کد خبر: 993477
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۴
بررسی میزان مشارکت در انتخابات به تفکیک استان‌ها در گفت‌وگو با دکتر محمدی‌سیرت
استان‌های مرزی کشورمان مثل کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، ایلام و سیستان و بلوچستان که از قضا جزو کم‌برخوردارترین شهر‌های کشورمان نیز هستند، با بیش از ۶۰ درصد، بیشترین میزان و از آن طرف، شهر‌های بیشتر برخوردار مثل البرز و تهران با کمتر از ۳۰ درصد، کمترین میزان مشارکت را به نام خود ثبت کردند.
سرویس سیاسی جوان آنلاین: روز گذشته وزارت کشور در گزارشی، میزان مشارکت در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی را به تفکیک ۳۱ استان در کل کشور مشخص و تشریح کرد. نکته جالب توجه در این گزارش آن بود که استان‌های مرزی کشورمان مثل کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، ایلام و سیستان و بلوچستان که از قضا جزو کم‌برخوردارترین شهر‌های کشورمان نیز هستند، با بیش از ۶۰ درصد، بیشترین میزان و از آن طرف، شهر‌های بیشتر برخوردار مثل البرز و تهران با کمتر از ۳۰ درصد، کمترین میزان مشارکت را به نام خود ثبت کردند. برای بررسی بیشتر این تفاوت فاحش در میزان مشارکت سیاسی، به سراغ دکتر حسین محمدی‌سیرت، عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام‌صادق؟ ع؟ رفتیم. برای آنکه در بحث با این استاد دانشگاه، به یک چارچوب مشخص برسیم، کلیدواژه قبیله‌گرایی و تأثیر آن بر مشارکت را محور قرار دادیم. در ادامه مشروح گفت‌وگوی روزنامه «صبح‌نو» با این جامعه‌شناس را می‌خوانید.

روز گذشته وزارت کشور در گزارشی، میزان مشارکت در انتخابات سپری‌شده را به تفکیک استان‌ها اعلام کرد. نکته قابل توجه در این گزارش، این است که در استان‌های حاشیه‌ای کشور مثل کهگیلویه و بویراحمد و خراسان جنوبی و ایلام و سیستان و بلوچستان که مناسبات قومی و قبیله‌گری در آنجا بیشتر و پررنگ‌تر است، میزان مشارکت سیاسی بالاتر بود، اما هرچه استان‌های داخلی کشورمان مثل اصفهان و البرز و تهران را می‌بینیم که بیشتر مناسبات شهری و شهرنشینی در آنجا‌ها نهادینه شده، میزان مشارکت کمتر وکمتر بوده است. تحلیل تکمیلی شما در این‌باره چیست؟

مفهوم قبیله و قبیله‌گری به‌تن‌هایی نه واجد معنای منفی است و نه معنای مثبت. بالاخره داشتن تعلقات قومی در همه ساختار‌های سیاسی، هم می‌تواند حامل نکته مثبت باشد و هم حامل نکته منفی؛ یعنی اینکه ما بخواهیم همه این تعلقات قومی و قبیلگی را از بین ببریم، قطعاً مورد پسند نیست و اتفاقاً سیاست‌های کلان کشور هم به سمت تثبیت این گرایش‌های قومی و قبیلگی است. برخی آقایان وقتی می‌خواهند مساله مشارکت را تحلیل کنند، مساله قبیلگی را تمسخر می‌کنند و این برداشت را دارند که قبیلگی، رنگ و بوی جوامع بدوی را دارد؛ این در حالی است که در دنیای به‌اصطلاح آقایان «پست‌مدرن»، تمامی این تفاوت‌ها پذیرفته شده است و اصلاً خود مساله قومی و قبیلگی بودن، به ذات یک مفهوم منفی نیست. روحیه قومی و قبیلگی زمانی بی‌معنا یا نقد می‌شود که بر لایه‌های هویتی دیگر اعم از هویت‌های ملی و دینی و سیاسی و اجتماعی و غیره، غلبه پیدا کند؛ یعنی به هم خوردن تعادل این هویت‌ها مساله است، نه وجود فی‌نفسه خود هویت‌ها. هویت عشیره‌ای مساله‌ای منفی نیست بلکه مساله آنجایی دچار تضاد می‌شود که به مفهومی اساسی و اصلی تبدیل شود و بر همه معادلات تفوق یابد.

خب ما از کجا باید بفهمیم که مشارکت بالا در مناطقی که مناسبات عشیره‌ای پررنگی دارند، آیا به خاطر هویت قبیلگی بوده است یا به خاطر علقه به هویت‌های کلان‌تر مثل هویت ملی و ایرانی؟

بدون تعارف و بدون رودربایستی باید بگویم که متاسفانه در کشورما، گاهی هویت‌های قومی غلبه پیدا می‌کنند و واقعیت این است که در فضای فعلی، هویت‌های قومی و قبیلگی بر هویت‌های ملی تفوق دارند، اما این نکته را باید در نظر بگیرید که کاهش مشارکت در شهر‌های بزرگ یا افزایش مشارکت در شهر‌های کوچک، آیا صرفاً به دلیل‌داشتن ویژگی‌های قبیلگی در شهر‌های کوچک یا نداشتن این ویژگی در شهر‌های بزرگ بوده است؟ نبود نهادها، ساختار‌ها و سازمان‌های روشنفکری یا شبه‌روشنفکری یا به‌طور کلی، رنگ و بوی کمتر مدرنیته در شهر‌های کوچک یا کمتربودن سطح نفوذ رسانه‌ای معاندان، از دیگر عوامل مؤثر بر افزایش میزان مشارکت در شهر‌های کوچک است؛ یعنی شهر‌های کوچک ما مقداری سنتی‌تر هستند و قاعدتاً میزان مشارکت در آن‌ها از این حیث‌ها نیز قابل بررسی است، یعنی می‌خواهم تاکید کنم که افزایش مشارکت در شهر‌های کوچک، صرفاً به‌خاطر مناسبات قبیلگی نیست و عوامل دیگری که برخی‌شان را ذکر کردم، تاثیرگذار هستند.

