سرویس تاریخ جوانآنلاین: من به جهت سکونت در تهران، در مجالس و محافل مذهبی، خانگی و بعدها نظامیای که آقایان حاضر بودند، شرکت میکردم، با مرحوم شهید آیت الله حاج شیخ فضل الله محلاتی از قبل آشنایی داشتم. در واقع همه آنهایی که در این مجالس و محافل بودند، با این مجموعهها آشنایی و رفت و آمد داشتند تا بدو انقلاب که من از طریق آقای عبدالله محمودزاده ارتباطی با مجموعه سپاه پیدا کردم. سال ۱۳۵۸ یا ۱۳۵۹ بود که شهید محلاتی به عنوان نماینده ولی فقیه در سپاه برگزیده شد. ایشان در این مجموعه، ضمن تحولی که ایجاد کرد، آن چنان فعال با مسائل برخورد میکرد که همه را وادار به فعال بودن کرده بود. من شاهد بودم که برگزاری آن جلسات و محتوای آن بعد از برگزیده شدن آقای محلاتی به نمایندگی حضرت امام، بسیار جدیتر، فعال و منظمتر شده بود و مهمترین دلیل آن نیز حضور ایشان بود. جلسات، مربوط به بحث در زمینه مسائل سپاه یا مسائل کل کشور بود که به خاطر فعالیت شدید ایشان بسیار منظمتر برگزار میشد. ایشان مصر بود که جلسات شورای عالی سپاه مرتب و منظم تشکیل شود، چون هنوز اوایل جنگ بود و نارساییها نیز زیاد.
شهید محلاتی ارتباط خیلی خوبی با حضرت امام داشت و به واسطه این ارتباط و نیز خصوصیت فعال بودن شخص خودش، خیلی سریع و خوب میتوانست مسائل را به پیش ببرد. نکته بعدی حضور ایشان در جبهه بود. خیلی مواقع، ما اصلاً نمیفهمیدیم که حاج آقا به جبهه رفته است، غالباً یکدفعه از دوستان میشنیدیم یا متوجه میشدیم که ایشان رفته است، چه برای حضور در جلسات مختلفی که آنجا برگزار میشد یا سرکشی به مناطق جنگی.. از آقای فائقی که همکار آقای محمودزاده در دفتر شهید محلاتی بود، میپرسیدیم حاج آقا کجاست؟ ایشان میگفت در منطقه است. باز هم تأکید میکنم که همین فعال بودن آقای محلاتی هم در ستاد و مسائل تهران و هم در منطقه دیده میشد. همین امر باعث شده بود که خیلی از مسائل راحتتر جلو برود. در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰، خلأهای اجرایی زیادی در کشور داشتیم. هنوز خیلی از ادارات و سازمانها شکل خودش را پیدا نکرده بودند. این خلأ باعث شده بود که آقای محلاتی و دیگران، برخی زمینههای دیگر را هم پوشش بدهند، مثل مشکلاتی که در استانها وجود داشت، چون سازمانی نبود که مسؤولیت خیلی از کارها را بپذیرد و مسائل را حل و فصل کند، خیلی از نیروهای انقلاب نسبت به این قضیه اهتمام داشتند. مرحوم محلاتی نیز فراتر از آنچه جزو وظایفش در مجموعه سپاه و جنگ بود، به این مسائل اهتمام داشت. فرض کنید وقتی در بحثهای جاری در مجلس، راجع به استانی مساله یا مشکلی مطرح میشد، در خلال بحث نمایندگان یا مسائل جاری یا هر چه بود، ایشان نمیگفت کار من این است و به اندازه کافی هم وقتم در این قضیه پر است، بلکه درگیر مسائل مجلس یا آن استان هم میشد؛ به جهت کمک و حل و فصل، روشنگری یا هر آنچه لازم بود. پرکاری شهید محلاتی، فراتر از مسؤولیتش کاملاً مشخص بود. به جهت شخصیتی، منهای سوابق مبارزاتی و شخصیتی علمی اش که صد البته جای خود را دارد، از معدود افرادی بود که در آن دوران، با وجود آن مسؤولیتهای سنگین و خطیر، منش و روشی داشت که افراد برای برقراری ارتباط با او، به هیچ وجه، احساس مشکل نمیکردند. مثلاً فردی که هیچ سمتی نداشت و به فرض نیروی ساده جایی ـ در داخل یا بیرون سیستم نظامی یا در محیط کاری خود شهید محلاتی ـ بود، در برقرار کردن ارتباط با ایشان هیچگونه احساس سختی نمیکرد و این به دلیل روی باز و گشادة شهید بود. بعضیها به راحتی جلوی ایشان اظهار نظر میکردند یا احیاناً با آن بزرگوار حشر و نشر و ابراز محبتهای صمیمانه و خودمانی میکردند؛ به خاطر مثبت بودن و روحیه خاصی که داشت. او برخورد بسیار باز و راحتی داشت که اجازه میداد افراد به راحتی با ایشان نزدیک شوند و رابطه برقرار کنند. ما در چندین مورد این مسأله را دیده بودیم. فرض کنید در زمانهایی که آقای محلاتی داشت به مجلس میرفت، به راحتی یک فرد عادی، چه کارمند مجلس و چه از بین آدمهای بیرون مجلس، وقت ایشان را میگرفت و شروع به صحبت میکرد. خیلی از افراد عادی، به خودشان اجازه نمیدادند که این گونه با دیگران ارتباط برقرار کنند، چون شخصیت مقابل این فضا را در اختیار آنها قرار نمیداد، اما همیشه از روحیه آقای محلاتی، مشخص بود که میشود به طرف ایشان رفت و صحبت کرد. من میدانم که در محلهای که حاج آقا زندگی میکردند نیز چنین روحیهای داشتند؛ چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تصدی آن مسؤولیتهای مهم. هیچ وقت این سمتها و مسؤولیتها و مقاماتی که داشتند، مانع ارتباط برقرار کردن با مردم نشده بود. با اینکه مشکلات امنیتی و حفاظتی، همیشه و از قدیم وجود داشته، ولی با این حال مردم با ایشان راحت بودند؛ چه در محیط کار، چه در محله و محیط زندگی و چه در محیطهای عمومی. این نکتهایاست که درباره ایشان، به سرعت به ذهن میرسد و از این نظر فردی شاخص بودند.
من به جهت کاری، زمان زیادی با شهید محلاتی در ارتباط نبودم، ولی ایشان بسیار کم در حالت عصبانیت دیده میشد. حتی در موارد حساس و ناراحت کننده نیز ما کمتر ایشان را عصبانی دیدیم. ما دوستانی داشتیم که هنوز در قید حیاتند و حتی با طرح موضوعاتی بسیار ساده و پیش پا افتاده، به شدت، عصبانی میشدند ـ به دلیل یک اتفاق، یک خبر یا پیگیری یک کار که انجام نمیشد ـ ولی ایشان حتی در مواجهه با مشکلات بسیار بزرگتر هم عصبانی نمیشدند و این باعث میشد که بقیه هم روحیهشان را حفظ کنند و از کوره در نروند. وقتی انسان خودش آرامش دارد، خود به خود این آرامش را به بقیه نیز منتقل میکند، به اصطلاح امروزیها، شهید محلاتی از خودش انرژی مثبت ساطع میکرد. ایشان با اینکه در جامعه روحانیت مبارز و خیلی جاهای دیگر فعال بود و موقعیت اجتماعی بالایی داشت، ولی این باعث نمیشد که کسی با او احساس راحتی نکند، چه در سلام و علیک و یک ارتباط ساده و چه در طرح مشکلات. این آرامشی که خودش داشت و به دیگران منتقل میکرد، همه کس و همه جا را آرام میکرد.
در اوایل جنگ که هنوز سپاه به آن صورت ساختار پیدا نکرده بود و هر یک از بچهها بنا به تشخیص خودشان جایی را در دست میگرفتند، ایشان میرفت، سرکشی میکرد و حداقل مکانها و افراد را میدید. وقتی دوستان میدیدند که چنین شخصیتی آمده و در شرایط خیلی سخت دارد کار میکند، منهای کارها و مسؤولیتهای خودشان که در جلسات رسمی داشتند، به جهت ارتباط برقرار کردن با ردههای پایین در منطقه، آن هم در اوایل جنگ که شرایط خیلی حاد بود و هنوز سپاه سازمان پیدا نکرده بود و گردانی هم تشکیل نشده بود، قطعاً اثرات مهمی بر همگان میگذاشته که در این سطح و مقام، بروند و مستقیماً با ایشان تماس برقرار کنند.
