"یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الا احسن الحال"-"ای تغییر دهندهی قلبها و دیده ها،ای مدبر شب و روز،ای گرداننده سال و احوال، بگردان حال ما را به نیکوترین حال".
همهی ما به تعداد بهارهایی که از عمرمان میگذرد این دعا را شنیدهایم. برایمان خاطرات خوش تداعی میکند. یادآور تک تک بهارهایی است که کنار سفرهی هفت سین نشستیم، قرآن را باز کردیم و منتظر تحویل سال شدیم. چه لحظهی باشکوهی بوده و هنوزم هست وقتی سال کهنه تمام میشود و یک شکوفایی در دل طبیعت اتفاق میافتد. اتفاقی چنان باشکوه که در طی قرنهای متمادی هنوز به قوت خود باقی ست. ایین همان است دعا همان و انچه تغییر میکند ادمهای کنار سفره است.
لحظه استجابت دعا
موقع تحویل اگر میشد دل ادمها را دید، حتما قصههای جذابی برای گفتن پیدا میشد. میگویند موقع تحویل سال لحظه استجابت دعاست. ادمها هم همیشه کوله باری از حاجت برای خود و عزیزانشان دارند. وقتی دعای تحویل خوانده میشود مادرها گوشه چشمشان اشک مینشیند. یک شادی توام با دلتنگی و دلواپسی برای سرنوشت ادمهای کنارشان.
هر سال تدارک هفت سین میبیینم. هزاران تن حبوبات را برای سبزه ارایی هفت سین هدر میدهیم، هر سال ماهی قرمز پای ثابت سفره مان است. هنوز بعضیها هفت سین را کنار مزار شهدا یا مزار عزیزانشان پهن میکنند و این شکوه را با رفتگان قسمت میکنند. هر سال جمعی به ما اضافه و عدهای از کنارمان میروند و فقط قاب خاطره شان توی سفره میماند. ادمها میروند، اما تحویلها یکی پس از دیگری میگذرد.
به شکوه شبهای قدر
من میگویم تحویل سال باشکوه است عین شبهای قدر. شب قدر شب توبه کردن است شب تنها شدن و خلوت کردن با خدا هر چند که مومن نباشیم. دلمان میخواهد یک گوشه دنج تنها شویم و به حال دل سیاه شده خودمان از گناه زار بزنیم. خیلیها حال غریبی دارند، اما علتش را نمیفهمند. اهل این حرفها نیستند، اما تحولی درونشان رخ میدهد. ادمها شب سرنوشتشان است. همه سعی شان را میکنند تا بهترینها برایشان رقم بخورد. انقدر ان شب اشک میریزند و العفو میگویند که صبح گویی یک انسان تازه متولد شده است. پاک و مبرا از هر خطا.
خیلی هادر چنین شبهایی مسیر زندگی شان تغییر کرده، خیلیها از بیراهه به مسیر مستقیم رسیده اند و خیلیها هدایت شده اند.
اما انسان ممکن الخطاست و البته فراموشکار. قول و قرارها زود یادش میرود حتی اگر با معبود بسته باشد. مثل عاشقی است که امروز عاشق است و فردا فارغ. قول داده دروغ نگوید، اما از یاد میبرد. قول میدهد منصف باشد، اما در اولین معامله باز همانی میشود که بوده.
خدا میداند اگر این شبهای قدر نبود ادمها چگونه به خودشان میامدند و دست از کبر و غرور برمی داشتند؟ خدا میداند کی میفهمید ند بیراهه میروند؛ و چقدر خدا مهربان است که شبی را برای تغییر بنیان نهاده و چقدر تغییر برای پروردگارمان مهم است!
اما شب قدر کافی نیست، چراکه ما ادمها فراموشکاریم. به نشانههای بیشتری برای تغییر نیاز داریم. مثل تغییر طبیعت. باید ببینیم که در یک لحظه فصلها جابجا میشوند و این بهانهی خوبی برای شروع است. برای یک تولد دوباره.
هنگامه تغییر و تحول
وقتی طبیعت میتواند متولد شود و دوباره حیات از سر بگیرد، وقتی ممات به حیات بدل میشود، ما چرا شروع کننده یک دگرگونی نباشیم؟ دگرگونی در احوالمان! انسان همیشه رابطه خوبی با طبیعت داشته، حالا هم این نو شدن بهانه خوبی برای تغییر است. برای تبدیل شدن از انچه که بودیم به آنچه که باید باشیم و شایسته اش هستیم.