یعنی شهر‌های کوچک کمتر تحت‌تاثیر نفوذ کلام رسانه‌های غیررسمی خارجی قرار دارند؟

قطعاً. طبقه متوسط شهری یک معنا و فرهنگی است که در شهر‌های کوچک و در ساختار قومی و قبیلگی وجود ندارد. عامل دیگری که رفتار اجتماعی و سیاسی را تعیین می‌کند، میزان تعلق به آن منطقه خاص است. میزان این تعلقات، تأثیر خود را در تحولات آبان ماه نشان داد. در شهر‌هایی که میزان تعلق بالاتر یا پایین‌تر است، میزان مشارکت نیز در آن‌ها تفاوت دارد؛ مثلاً حدس می‌زنم در شهر صدرای شیراز که ۸۵ درصد سکنه آن از مهاجران هستند، میزان مشارکت در انتخابات پایین بوده است، چون تعلق به آن محل در میان سکنه آنجا پایین است. شاید عمده‌ترین ویژگی قبیلگی در شهر‌های کوچک که افزایش مشارکت را در پی داشت، به دلیل تعلق خاطر اعضای آن قبیله به محلی بوده که در آن زندگی می‌کنند؛ یعنی برایشان مهم است که نماینده‌ای که از میان آن‌ها انتخاب می‌شود، می‌خواهد چه بلایی سر آن محل بیاورد و چه نکته مثبت و منفی را برای آن شهر به همراه خواهد داشت. در آبان در جا‌هایی که «میزان تعلق» اعم از محل تولد، تعداد فامیل و تعداد خانواده بیشتر بود، میزان جرم و جنایت و تخریب کمتر و برعکس، در آنجا‌هایی که به‌خصوص در مناطق حاشیه‌ای که میزان تعلق کمتر بود، میزان تخریب بالاتر بود. شما فرض کنید فردی که در آبان می‌خواسته یک بانکی را آتش بزند، با خودش می‌گفته رییس این بانک، مثلاً پسرعموی پدرم است، بنابراین از آتش زدن منصرف می‌شده است؛ مثلاً منطقه «کوهرنگ» با وجودی که خیلی هم منطقه برخورداری نیست، اما به دلیل پررنگ‌بودن تعلقات اجتماعی و خانوادگی و قبیلگی و عشیره‌ای در آن، یکی از جا‌هایی بود که کمترین میزان تخریب را در آبان ۹۸ داشت. من با وجود اینکه می‌پذیرم که رأی دادن بر اساس تعلقات قومی و قبیلگی در بسیاری از شهر‌های ما بر تعلقات ملی تفوق دارد، اما از طرف دیگر، تعلق به سرنوشت آن شهر و آینده آن منطقه، در نوع مشارکت نیز مؤثر است، یعنی می‌خواهم تاکید کنم که قومی و قبیلگی رأی دادن، هم اثر منفی دارد و هم اثر مثبت؛ اثر منفی‌اش این است که منافع کلان و ملی مغفول می‌ماند و اثر مثبتش این است که به دلیل تعلق خاطر به آن منطقه به خصوص، افراد آن قبیله در انتخابات شرکت‌می‌کنند.

از سوی دیگر، تفوق تعلقات قومی و قبیلگی بر تعلقات کلان و ملی، باعث می‌شود نامزد‌های تصدی نمایندگی آن منطقه، سطح شعار‌ها و برنامه‌های خود را تنزل بدهند که در نوع خود آسیب‌زننده است.

بله، چون تعلق خاطر قومی باعث مشارکت از نوع قومی می‌شود، آن آقای نماینده هم با حداقل وعده و با سطح حداقلی تعلقات خاطر قومی رأی می‌آورد که قطعاً باعث می‌شود در بلندمدت، منافع کلان و ملی نادیده گرفته شود.

نسبت قبیله‌گرایی در برخی نقاط کشورمان با مدل جامعه مدنی ترویجی غربی چیست؟

رسانه‌ها و اساتید و نخبگان و...، حلقه واسط جامعه مدنی در الگوی مدرن هستند، اما در ایران، آن حلقه واسط، ویژگی‌های قومی و قبیلگی است؛ مثلاً فلان آقا یا فلان خانم بر اساس ویژگی‌های قومی و قبیلگی، اولاً صدای خود را به قدرت می‌رساند و ثانیاً در مقابل قدرت کرنش می‌کند. مثلاً فرض کنید اگر حاکمیت بخواهد در فلان منطقه امنیت را حفظ کند، به سراغ رییس آن قبیله می‌رود و رییس قبیله ایجاد نظم و مشارکت سیاسی را به‌عهده خواهد گرفت یا مثلاً اگر قرار است صدایی به قدرت برسد، آن رییس قبیله مسوولیت رساندن آن صدا را به‌عهده می‌گیرد. با این اوصاف، جامعه مدنی به نوعی جای خود را به نهاد‌های سنتی می‌دهد.

با این اوصاف، مناطق کمتر توسعه‌یافته ما در مقایسه با مناطق بیشتر توسعه‌یافته، به‌نوعی بیشتر با الگو‌های جامعه مدنی منطبق هستند؟

بله؛ یعنی در انتقال مطالبات خود منسجم‌تر هستند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار