‌های دیگر دارد. ۷۰ گناه را به تنهایی عهده‌دار است که بخشی از آن‌ها در زمره گناهان کبیره محسوب می‌شوند، یعنی گناهانی که خیلی بزرگ هستند. هر کدام از ما یک یا چند تا از این ۷۰ مدل هنر زبانی را خوب بلدیم. مثلاً همگی دست به غیبتمان عالی است! اصلاً نقل مجالسمان است و اگر پشت سر کسی یا از کسی حرف نزنیم روزمان شب نمی‌شود. انگار اگر درباره دیگران حرف نزنیم سوژه برای دورهمی کم می‌آوریم. فلانی فلان کار را کرد و آن یکی بهمان کار را. خیلی از ما به شوخی می‌گوییم بیا کمی غیبت کنیم حالمان خوب شود، یعنی آنقدر قبح این عمل زشت برایمان کمرنگ شده که به انجامش افتخار می‌کنیم. اگر یکی اهل غیبت نباشد و در مهمانی بخواهد ما را امر به معروف کند، او را محکوم به امل بودن کرده و مجبورش می‌کنیم به جرم همسو نبودن با ما جمع را ترک کند. قانون‌های این روز‌های ما وارونه شده است. انگار هر که راست بگوید عجیب و غریب است. اگر بی‌شیله پیله باشد و بخواهد گرهی باز کند به او شک می‌کنیم و می‌گوییم حتماً ریگی توی کفشش است. آنقدر سیاهی دور و برمان را فرا گرفته که گاهی آن روزنه‌های شفاف نور را نمی‌بینیم. برویم سراغ دروغ گفتن که ام‌الفساد گناهان است. گناهی که جزئی از اعمال روزانه ما شده است و با زندگی‌های تک تکمان عجین. ساده‌ترینش از همان ساعات اولیه شروع می‌شود. وقتی راننده تاکسی می‌گوید پول خرد ندارید و ما می‌گوییم نه تا اسکناسمان را برای مسیر‌های بعدی خرد کنیم. وقتی خواب می‌مانیم و می‌گوییم جایی کار داشتیم. وقتی دنبال کار شخصی رفته‌ایم، اما می‌گوییم در ترافیک ماندیم. وقتی کودکمان از ما چیزی خواسته و ما، چون فراموش کرده‌ایم با دروغ آرامش می‌کنیم و وعده فردا می‌دهیم. کودکی که مشق ننوشته و می‌گوید دفترم را جا گذاشته‌ام و... کم‌کم می‌رسد به دروغ‌های بزرگ. دیگر آنجا گفتنش خیلی سخت نیست. دادن آمار‌های عجیب و غریب به مردم کاری ندارد. اصلاً دروغ مگر استخوان است که در گلو گیر کند؟ وقتی پای این دروغ‌ها به خانواده می‌رسد پیکره نظام خانواده به خطر می‌افتد. چهار ستون زندگی مشترک می‌لرزد. وقتی پای دروغ‌ها به میان می‌آید و دیر خانه نیامدن‌ها و بهانه‌های جلسه و در ترافیک تکراری. وقتی جایی هستی که نباید باشی، وقتی حرفی می‌زنی که نباید بزنی، همه می‌شود بذر عدم اعتماد که یک روز ریشه زندگی را می‌خشکاند و جز حسرت چیزی باقی نمی‌گذارد.


به این فکر می‌کنم که چرا باید دروغ بگوییم؟ چرا بلد نیستیم جواب قاطع بدهیم و با دروغ خود را تبرئه یا از زیربار مسئولیت شانه خالی می‌کنیم؟ بدتر ماجرا این است که بعد از مدتی جامعه به دروغ شنیدن هم عادت می‌کند. وقتی مدام دروغ می‌شنود یا راستی‌ها را باور نمی‌کند و دچار بی‌اعتمادی می‌شود یا دروغ‌های مدام را باور و بی‌توجه به آن‌ها زندگی‌اش را می‌کند.
یادش بخیر بچه که بودیم مدام توی گوشمان می‌خواندند دروغگو دشمن خداست ولی حالا ریز و درشتمان مثل نقل و نبات دروغ می‌گوییم و در این آشفته بازار توقع داریم بچه‌هایمان به ما راست بگویند. کم‌کم دارد این عادت صادق بودن یادمان می‌رود و تبدیل می‌شود به یک میراث ماندگار که باید در موزه‌ها دنبالش گشت.

