کد خبر: 995511
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۴
شب شعر پاسداشت مقام پرستاران و پزشکان که این روز‌ها مجاهدانه در بیمارستان‌ها مشغول خدمات‌رسانی به بیماران هستند، با حضور جمعی از شاعران برگزار شد.
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: شب شعر پاسداشت مقام پرستاران و پزشکان با حضور جمعی از شاعران فارسی‌زبان به صورت مجازی در گروه بین‌المللی هند ایران برگزار شد. در این مراسم، جمعی از شاعران کشور تازه‌ترین سروده‌ها و دلنوشته‌های خود را به کادر درمانی که این روز‌ها مجاهدانه در بیمارستان‌ها مشغول خدمت به بیماران در سراسر کشور هستند، تقدیم کردند. بخش‌هایی از سروده‌های شاعران به این شرح است:

ابراهیم حسنلو
تقدیم به همه عاشقان انسان‌ای آیه‌ها شرقی‌ات برهان هستی
نقشی به نام عشق در دامان هستی

خورشید با نام تو در من شعله‌ور شد
هر واژه‌ای طوفان شعری تازه‌تر شد

هان‌ای شهید لحظه‌های باز باران
آیات جانت قصه‌گوی روزگاران

با تو صدای جاودان عشق جاری است
با تو همیشه داستان عشق جاری است‌ای لحظه‌هایت قصه دیرینه عشق
آیینه در آیینه در آیینه عشق

جانت به نام عشق رنگین‌تر رقم خورد
بانام انسان مرگ شیرین‌تر رقم خورد

***

نغمه مستشار نظامی

کرونا هم تمام خواهد شد
من دوباره تو را در آغوش خواهم گرفت و
ترانه‌های ایلیاتی را
زیر گوشت زمزمه خواهم کرد
پسرم
کرونا هم تمام خواهد شد
زنگ تفریح
مدرسه را از هیاهو
سرشار خواهد کرد

کتاب‌های دلتنگ کتابخانه
پرندگان شعر را
در آسمان نگاهت
آزاد خواهند کرد

کرونا هم تمام خواهد شد
و
جهان
سراسر
بوسه
آغوش
و
لبخند می‌شود

بهار نزدیک است

***

سمانه رحیمی

این چشم‌ها، این چشم‌های مهربان را ...
این چشم‌های تا همیشه آسمان را ...

باید جهان نامید و باور داشت دنیا
هرگز نخواهد برد از یاد این جهان را

هر یک هم‌آواز دلی دلواپس ما
هر یک روایت می‌کند رودی روان را

روزی هزاران‌بار از شب می‌گریزد
گویا نشانده در خودش نبض زمان را‌ای چشم‌هایت نور‌ای آرام بی‌تاب
جا داده‌ای در قلب خود آتشفشان را

از جان گذشتی تا نبیند میهن عشق
در فصل رویش تلخی مرگ و خزان را

دریای چشمانت به آرامش رساندند
امواج این بی انتهای بیکران را

در خاطرات خوب قلبم قاب کردم
چشمانت این سرباز‌های قهرمان را

***

محسن کاویانی

خالی نکند مرامتان مکتب را
کردیم همه وقفِ شما امشب را
با بودنتان دلم چه بهتر فهمید
ایام وفاتِ حضرت زینب را...!

***

داری تو کنون چه بار‌ها بر دوشت
صد‌ها سخن است بر لب خاموشت
در معرکه روسپید گشتی امروز
تا سِت بشود روی تو با روپوشت...!

***

محمدمهدی عبدالهی


بهار از راه مى‌آید ولى دل‌ها بهارى نیست
میان سفره‌ها عیدى به جز چشم انتظارى نیست

نمى‌خواهم شود تحویل سالى بى گل رویت
بهاران جاى خود، اما مرا لیل و نهارى نیست

چه عیدى و چه تبریکى؟! بهار و فصل دلتنگى!
بدون نرگس چشمت، شکوه سبزه‌زارى نیست

به هر گل مى‌رسم آرى نمى‌یابم نشان از تو
در این باغ پر از گلشن مگر نقش و نگارى نیست!

سلامى از سر خجلت نثار ماه باید کرد
که بعد از سال‌ها هم سیصد و اندى... نه! یارى نیست

گل نرگس اجابت کن دعاى آخر خود را
چرا در کوچه باغ دل هواى عشق جارى نیست؟

***

علی‌محمد مؤدب

تا دیده‌ام چشم تو را بسیار بیمارم
از دور می‌بوسم رخت را، دوستت دارم

دستی تکان دادی و رفتی، عاشقی این است
من آدم این روز‌های سخت و دشوارم

اینجا نفس تنگ است، اما عطر تو بسیار
من زنده از بوی تو هستم تا نفس دارم

بسیار بر من سخت می‌گیرند این ایام
سخت است و باکی نیست، چون من نیز بسیارم

تا بی‌نهایت‌های شادی با تو خواهم ماند
از عشق تا آیینه‌ای پیش تو بگذارم
منبع: تسنیم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار