سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، اواخر بهمنماه امسال بود که مردی در یکی از شهرهای استان مازندران سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت دختر ۲۱سالهاش به نام فرحناز به طور ناگهانی گم شده است.
وی در توضیح ماجرا گفت: من کارگاه بزرگ صنعتی دارم و وضع مالیام خیلیخوب است. دختر جوانی دارم که از بیماری کمتوانی ذهنی رنج میبرد و به همین خاطر همسرم همیشه از او در خانه مراقبت میکند. ساعتی قبل همسرم در حالی که دخترم تنها در خانه بود، برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بود و وقتی به خانه بازگشت متوجه شده دخترمان از خانه بیرون رفته است. از آنجایی که او هیچ وقت تنهایی از خانه بیرون نمیرفت، نگرانش شدیم و همراه تعدادی از بستگان به دنبالش گشتیم، اما متأسفانه دخترم را پیدا نکردیم و الان احتمال میدهم اتفاق ناگواری برای او رخ داده باشد.
با طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی مازندران به دستور قاضی پرونده برای پیدا کردن دختر جوان وارد عمل شدند.
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه مأموران پلیس دریافتند از روزی که دختر کم توان ذهنی گم شدهاست، یکی از کارگران کارگاه صنعتی شاکی به نام جهانگیر هم به طرز مرموزی ناپدید شده است و حتی همسر و فرزندانش از او هم خبری ندارند. مأموران احتمال دادند که جهانگیر در گم شدن دختر جوان دست داشتهباشد و بنابراین تحقیقات خود را ادامه دادند تا اینکه مشخص شد فرحناز روز حادثه داخل خودروی جهانگیر دیده شده است. از سوی دیگر مشخص شد جهانگیر روز حادثه به خانه شاکی رفته و دختر بیمار آنها را سوار خودرو کرده و به مکان نامعلومی منتقل کرده است.
شناسایی آدمربای آشنا
مأموران تحقیقات گستردهای را برای دستگیری جهانگیر آغاز کردند تا اینکه با خبر شدند فرحناز به خانه یکی از بستگان نزدیکش در تهران رفته است.
بدین ترتیب مأموران پلیس با گرفتن نیابت قضایی راهی تهران شدند. مأموران در نخستین گام از صاحبخانه تحقیق کردند. وی گفت: ما در خانه نشسته بودیم که صدای زنگ خانهمان نواخته شد و وقتی در را باز کردیم در کمال ناباوری با فرحناز روبهرو شدیم که پشت در ایستاده بود. از آنجایی که یک هفته قبل او گم شدهبود، وقتی او را جلوی در خانه دیدیم خیلی شوکه شدهبودیم و بلافاصله موضوع را به پدرش و مأموران پلیس خبر دادیم. مأموران پلیس در ادامه از فرحناز تحقیق کردند. وی گفت: روز حادثه جهانگیر که کارگر پدرم بود به در خانه ما آمد و گفت پدرم گفته «فرحناز را به خانه خالهاش ببر». من به او اعتماد کرد و سوار خودرواش شدم، اما او مرا به خانهای در شهر دیگری برد و آنجا زندانی کرد و بعد هم مرا اذیت کرد. چند روزی آنجا بودیم که مرا به تهران آورد و جلوی خانه فامیلمان رها کرد و رفت.
پس از این مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری مرد آدمربا ادامه دادند تا اینکه خودروی متهم را داخل کوچهای حوالی جنوب تهران شناسایی کردند. بررسیهای پلیسی نشان داد خانه یکی از دوستان متهم در آن نزدیکی است. بنابراین مأموران پلیس به دستور قاضی احسان زمانی، بازپرس شعبهششم دادسرای امور جنایی تهران وارد خانه دوست متهم شدند و جهانگیر را که آنجا مخفی شده بود دستگیر کردند.
اعتراف متهم
صبح دیروز متهم برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به جرم آدمربایی و آزار و اذیت دختر معلول اعتراف کرد. وی گفت: من متأهل و چهار فرزند دارم. سالهاست در کارگاه صنعتی پدر فرحناز کارگری میکنم و در این مدت توانستم اعتماد آنها را جلب کنم تا جایی که به خانهشان رفت و آمد داشتم. روز حادثه برای انجام کاری به خانه صاحبکارم رفتم که دیدم دخترش تنها است. از آنجایی که او کمتوان ذهنی است، ناگهان نقشه شیطانی به فکرم رسید و تصمیم گرفتم او را به بهانه اینکه به خانه خالهاش ببرم، بربایم و نقشه شیطانیام را اجرا کنم. او را فریب دادم و سوار خودرو کردم و به طرف چالوس به راه افتادم. در نزدیکی چالوس ویلایی اجاره کردم و یک هفته همراه فرحناز آنجا بودم که متوجه شدم پدرش از من شکایت کرده و مأموران پلیس هم در تعقیب من هستند. در حالی که خیلی ترسیده بودم، فرحناز را سوار خودرو کردم و به تهران آوردم و جلوی در خانه یکی از بستگانش که از قبل میشناختمش رهایش کردم. وی در پایان گفت: از آنجایی که او کم توانذهنی بود، فکر میکردم کسی حرفهای او را باور نمیکند و دستم رو نمیشود، اما در نهایت گرفتار شدم.
قاضی احسان زمانی پس از انجام تحقیقات ابتدایی از متهم با صدور قرار عدم صلاحیت دستور داد متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی به دادسرای محل حادثه منتقل شود.