روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: شما برای چه چیزی مینویسید استاد؟ پاسخ شنید برای یکلقمهنان. نویسنده جوان هم پاسخ داد متأسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم. برنارد شاو هم به این جمله بسنده کرد: عیبی ندارد، هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم. این حکایت، شبیه آن چیزی است که زنگنه درباره پژوهش در پیشگرفتهاست؛ ادعاهای بسیار بزرگ که تنها و تنها در قامت کلمات باقی ماندهاست. در کنار ویژگیهای خاص ژنرال در مدیریت صنعت نفت، یکی از بارزترین آنها «دست به حذف» و انحلالی است که به بخش مهمی از رفتار مدیریتی تبدیلشده است؛ هر آنچه ژنرال نپسندد حذف میشود ولو آنکه خودش سالها بعد منتقدش شود. مثلاً وی در دهه ۷۰ آموزشگاههای فنی را تعطیل کرد و به سراغ تأسیس دانشکدههای نفت در دانشگاههای کشور رفت به این بهانه که صنعت نفت، تکنیسین نمیخواهد بلکه به نیروی تحصیلکرده دانشگاهی نیاز دارد، اما خودش در دور جدید وزارتش از کمبود تکنیسین گله کرد و گفت صنعت نفت فارغالتحصیل دانشگاهی نمیخواهد، این صنعت به تکنیسین نیاز فراوان دارد، در حالیکه فراموش میکرد وضعیت امروز منابع انسانی و نیروها، حاصل همان تفکر انحلالی است. نکته جالب در تصمیمات مدیریتی مقام عالی وزارت آن است که درباره هرچه ادعا میکند، عملکردی زیر صفر از خود بهجای میگذارد. پژوهش یکی از همان بخشهایی است که زنگنه بر آن تأکید دارد، اما در عمل، کاملاً در تضاد با پژوهش حرکت میکند. در مهر سال جاری وی بهصورت رسمی و البته زیرکانه به سمت انحلال سه نهاد پژوهشی قدم برداشت. او قصد دارد دانشگاه نفت، پژوهشگاه صنعت نفت و مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی را حذف کرده تا با خیال راحت به سمت پیادهسازی ایدههای خطرناک خود گام بردارد آن هم در سال پایانی صدارتش.
او از کارکنان این نهادها خواسته است اگر نمیخواهند زیر نظر وزارت علوم باشند به سایر بخشهای صنعت نفت نقلمکان کنند؛ این به معنای تهیکردن این نهادها از افرادی است که سالهاست کارشان پژوهش است تا با خیالی آسوده، این سه نهاد را از بین ببرد. زنگنه در اولین روز هفته پژوهش به پژوهشگاه صنعت نفت رفت و با حمله به نیروهای این نهاد گفت: «من از کارمندی که ساعت ۸ تا ۴ بعدازظهر میآید، توقع پژوهش ندارم و از او پژوهش درنمیآید».
البته این گفته وزیر نفت، از همان دیدگاهی نشئت میگیرد که بر پایه آن نیمی از کارکنان صنعت نفت را زائد خواند؛ با این وجود و با توجه به تأکید وی بر کار پژوهش سؤال اساسی آنجاست که طی شش سال اخیر نهادهای پژوهشی نفت در دستان چه کسانی بودهاست؟ به پژوهشگاه میپردازیم، وقتی زنگنه سال ۹۲ به وزارت نفت آمد، حمیدرضا کاتوزیان را که کاملاً یک چهره سیاسی و غیرنفتی است، به سمت ریاست این پژوهشگاه منصوب کرد. این نماینده سابق مجلس، با خیالی راحت پژوهشگاه را تبدیل به محل استراحتش کرد و در سلسله اقدامات سؤالبرانگیزش، ریشه پژوهشگاه را خشکاند. کاتوزیان هر ۱۳ روز یکبار حکم انتصاب و برکناری صادر میکرد و در همان دوران، تنها کارایی پژوهشگاه اختصاص زمین چمنش به تمرینات تیم ملی فوتبال و میزبانی از همایشها و هماندیشیها بود. کاتوزیان چهار سال را اینگونه با پژوهشگاه سپری کرد و وقتی عمر مدیریتش به سرآمد، چهره سیاسی دیگر جایگزین وی شد.
جعفر توفیقی، وزیر اسبق علوم با پیشنهاد زنگنه مدیریت پژوهشگاه را در دست گرفت که در این دوره هم اتفاق خاصی رخ نداد تا طی این شش سال پژوهشگاه صنعت نفت به اضمحلال نزدیک شود. حتی اگر قبول داشته باشیم، پژوهشگاه ثمرهای برای نفت ندارد عامل آن چه بودهاست؟ در سال ۹۲ همان نیروهایی مشغول به فعالیت بودند که در دولت گذشته نیز بر سر کار بودند و در همان مدت اقدامات ارزشمند بسیاری انجام شد، ولی ازآنجا که زنگنه مدل فکری خود را دارد، همهچیز را ویران کرد.
زنگنه پس از نابودی دانشگاه صنعت نفت و آموزشگاههای فنی، به سراغ نخستین پژوهشگاه کشور با ۶۰ سال سابقه رفتهاست؛ دلسوزان این اقدام زنگنه را برخلاف منافع کشور میدانند، اما او علاقه ویژهای دارد تا پیش از پایان وزارتش، چند نهاد باقیمانده را نیز معدوم کند و البته خود را شخصیتی بداند که حداقل ۱۰ سال جلوتر از زمانش ایستادهاست. او بر پژوهش تأکید دارد، اما کلیدداران پژوهش را از دوستان سیاسی و محفلی خود انتخاب میکند؛ کاتوزیان و توفیقی و بیطرف همه و همه از افرادی هستند که پژوهش را به نازلترین سطح خود رساندند و حالا که عمق ضربات آنها مشخصشدهاست، ژنرال مشکل را جای دیگری میداند و میگوید پژوهشگاه و دانشگاه و مؤسسه مطالعات باید منحل شوند. به همین راحتی! مشکل امروز نفت، عدمکارایی پژوهش نیست، چالش اساسی آنجاست که کسی از پژوهش میگوید و دنبال افزایش راندمان امور پژوهشی است که تنها ایدهاش برای تحققش، سخنرانی و ادعاهایی است که خودش مانع تحققشاست!