خیلیها با یکدیگر اختلاف نظر دارند، ممکن است نظر من هم با ده نفر مخالف باشد، ولی جالب است در مجموعهای که شهید محلاتی کار میکرد و عهدهدار مسؤولیت بود، فضایی موجود بود که ایشان کمترین مخالف را داشت؛ به جهت کار حرفهای و نه شخصیتی. در جلساتی که تشکیل میشد، میدیدم من حیث المجموع طوری نیست که نظرات ایشان با نظرات بقیه خیلی متفاوت باشد یا نظرات بقیه با نظرات آقای محلاتی کاملاً متفاوت باشد. مشخص بود جمع بندیها یا نظراتی که ارائه میدهد کاملاً پخته است. به خصوص برای مسؤولانی که الآن هستند و سن و سالشان حدود پنجاه و پنج سال است، آن موقع کاملاً مشخص بود که برخوردهای ایشان کاملاً پخته است و حضور چنین آدمی با این روحیه و موقعیت اخلاقی و شخصیتی چقدر کمک میکرد به افراد جوانی که مسؤولیتهای سنگینی داشتند. همواره تعدیل یا جمع بندی نظرات خوبی به دست میآمد؛ بدون بروز اختلافات آن چنانی. اینها خیلی مشهود و واضح بود و چندان احتیاج به کنکاش و بررسی ندارد.
در هر سازمان و هر جایی، هر کسی که کار میکند بالاخره در موردش صحبتهایی میشود؛ حرفهایی در زمینههای مختلف نه فقط حرفهای خلاف و احیاناً شامل بدگوییها و نگاههای بدبینانه. مثلاً حاج آقا این طوری است، آقای دکتر این طوری است، آقای مهندس این طوری است، فلانی این طوری است، به هر حال هر کسی در خصوص آدمهای دور و برش نظراتی دارد، اما همیشه کمترین حرف پشت سر شهید محلاتی وجود داشت. حداقل ما این گونه استنباط میکردیم. قطعاً یک فرد، از پیشینهای باید شروع کند تا به این موقعیتها برسد و یکدفعه چنین اتفاقی برایش نمیافتد. در سن و سالی که ایشان بود نیز قطعاً یک پیشینهای داشته، به هر حال مراحلی را گذرانده بود وخصوصیات اخلاقی ذاتیای یا فراگیریهای بعدی داشته است. مجموع اینها چنین شخصیتی را شکل داده بود. مسلم است وقتی کسی شهید میشود یا از جمع دور میشود، نبودش خیلی محسوس است، این کاملاً قطعی است، ولی برخی به دلیل شؤونات مختلف کاری، وضعیتشان مشخصتر، و نبودشان خیلی ناراحت کنندهتر و آزار دهندهتر است و به خلا وجودشان کاملاً به چشم میآید. شهید محلاتی نیز اینچنین بود، چون در رأس کار بود و فضا، فضای مهمی بود. البته شرایط متفاوت است و نمیتوان در شرایط متفاوت قضاوت یکسان کرد، ولی این روحیه و وضعیت را ما بعد از شهید محلاتی نداشتیم، چون مشابهی نداشت. وقتی کسی حاشیه ندارد، یعنی در محیط عمومی موفق است و انعکاس عملکرد، سابقه و رفتارش مشکلی ندارد یا حرف و حدیث ندارد، برای همین است که هیچ حاشیهای ندارد. خیلی مهم است که یک نفر ارتباط اجتماعی خیلی خوب، فعال و مثبتی با همه داشته باشد. اگر همه اینها را داشته باشد، نشان میدهد که از یک پتانسیل فوق العادهای در جنبههای مختلف برخوردار است؛ به جهت علمی، اخلاقی، مناعت نفس و طبع انسانی. اینها نشان دهنده این است که ایشان وضعیت فوق العادهای داشته و این هم نتیجهاش بود، به سادگی هم به دست نمیآید و تمرین کردنی هم نیست.
