حرفهایش هنوز هم توی گوشمان است. همین چند ماه پیش بود که با دلخوری از بیتوجهیهای مسئولان گفت: «دیگر نمیخواهم سراغی از من بگیرند، اما فردا پُز مدال آوریام را هم ندهند.» حالا، اما دیگر حتی صدایی ندارد برای گله کردن از بیتوجهیها. حالا زیر خروارها خاک آرام گرفته است با تمام مشکلات و گلایههایی که با خود به گور برد پیش از آنکه برطرف شوند یا گامی برای برطرف شدنش برداشته شود.
انتظاراتش بالا نبود. دو طلای پارالمپیک داشت و چندین مدال جهانی. عنوان قویترین مرد جهان را هم برای پرچم پر افتخار کشورش به ارمغان آورده بود. همین چند نمونه کافی بود برای آنکه در کانون توجهها قرار گیرد، برای ادامه راه موفقیتآمیز و پرمدالی که در پیش گرفته بود. اما در اوج بیتوجهیها و به قول خودش دور از محل تمرینات تیم ملی و به صورت شخصی در اشنویه روزی یک جلسه تمرینش را داشت تا از لحاظ آمادگی از سایر ملیپوشان عقب نماند و بیتوجهی مسئولان که بابت هزینه بالای رفت و آمدش حاضر نبودند در کنار سایر نفرات تیم تمرین کند، او را از آمادگی بدنی دور نکند. اما چه سود که نه تلاشهایش دیده شد و نه مدالهایش توانست بهانهای برای رسیدگیهای بیشتر و بهتر باشد. به گونهای که گاهی با دلخوری تمام لب به گلایه میگشود که کسب سهمیه پارالمپیک موفقیتی بزرگ برای هر ورزشکار است که خیلیها به دنبال آن هستند، اما مسئولان حتی نسبت به سهمیه کسب شده او هم واکنشی نداشتند.
خیلی اهل گلایه کردن نبود، مگر کارد به استخوانش میرسید. درست مثل همه ورزشکارانی که این روزها دلخوریهای بسیاری دارند، اما کمتر لب به گلایه باز میکنند؛ چراکه در بین انبوه مشکلاتی که روی دوش دارند و باید به تنهایی بار آن را تحمل کنند دیگر جایی برای حاشیههایی نمیماند که کافی است به مذاق آقایان مسئول خوش نیاید و بشود قوز بالا قوز!
سیامند رفت، پیش از آنکه کسی در ازای افتخارات پرتعدادی که برای ایران به ارمغان آورده بود گرهای از مشکلاتش باز کند. سیامند برای همیشه چشمانش را بست قبل از آنکه موفقیتهایش پلی شود برای دستیابی به اندکی رفاه و آسایش یا حتی رقم ناچیز حقوق ۹۰۰ هزار تومانیاش را که شش ماه پرداخت میشد شش ماه نه، تغییر دهد و بالا ببرد. سیامند مشکلات و گلایههایش را با خود به گور برد، اما هنوز هم زیاد هستند امثال سیامند که با مشکلات فراوان تمرین میکنند و تلاش، اما برای آنکه بتوانند از عهده سختیهایی که با آن دست و پنجه نرم میکنند برآیند، نیاز به دیده شدن و حمایت دارند.
قویترین مرد جهان که سنگینترین وزنهها را به زانو در میآورد، شانههایش تاب نیاورد زیر بار مشکلاتی که برداشتن آن از گُرده او وظیفه مسئولان بود و لب به گله باز کرد قبل از آنکه برای همیشه مشکلات و گلایههایش را با خود به گور ببرد. اما هنوز ورزشکاران بسیاری هستند که کارد به استخوانشان رسیده و هنوز راه درازی دارند تا سکوت ابدی. هنوز مشکلات به قوت خود باقی است، حتی اگر یکی از اعتراضکنندهها برای همیشه ساکت شده باشد وای کاش آنها که بعد از چشم بستن سیامند یادشان آمد از قویترین مرد جهان و پیامهای تأسف بابت از دست دادن او دادند، قبل از آنکه این سرنوشت گریبان دیگر ورزشکاران را بگیرد گامی برای حل مشکلاتشان بردارند.
پیامهایی که در پی ضایعه از دست دادن قویترین مرد جهان منتشر شد یکی دو تا نبود. پیامهای تأسف بابت از دست رفتن سیامندی که بارها و بارها پرچم پرافتخار ایران را بر فراز دنیا به اهتزاز در آورده بود، اما صدایش تا وقتی که بود به گوش کسی نرسید و به محض رفتن، خیلیها یادشان آمد که از دست دادن چنین قهرمانی چه ضایعه بزرگی است. همانها که چند ماه قبل وزنهبردار پارالمپیکی ایران صراحتاً گفته بود فردا پُز مدالآوریام را هم ندهند. همانهایی که روزگار اجازه نداد یک بار دیگر در کنار مدالآور پارالمپیکی ایران عکسی یادگاری بگیرند، اما همان اندازه که وقت قهرمانی فرصت را مغتنم میشمردند برای تبریک گفتن و عکس گرفتن با او در ضایعه از دست دادن این اسطوره، با انتشار پیامهای تسلیت خودی نشان دادند. اما نه عکسهای یادگاری دیروز و نه پیامهای تسلیت پرطمطراق امروز آب و نان نشد برای قهرمانی که تا آخرین لحظه با مشکلات دست و پنجه نرم میکرد. معضلی که تقریباً گریبان همه ورزشکاران را گرفته است؛ ورزشکارانی که تا قبل از بستن دیده از جهان باید فکری به حالشان کرد، نه بعد از دست دادنشان.