به همین دلیل است که نوای یا مقلب القلوب ته قلبمان را میلرزاند و یک حس دلتنگی عجیب دچارمان میشود. یک اشک شوق مرموز که همه تجربه میکنیم. عدهای این حال غریب را کنار خانوادهای که بزرگترین دارایی شان است طی میکنند و عدهای بار معنوی اش را بیشتر کرده و توی زیارتگاهها و اماکن مقدس سال را تحویل میکنند تا یک دعای خیر و حال خوش بدرقه یک سال پر فراز و نشیب شان باشد. بعضی هم دوست دارند تنها باشند عین شبهای قدر!
همه مان سالی یک بار این دعای زیبا را بر لب زمزمه میکنیم و از تدبیر کنندهی شب و روز میخواهیم احوالمان را نیک گرداند. اما ایا کسی میخواهد محول الاحوال شود؟ کسی میخواهد قلب و دیده اش منقلب شود؟ اصلا کدام حال احسن الحال است؟ نیکوترین حال را خودمان تشخیص میدهیم یا پروردگار؟ نسخه مشخصی دارد یا برای هر کسی مدلش فرق دارد؟
قلبهای گشوده به سوی خداوند
اگر این دعا را باور داریم پس چرا دچار تحول درون نمیشویم؟ چرا دهها بهار میگذرد، اما طینت ودرون ما همان تحول نیافته قبل است؟ مگر این دعا را نخوانده ایم و تهش یک آمین از ته قلب نگفته ایم؟ میگویند دعای تحویل، یک دعای دسته جمعی است. بر خلاف دعاهای شب قدر که اشاره به فرد دارد و مدام به اعترافهای شخصی میگذرد، این یکی یک دعای دسته جمعی است و از ضمیرهای ما بهره میبرد.
شاید خدا میخواهد نشانمان بدهد که برای داشتن یک سرنوشت خوب باید از او استعانت خواست. این احسن االحال یک رویش مال احوال جامعه است. یعنی وقتی همه با هم در یک لحظهی مشخص این دعا را میخوانیم انرژی کائنات را برای استجابتش جذب میکنیم. حالا کدام از ما برای احوال جامعه خود دعا کرده ایم؟ کداممان کنار دهها خواسته ریز و درشتی که موقع تحویل از خدا خواسته ایم برای سرزمین مادری مان و برای اقتدارش دعا کرده ایم؟ قلب چند تا از ما ادمها برای غرور کشورمان لرزیده و اشک بر گونه مان جاری کرده؟
بیایید امسال با یک بصیرت و اگاهی دعا را بخوانیم. یک احوال نیکو که منجر به اقتدار پبش از پیش ایرانمان شود. قدرت اقتصادی تمام مردم را بخواهیم و باور کنیم که زندگیهای ما وابسته به یکدیگر است واگر بخواهیم روی خوشبختی ببینیم اول باید آن را برای دیگری بخواهیم. نمیشود خوشبختی و شادی یک عده را فدای خوشیها و خواستههای خودمان کنیم. اینگونه تحولی رخ نمیدهد. بیایید امسال سواد رسانهای را بالا ببریم و اجازه ندهیم بزرگترین رسانههای سیاسی دنیا هر طور دلشان میخواهد بازی مان بدهند. یاد بگیریم که زود باور نباشیم و هر چیزی را بدون منطق نپذیریم، که اگر غیر از این باشد سخت قافیه را باخته ایم.
بیایید امسال کنار دعاهای شخصی، هر کدام عهد کنیم یک ایرانی مسئول باشیم و توی هر پست و مقامی هستیم قدمی برای ابادانی و رفاه مردم سرزمین مان برداریم. عهد کنیم همه تلاشمان را برای برافراشتن پرچم ایرانمان در هر حیطهای بکنیم و فارغ از اندیشههای سیاسی و اعتقادی متفاوت، کنار هم هموطنان خوبی باشیم.
دعا کنیم خوب باشیم. توی شرایط سخت که یک بار جنگ هشت ساله است و یک بار تحریمها و یک بار ویروس کرونا پشت یکدیگر راخالی نکنیم.
بیایید یک سررسید برداریم و تمام تغییرها را بنویسیم. به خودمان قول بدهیم تا سال بعد موقع تحویل به بیشتر انچه خواسته ایم با اراده و تلاش وایمان دست یابیم. دعا خوب است، اما قبل از خواندنش درهای قلب و چشمها را برای پذیرش تغییر باز کنیم.