غیبت هم دست کمی از دروغ ندارد. فقط طرف حساب این یکی خلق خداست و تا رضایتش را نگیری توبه‌ای در کار نیست. این بار هر دو فرد گوینده و شنونده خطاکارند. غیبت هم مثل دروغ گفتن عادتمان شده است. اگر درباره دیگران حرف نزنیم روزمان شب نمی‌شود. یک بار تصمیم گرفتم پایم را از بساط غیبت بیرون بکشم و یک روز کامل پاک بمانم نتیجه‌اش برایم جالب بود. اوایل این تصمیم خیلی دشوار است. مثل معتاد‌ها که توی ترک بدنشان درد می‌گیرد من هم خمار بودم و مدام دلم می‌خواست تلفن را بردارم و با کسی حرف بزنم، اما قولم مانع می‌شد. تا اینکه تلفن خودش زنگ خورد. مخاطب هر روزه‌ام بود. مدام پرسید چه خبر و من پیاپی گفتم هیچی سلامتی.

این گفتگو برایش قابل هضم نبود. پرسید از فلانی خبر داری؟ گفتم نه. گفت می‌دانی فلانی برای دختر فلانی رفته خواستگاری؟ گفتم نه. انگار داشت با یک دیوار سنگی حرف می‌زد. وقتی پاسخ هیجان انگیزی دریافت نکرد با تعجب گفت فکر کنم امروز حالت خوب نیست و زود خداحافظی کرد. انگار او هم خمار شنیدن بود. غیبت را که کنار گذاشتم حرفی برای گفتن نداشتم. هر کاری می‌کردم یک سرش به دیگران وصل می‌شد. به ناچار تصمیم گرفتم سرم را با کتاب خواندن گرم کنم، آشپزی کنم و زندگی تازه‌ای شروع کنم. سخت بود، اما موفق شدم. بعد از آن عادت کردم اگر پای کسی در میان آمد با شوخی و خنده بحث را عوض کنم. تا کسی شروع به غیبت می‌کرد می‌خواستم درباره مسائل خودمان حرف بزنیم. سخت بود، اما شد. اول باید برای زمان‌های طولانی که به گپ و غیبت گذشته جایگزین پیدا کرد. باید بتوانیم رابطه‌هایمان را مدیریت کنیم و برای ملاقاتمان برنامه بچینیم که از سر بیکاری به غیبت رو نیاوریم. غیبت یک سم مهلک است. یک شمشیر دو لبه که ما را در آتش دو گناه گرفتار می‌کند. اگر پشت سر کسی حرف بزنیم غیبت کرده‌ایم و اگر آنچه گفته‌ایم دروغ باشد به فرد غایب تهمت زده‌ایم. عجیب است که آدم‌های اهل معامله غیبت کنند. عجیب است که در این روز‌های سخت که نگه داشتن ایمان مثل نگه داشتن آتش در کف دستان است و دُر گران بهایی است، کسی آن را با غیبت هدر بدهد. ما در دنیا با سختی و وسواس بخشش می‌کنیم، اما عجیب است که برای آخرت خود بخشنده می‌شویم و به واسطه حرف‌هایی که زده‌ایم گناه دیگران را به دوش می‌کشیم. آنچه از اعمال نیک را که به سختی ذخیره کرده‌ایم دو دستی تقدیم دیگران کرده و کفه سیاهی آن‌ها را کم و کفه سپیدی خودمان را کم می‌کنیم. این عجیب‌ترین معامله‌ای نیست که می‌کنیم؟!‌

می‌دانم سخت است. اوایلش درد زیادی دارد. ممکن است دایره دوستانت کوچک شوند. ممکن است برای مدتی تنها بمانی، اما بیا تمرین کنیم قوی باشیم و گوشمان را با غیبت آلوده نکنیم. میان این غیبت‌ها افترا نبندیم، حرف درنیاوریم، دلی نشکنیم و دیگران را به جان هم نیندازیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار