سرویس اندیشه جوان آنلاین: ۱۷ بهمن به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی سمینار تخصصی «انسان تراز تمدنی» برپا شد. یکی از ارائههای این نشست، سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین علی امینینژاد پیرامون ظرفیتهای تمدنی عرفان اسلامی بود که با رویکرد جالبی نسبت به ماهیت عرفان اسلامی انتخاب بحث و مصادیق شده بود. در ادامه گزارشی از سخنان این استاد حوزه و دانشگاه را میخوانید.
برخی درباره عرفان اسلامی قائل هستند که عرفان اسلامی تمدنسوز است نه تمدنساز. برخی مدعی شواهد تاریخی و متنی هستند. میگویند ما نمیتوانیم بر پایه عرفان اسلامی تمدن بسازیم. در برخی مباحث این نکات مورد بررسی مفصلتر واقع شده است.
اما واقعیت به لحاظ شواهد متراکم و هم اقدامی که حضرت امام (ره) داشت این است که باید گفت این عرفان اسلامی تمدنساز است. علت اینکه عرفان اسلامی تمدنساز است خود وضع دین و آیات و روایات است و نسبتی که عرفان با این منظومه دارد. ما در آیات و روایات داریم رهبانیت و تبت و انقطاع الیالله. البته بیش از اینها هم هست. ما وقتی آیات و روایات را مشاهده میکنیم مغزش مسئله توحید و گرایش به خداوند متعال است.
در همان رهبانیت که در روایتی لکل نبی رهبانیه، ولی به حسب شرایط خاص بروز و نمود معنویت به شکل خاصی است. در زمان حضرت مسیح (ع):ای بسا انقطاع الیالله به گونهای خاص است. ما میبینیم حضرت مریم و حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) ازدواج نکردهاند و بعد از حضرت عیسی (ع) ما مسئله سیاحت و سر به بیابان گذاشتن زیاد است. در رهبانیت مسیحی بخشی دینی است و برخی پردازشهای دیگر است که ضرورتاً منفی نیست.
اما وقتی به زمان ختم نبوت میرسیم، نبی خاتم (ص) با توجه به شرایط، ایشان رهبانیت را به سمت ویژهای جهت میدهند. مثلاً سیاحت امت را ایشان جهاد معرفی میفرمایند. یا رهبانیت امت را نماز و روزه و حج و جهاد را معرفی میکنند. ماهیت و هویت انقطاع الیالله در یک ساختار جدیدی قرار میگیرد. این معنا بعداً در میان عارفان مسلمان رواج پیدا کرده است. بعداً در فضای اسلام گرایشهای رهبانیتی که در فضای مسیحیت میبینیم اینجا مشاهده نمیشود. تعدیل شده است.
مثلاً درباره تبت روایتی هست که خانمی میآید خدمت امام صادق (ع) و میگوید مادرتان فاطمه زهرا (س) بتول بود و من هم میخواهم چنین شوم. امام صادق (ع) پرسید میخواهی چه کار کنی؟ گفت میخواهم ترک ازدواج کنم. حضرت فرمود مادر من بتول بوده و متبتله بود، ولی ازدواج کرد و فرزند داشت و همسرداری کرد. اینجا تبت و رهبانیت و انقطاعی که در اسلام هست که در قالب دخالتها و حضورهای اجتماعی حاد میتواند شکل بگیرد.
مثلاً در نگاه محیالدین ابنعربی میگوید روح عرفان عملی مجاهده است. مجاهده تحمل مشقتهای جسمی است برای رسیدن به خداوند متعال. خوب این البته در نماز و صوم و مانند آن هم هست. این تحمل را و مجاهده را اینگونه معنی وقتی کردید میبینید اوج آن در جهاد اصغر بروز پیدا میکند. هیچ مشقت بر بدنی اشد از جهاد اصغر نیست. به تعبیر محیالدین ابنعربی انسان میخواهد خون خود را در راه خدا بریزد. مهمترین مشقتی که میتواند بر بدن وارد شود همین ریخته شدن خون است.
در فتوحات ج ۲ ص ۱۴۶بیان ایشان این است: «فلما کان إتلاف المهج أعظم المشاق علی النفوس لهذا سمی جهادا»؛ با اینکه در نماز و روزه مجاهده هست، ولی به آنها نگفتهاند جهاد، ولی به جهاد اصغر گفته شده است. به همین خاطر گویی مجاهد مثل دائم الصیام و دائم الصلاه است. در ج ۴ ص ۴۶۳میگوید: «حتی یرجع إلی أهله بما اکتسبه من أجر أو غنیمة إنه کالصائم القائم القانت بآیات اللَّه لا یفتر من صلاة و لا من صیام حتی یرجع المجاهد و قد عرفت بالحدیث الصحیح که ان الصوم لا مثل له وقد قام الجهاد مقامه و مقام الصلاة و ثبت هذا عن رسول اللَّه (ص)»
باز در فتوحات ذیل آیه «التائبون... و بشر المؤمنین» که قسمت به قسمت عنوانهایی را که در آیه شریفه آمده است درباره سالکان الیالله مطرح میکند تا میرسد به سائحون که در اصل لغت به معنای سیاحت است که اشاره دارد به سابقه تاریخی این امر در ادیان که سیاحت معنوی بوده است، ولی در فضای سیاحت اسلامی این را جهت داد به سمت حج و جهاد است و حتی در اسلام بروزات معنویاتگرایانه در ادیان سابق به سمت اعتکاف در مسجد در قبال گوشهگیریهای در غارها مطرح شد.
اگر روح معنویت الهی کمال انقطاع الیالله است و رهبانیت است و رهبانیت معنای حقیقیاش این است دیگر نمیتوان از تمدنسوزی معنویت اسلامی سخن گفت. با تعبیر تعرف الرهبانیه فی وجوههم، چندین روایت وجود دارد رهبانیت و مسئله انقطاع را توضیح میدهد. در اصل مسیحیت التزام به عدم انجام ازدواج نبود، بلکه حسن آن بود. در زمان رسول خدا (ص) همین رهبانیتها شکل داشت میگرفت، ولی رسول خدا (ص) این را به سمت خاص جهت داد؛ بنابراین باید بگوییم جهاد در راه خدا، رهبانیت است و این در مجاهد فیالله است. جهاد باید ابزاری برای سلوک و خودسازی تلقی شود.
اگر حقیقت عرفان اسلامی گذشتن از خود باشد، حالا باید ببینیم برنامههای متعدد سلوکی چه میزان میتواند این را تأمین کند. بسیاری از برنامههای سلوکی گاه ظاهرش از خود گذشتن، ولی باطنش خودپرستی شده است. مانند رسیدن به قدرتها و بهرهمندیهاست، اما در عباداتی که سخت میشود این فرصت خیلی بهتر مطرح میشود؛ مانند نماز شب و روزه در روزهای تابستان که یا مخفی است یا مشقت واضحی دارد.
امر به معروف و نهی از منکر گاه در مسیر سلوک معنا دارد و گاه بعد از رسیدن به حق تعالی، معنی دارد. جهاد هم همین طور است. به بیان دیگر اگر محتویات توسط عرفا مطرح شد و ما در حضرت امام (ره) میبینیم که ایشان سلوک و بلکه دیدار الهی را به نحو جدی و عملیاتی در صحنه عملیات تربیت جمعی قرار داده است. حضرت امام (ره) در مورد آن حدیث شهادت روی نقطه آخر دست گذاشته است و این یک مکتب تربیتی ویژه است.
گاهی فرد خودسازی میکند و بعد جامعهسازی میکند (اشهد ان محمداً عبده و بعد رسوله) دخالت در اجتماع یک منطق دیگر هم دارد و آن هم برای خودسازی است. دخالت سیاسی گاهی حذف دیگران است برای مطرح شدن خود است. این یک منطق غلط است. همین تجربه را در خانواده میتوان داشت؛ در خانواده میتواند همه برای من باشد یا من برای همه باشم. در صحنه اجتماعی مردم را بروز و ظهور الهی و عیالالله میبیند. در این مسیر میتواند توکل، فناء و مانند آن را برداشت کند.
ابن عربی نام دو نفر را میبرد که به شکل جهاد به مقامات رسیدهاند. یک نوجوان اندلسی به نام احمد بنهمام که در نوجوانی و پیش از بلوغ به مقامات رسیده است. «کان من کبار رجال مع صغر سنه... انقطع الی الله تعالی علی هذا الطریق» ج ۴ ص ۴۷۸ میگوید اگر خودش نمیتواند در جهاد باشد باید در فکر تجهیز مجاهدان باشد و در غیر این صورت شعبهای از نفاق در چنین کسانی است.
این موضوعات نشان میدهد عرفان اسلامی اساساً با گوشهنشینی در تعارض است و برخلاف تصور برخی مدعیان انحرافی عرفان، با نگاه فردی و غیراجتماعی قابل جمع نیست.
* منبع: مهر