حاشیه دو قسمت دارد؛ یکی بحث مسائل سیاسی جامعه است و یکی هم بحث خود فرد است. حتی قبل ازرسیدن به پست و مقام هم هر کسی در جایی برای خود یک موقعیت اجتماعی دارد. مباحث سیاسی، مباحث خاص خودش است. ایشان با مسائل سیاسی بسیار اکتیو برخورد میکرد و رو در بایستی هم نداشت. هر کس به جهت شغلی که دارد، یک حاشیه شغلی دارد و از آن کار که کنار بیاید، دیگر حاشیه ندارد. اقتضای کار این است که فرد با مسایل درگیر شود، نظرات خود را داشته باشد، در هر شرایطی نیز عدهای موافق و عدهای هم مخالف هستند، ولی در مسائل سیاسی، اختلاف و حاشیههای سیاسی محتملتر است. اما خارج از مسائل کاری، بعضی انسانها فوق العاده آدمهای بیحاشیهای هستند؛ در ضمن اینکه در جامعه هم حضور مؤثری دارند. ما همیشه کمترین حرف و سخنی را راجع به کار ایشان در بین دوستان میشنیدیم. چطور زندگی کردن تعیین میکند که چطور راجع به انسان قضاوت کنند. وقتی چیزی در بین نباشد، انسان هم حاشیه ندارد، ولی وقتی شبهه یا ابهامی هست، این مسائل نیز به وجود میآید. وقتی زندگی، رفت و آمد، روش و منش، نشست و برخاست فرد را میبینند که هیچ ابهام و سؤالی در پی ندارد، حاشیه هم به وجود نمیآید. راجع به سلوک شهید محلاتی نمیتوانم تعریف خاصی داشته باشم. اطلاعات من در این زمینه کم است و باید ابعاد و زوایای مختلف و سایه روشن زندگیها را بررسی کرد تا به نکات برجستهاش رسید. به هر حال به این سادگی نیست که انسان اینگونه در جامعه اکتیو باشد در محیط کاری، عموماً، و اجتماعی، و هیچ مطلبی هم پشت سرش نباشد. مسائل کاری همه جا هست. مثلاً من برای پست، حکم شما را امضا نکردهام، معلوم است که این تبعات دارد. این به کار انسان ارتباط دارد و مسائل متفاوتی در میان است، اما میبینیم که بعضیها متفاوت هستند. قدرتی که ایشان در ایجاد کردن آرامش در محیطهای پیرامونیاش داشت، چقدر به بقیه کمک کرد. به همه روحیه میداد، حتی به امثال ما که خیلی مسؤولیتهای بالایی نداشتیم، ولی این آرامش را حس میکردیم، چه از برخورد و چهره شهید و چه در بحثهای کاری. یا آنها که مسؤولیتهای بالاتری داشتند مثل آقای محمودزاده؛ رئیس دفتر شهید محلاتی؛ میدیدند و این اطلاعات به ما منتقل میشد.
آقای محلاتی در جاهای مختلف حضور پیدا میکرد، به خاطر احساسی که داشت و میخواست به دیگران روحیه و قدرت قلب بدهد و مشکلات را برطرف کند، این خودش شجاعت میخواست. وقتی یک فردی، جوانی بیست ساله است، روحیه او از نظر سن و سال با فرد چهل، پنجاه ساله متفاوت است، ولی با این حال هیچ وقت، هیچ چیز جلودار ایشان نبود. هر حرفی را که ممکن بود به ضرر خودش تمام بشود میزد و در این باره شجاع بود. قطعاً رعایت خیلی از نکات، چنین محصول شخصیتیای را ایجاد میکند که هم به او اعتماد کنند و هم حاشیه نداشته باشد. به هر حال در مسائل سیاسی و کاری اختلاف نظر هست و نمیتوان گفت صددرصد نظر چه کسی درست بوده، برای همین تصمیم جمعی میگیرند که بگویند برآیند نظرات جمع چه بوده و اگر مشکلی پیش آمد، نگویند مشکلِ یک فرد بوده است. ایشان هم همیشه به دنبال نظر جمع بودند، من درباره نظر جمع، باز هم تأکید میکنم، از بچههایی شنیدم نقل قول میکردند، که نظر ایشان، نظر جمع بوده است.
خدایش رحمت کند و در جوار رحمت خویش جای دهد