نتایج یک نگرشسنجی نشان میدهد کسب رأی از مسیرهای غیر متعارف بین ۳۰ تا ۵۰ درصد در نتیجه انتخابات استانهای مختلف موثر است. در صدر این روشها، پخش پول و توزیع غذا قرار دارد. من، اما فکر میکنم آراء غیر متعارف تنها در این موارد خلاصه نمیشود و مواردی به مراتب خطرناکتر نیز وجود دارد. مثل همین معیار قرار دادن داراییها و درآمدها که مد شده است. بهویژه آنکه منطق صفر و یک در جامعه ما پر رنگ است و عمدتاً هر گاه از رفتار یا گفتاری زده میشویم، نه به تعادل در آن بلکه به ۱۸۰ درجه مخالفت میچرخیم و گویی هیچ حد میانهای تعریف نشده است.
نمونهاش در عالم سیاست بسیار است، آنقدر که رفتار رأی دهندگان در ایران به رفتاری سلبی معروف شده که همواره در پی نه گفتن به شخص بر سرکار به رقیبی که کاملاً منتقد اوست، رأی میدهند. به عنوان مثال وقتی از توسعه سیاسی خاتمی گریزان شدیم، به عدالتخواهیای گسسته از معنویت و عقلانیت چسبیدیم و حاضر شدیم کسی را بر مسند بنشانیم که با لیست مفسدینی که هیچ گاه از جیبش بیرون نیامد، فقط از هر تریبون به هاشمی و خاتمی فحش میداد!
حالا این بازی در حال تکرار است و عدهای دیگر دور ما را که خسته و گریزان از فسادیم، گرفتهاند و خود را به صرف سادهزیستی و عصبانیت از فساد، شایسته نشستن بر کرسیهای مجلس میدانند. اما آیا واقعاً هر شخصی به صرف داشتن خانهای اجارهای و ماشینی مدل پایین شایسته تدوین قوانین است؟ آیا به صرف اینکه شخصی مجلس را محلی برای خدمت میبییند و تصمیم دارد در شورای مرکزی هیچ شرکتی عضو نشود و حقوقش را شفاف کند، میتواند کلید در قفل مشکلات کشور بیندازد؟
بدیهی است که این سوالات به معنای انکار ویژگی مهم سادهزیستی نیست بلکه مراد این است برای برطرف ساختن عیوب حکمرانی و مدل توسعه تنها نمیتوان به عدالتخواه بودن فرد دل بست؛ یحتمل همین است که رهبر انقلاب وقتی ویژگیهای کاندید خوب را برشمردند پس از صفات مومن، انقلابی، شجاع و جهادی و درست پیش از عدالتخواهی، «کارآمدی» را مطرح کردند. چرا که اگر عدالتخواهی با گزارههای دیگر همراه نباشد نهتنها به عدالت نمیانجامد بلکه بیعدالتی را گسترش داده و حتی شخص عدالتخواه را از از «زاهدی کاپشن پوش» به «کتوشلواری عاشق قدرت» بدل میکند که دست به کارهای خلاف شرع، قانون، اخلاق و حقوق اساسی مردم میزند!
لذا کاندیداها، به جای آنکه لیست اموال منتشر کنند و از ماشین مدل ۸۶ یا خانه اجارهای بگویند بهتر است برنامههایشان را برای مشکلات کشور بیان کنند آن هم نه با شعارهایی مثل تحقق عملی اقتصاد مقاومتی که در حیطه اختیارات دولت است، بلکه برنامههایی که در چارچوب وظایف نمایندگی قابل تحقق است.
ممکن است کسی این قلم را متهم به عملگرایی کند، اما اتفاقاً این است که میتواند مانع عملگرایی شود چرا که از همین اکنون مشخص میسازد که طرف چیزی در چنگ دارد یا نه فردای انتخابات میخواهد به هر سیاستی چنگ بیندازد تا خود را ثابت کند!