سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: آرپیجیزنها در طول دفاع مقدس، جایگاه ویژهای در بین رزمندهها داشتند. حسین مسلمان از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در گفتگو با «جوان» به تعریف خاطراتی از آرپیجیزنی در جنگ میپردازد.
اوایل جنگ یک برادر ارتشی بود که نحوه شلیک با آرپیجی را به ما آموزش میداد. ایشان میگفت به شکل اصولی باید یک نفر موقع شلیک، کمر آرپیجیزن را بگیرد، اما بعدها در جبهه متوجه شدیم روشهای دیگری هم برای شلیک آرپیجی وجود دارد و اصلاً اگر بخواهیم روش اصولی آن را به کار ببریم امکانپذیر نیست. کمک آرپیجیزن داشتیم، ولی آنها همان تکتیراندازهایی بودند که با تفنگهای انفرادی وارد عملیات میشدند و گاهی هم گلولههای آرپیجی را در کولهشان حمل میکردند و در صورت لزوم به آرپیجیزن میدادند. اینکه کسی بخواهد کمر آدم را بگیرد و در شلیک کمک کند، محدود به همان دوران آموزشی ماند و کاربردی در جنگ نداشت.
به دلیل قدرت زرهی دشمن، آرپیجیزنها رفتهرفته اهمیت بیشتری در صحنه جنگ پیدا کردند. البته سلاحهای دیگری مثل مالیوتکا و دراگون و ... هم وجود داشتند که علیه تانک استفاده میشدند، اما هیچکدام راحتی و فراگیری آرپیجی را پیدا نکردند. استفاده از این سلاح راحت بود و بیشتر در میان یگانهای سپاه جا افتاد. شاید ۹۰ درصد یگانها از آرپیجی برای زدن تانکهای دشمن استفاده میکردند و یگانهای معدودی از برخی موشکاندازهای متفاوت استفاده میکردند. مثلاً لشکر بیستوهفتیها بهتر از دیگر یگانها از مالیوتکا استفاده میکردند. غیر از این لشکر، باقی لشکرها راحتتر بودند که از آرپیجی استفاده کنند. هرچند در خود لشکر ۲۷ هم یک گردان به نام گردان شهادت وجود داشت که عمده نیروهای آن آرپیجیزن بودند و به این دلیل نام گردانشان شهادت بود که آرپیجیزنها در مصاف با تانکها احتمال شهادتشان زیاد بود.
در طول دفاع مقدس هیچ عملیات زمینی را نمیتوانید پیدا کنید که از وجود آرپیجیزنها محروم باشد. آنها باید به مصاف تانکها، نفربرهای زرهی، سنگرها و ماشینهای دشمن میرفتند و هیچکسی نمیتواند حتی یک عملیات را نام ببرد که دشمن در آن از ادوات و ماشینهای زرهی یا سنگرهای بتنی بهره نبرده باشد.
حفره روباهها یکی از حربههای آرپیجیزنها بود که معمولاً چندین متر جلوتر از خط خودی در زمین حفر میشد. شکل این حفرهها به لانه روباه شباهت داشت و به همین خاطر به آن حفره روباه میگفتند. آرپیجیزنها در داخل این حفرهها مخفی میشدند تا وقتی که تانکهای دشمن به قصد شکستن خط خودی وارد عمل شدند، تانکها را شکار کنند. این کار میتوانست از نزدیکی ماشینهای زرهی دشمن به خطوط خودی جلوگیری کند. اما خب برای آرپیجیزنها خطرات زیادی داشت؛ چراکه از بدنه اصلی نیروها جدا میافتادند و در مصاف با تانکها با مخاطرات بسیاری روبهرو میشدند.
من خودم در عملیات والفجر ۸ و نزدیکی کارخانه نمک یکی از سختترین نبردها را با تانکهای دشمن شاهد بودم. آنقدر تانک در منطقه بود که از انفجار تعدادی از آنها، کل منطقه روشن شده بود. در یک موقعیت وقتی ما به صحنه نبرد رسیدیم، دیدم نیروهای قبل از ما تانکهای دشمن را لت و پار کرده و از آنها عبور کردهاند، ولی سرعت کار به قدری زیاد بود که هنوز تعدادی از تانکها سالم بودند. با این وجود بچهها از آنها عبور کرده و جلوتر رفته بودند. ما هم زحمت تانکهای باقیمانده را کشیدیم! معنی گورستان تانک را من در والفجر ۸ فهمیدم.
در کربلای ۵ هم شاهد انبوه ادوات زرهی دشمن بودیم. در این عملیات به اندازه نبردهای بزرگ عالم مثل جنگ جهانی دوم، عراقیها تانک و نفربر وارد منطقه کرده بودند. آدم از دیدن آن همه تانک وحشت میکرد. ولی وقتی روز بعد جنازه تانکهای دشمن را میدیدیم که کنار جاده روی هم تلنبار شده است، ناخودآگاه شعار معروف بسیجیها را زیر لب زمزمه میکردیم؛ ماشاءالله حزبالله، آرپیجیزن حزبالله...