سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: «نصیحه العارف» کتابی است که سال ۱۳۶۳ به اهتمام حاججبرئیل مهدیپور، پدر شهید صادق مهدیپور در خصوص زندگی، نامهها و نوشتههای این شهید گرانقدر منتشر شده بود. شهید مهدیپور از شهدای عملیات والفجر ۴ بود که به تاریخ ۱۶ دی ماه ۱۳۶۲ به شهادت رسید. این کتاب در حال و هوای دهه ۶۰ و اوج جنگ منتشر شده است و از این حیث اختصاصاتی دارد که میتواند برای خواننده نسل حاضر، جالب توجه باشد. باهم نگاهی به داشتههای این کتاب میاندازیم.
کتاب پیش رو از حیث شکل ظاهری؛ طرح جلد کتاب و همین طور صفحهبندی و نوع نگارش بسیار ساده و خودمانی است. یک کتاب به اهتمام یک پدر شهید، آن هم در حال و هوای دهه ۶۰ اولین حسی که به آدم منتقل میکند، معنویت نهفته در آن است. تصویر شهید روی جلد کتاب پسزمینهای از محراب دارد و آسمانی که با ماه و ستارهها، آدم را یاد نماز شبهای عارفان میاندازد؛ عارفانی که بسیاری از آنها در اوج جوانی از زمینهای خاکی جبهههای جنگ به افلاک پرمیکشیدند و صادق مهدیپور یکی از آنها بود.
تنها بخش کوتاهی از کتاب «نصیحه العارف» به زندگی شهید مهدیپور اختصاص دارد و باقی آنها از روی دستنوشتهها و یادگاریهای شهید، جمعآوری شده است. شهید که در پایگاه بسیج، به نوجوانان و نونهالان آموزشهای عقیدتی میداد، مثل یک معلم پیامهایی از خودش به یادگار گذاشته که مجموعهای از مباحث دینی، اخلاقی و حتی سیاسی را پیش رو قرار میدهد.
در یک جایی از کتاب، مطالب تحقیقاتی شهید مهدیپور در خصوص ائمه اطهار همچون زندگانی امام علی (ع)، زندگانی امام مهدی (عج) و ولایت امام زمان (عج) مقالاتی آورده شده است. در همین بخش به قلم شهید که در تاریخ ۲۰ خردادماه ۱۳۶۰ نگاشته است، میخوانیم: «نیمه شعبان مشعلی درخشان و تابنده در شب تیره فام و یأس و نومیدیهای تاریخ انسانی فروزان است و دریچههایی از دورنمای پیروزیها و آینده درخشان بشریت را روی قلبهای رنجور و دیدگان خسته میگشاید...»
«نصیحه العارف» نه تنها یک نویسنده (خود شهید) که یک معلم دارد؛ استادی که سعی میکند مخاطبانش را از حیث مسائل اعتقادی و فرهنگی و دینی ارتقا بدهد. شهید مهدیپور در یک بخش از نوشتههایش، به موضوعات سیاسی هم اشاره میکند و سعی دارد «حربههای امپریالیسم و دستهای پنهان امریکا، گروهک یا ستون پنجم و شایعهپراکنی ستون پنجم و...» را تبیین کند.
«بزرگترین سلاح و حربه گروههای ضدانقلاب یا همان ستون پنجم شایعهپراکنی میباشد، یعنی منتشر کردن مسائلی در جامعه که هیچ گونه حقیقتی ندارد. عواملی که باند شایعهپراکنی را تشکیل میدهند، عبارتند از: مخالفان سرسخت انقلاب اسلامی، ساواکیها، خلقیون ضدخلقیها، ناراضیان مرفه، سرمایهداران ضربه خورده، زمینخواران اموال مصادره شده، چپ نمایان روشنفکر و در رأس همه اینها روشنفکران غربی که لحظهای از شایعهپراکنی و تضعیف روحیه مردم دست برنمیدارند.» (۱۵/۹/۱۳۵۹)
غیر از وجه اعتقادی نوشتههای شهید مهدیپور، خواندن این کتاب میتواند به لحاظ تاریخی و شناخت روحیات رایج در بین جوانهای انقلابی اوایل انقلاب و جنگ نیز مفید باشد. با خواندن این کتاب میتوانیم شمهای از حال و هوا و دغدغههای این جوانها در روزهای شروع جنگ را بدانیم. آنها علاوه بر جنگیدن با دشمن متجاوز و منافقان مسلح، سعی میکردند انقلابی را که خود به پیروزی رسانده بودند از شر جنگ نرم دشمن نیز محفوظ بدارند و جالب است اکنون که دههها از پیروزی انقلاب گذشته است، همین جنگ نرم و سخت و اقتصادی دشمن به شکلهای دیگری رواج دارد.
در انتها بخشی از متن کتاب را میآوریم:
«اکنون که این مطلب را مینویسم، ساعت حدود ۵/۹ است. امروز اربعین امام حسین (ع) و یارانش میباشد و ما در پادگان ابوذر، قرارگاه خودمان که گردان سلمان است، میباشیم. حدود ۱۷ روز از اعزام ما میگذرد... در گوشهای نشستهام تا شاید بتوانم مطالبی به یادگار بنویسم... آدم وقتی به بچههای پرشور و با روح نگاه میکند، احساس حقارت میکند... اینها خیلی با ارزش هستند. از همه چیز خود بریدهاند و جان برکف برای نبرد با استکبار آمدهاند...»