سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده ۲۷بهمنسال۹۲ با اعلام ناپدیدشدن زن سالخورده به نام الهه تشکیل شد. همزمان با آغاز تحقیقات پلیسی، جسد زن سالخوردهای در حالیکه لای پتو پیچیده شدهبود در دشت مزار دماوند پیدا شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت مشخص شد جسد متعلق به همان زن سالخوردهای است که از سوی خانوادهاش اعلام مفقودی شدهبود. بنا به نظر کارشناسان پزشکی قانونی که علت فوت را اصابت جسم سخت به سر اعلام کرده بودند، پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت.
مأموران در اولین مرحله از تحقیقات خود با مشاهده آثار خون در راهپلههای خانه مقتول احتمال دادند قتل از سوی فردی آشنا اتفاق افتاده است، بنابراین کارآگاهان پلیس اعضای خانواده مقتول را مورد تحقیق قرار دادند تا اینکه یکهفته بعد از حادثه عروس ۳۲ساله خانواده به نام فرانک لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: ۱۵سال بیشتر نداشتم که به اجبار خانوادهام ازدواج کردم، اما چند سال بعد از همسرم جدا شدم و در دفتر وکالت مردی به نام هومن به عنوان منشی مشغول به کار شدم. سال۹۱ او پیشنهاد ازدواج داد و من همقبول کردم، اما بعد از مدتی متوجه شدم او بچه دار نمیشود به همین دلیل طلاق گرفتم.
متهم ادامه داد: اوایل سال۹۲ از طریق یک سایت همسریابی با پسر الهه آشنا شدم. با وجود مخالفتهای مادر شوهرم ازدواج کردیم. شوهرم مرد بیارادهای بود و همین باعث میشد مادرش در زندگی ما دخالت کند و مرا تحقیر کند. با شکستهای قبلی تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود به همین خاطر از شوهرم خواستم خانهای مستقل بگیریم. متهمدر خصوص قتل گفت: روز حادثه مادرشوهرم از طبقه بالا به خانهمان آمد. او فهمیده بود ما قصد داریم از آن خانه برویم به همین دلیل با عصبانیت گفت اجازه نمیدهد به خانه جدید برویم. سعی کردم با او صحبت کنم، اما به من حمله کرد و موهایم را کشید. سپس با مشت به سرم کوبید. آنجا بود که برای دفاع از خودم با میله قالی بافی که روی مبل بود چند ضربه به سرش زدم.
متهمدر خصوص انتقال جسد گفت: ترسیده بودم و نمیدانستم با جسد چکار کنم. به همین خاطر با هومن تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
با اظهارات تازه عروس، هومن ۴۲ساله که متواری بود هفتماه بعد از حادثه بازداشت شد. دو متهم در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفتند. در آن جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس زن جوان از خودش دفاع کرد و گفت قصد قبلی برای قتل نداشته است. در ادامه هومن در جایگاه قرار گرفت و گفت: آن روز خیلی اصرار کردم تا فرانک با پلیس تماس بگیرد، اما او قبول نکرد. من تحت تأثیر حرفهای او یک وانت و دو کارگر اجاره کردم و به بهانه جابهجایی سم کشاورزی به دماوند جسد را منتقل کردیم. بعد از آخرین دفاع متهمان، هیئت قضایی بعد از شور تازه عروس را به قصاص و هومن را به زندان محکوم کرد. این حکم در شعبه چهارم دیوان عالی کشور تأیید شد تا اینکه تازه عروس پای چوبه دار موفق به جلب رضایت اولیایدم بدون قید و شرط شد. به این ترتیب پرونده بار دیگر از جنبه عمومی جرم رسیدگی شد. متهم در آن جلسه در آخرین دفاعش گفت: من با شوهرم اختلافی نداشتم حتی وقتی فهمیدم او بچهدار نمیشود باز سکوت کردم. تنها مشکل ما دخالتهای مادرشوهرم بود او حتی اجازه انتخاب و خرید لباسهایم را نمیداد. او مرا مجبور میکرد لباسهای ۳۰ سال قبلش را بپوشم. زن جوان در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: اشتباه کردم و پشیمانم. میتوانستم از راه قانون از شوهرم جدا شوم، اما با این اشتباه ششسال از عمرم هدر رفت. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا شب عید را پیش مادر پیرم باشم. او چشم به راه من است و در مدتی که در زندان بودم سختی زیادی کشیده است.
در پایان قضات دادگاه با درخواست متهم موافقت کردند و حکم آزادی او را صادر کردند. به این ترتیب متهم سال جدید را کنار خانوادهاش آغاز خواهد کرد.