سرویس دین و اندیشه جوان آنلاین: حجتالاسلام دکتر رسول جعفریان، استاد دانشگاه تهران و مورخ برجسته، طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود از اصول اخلاقی، معنوی و سیاسی امام کاظم(ع) نوشت. متن کامل یادداشت او بدین شرح است:
ابن واضح یعقوبی (مورخ شیعی و متوفای ۲۸۴، یعنی درست ۱۰۱ سال پس از شهادت امام کاظم علیه السلام) در باره امام نوشته است: موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، مادرش «حمده» نام داشت، و در سال ۱۸۳ هجری در سن ۵۸ سالگی در بغداد، وقتی در زندان هارون، و نزد سندی بن شاهک [زندانبان] بود، رحلت کرد.
یعقوبی، آنگاه، چندین روایت از امام کاظم علیه السلام آورده که نکات معنوی و اخلاقی و سیاسی زیبایی است. عین آن را از ترجمه مرحوم آیتی (یعقوبی: ۲/۴۲۰ ـ ۴۲۱) میآورم. ابتدا میگوید: موسى بن جعفر (ع) از پرعبادتترین مردم بود، و از پدرش روایت مىکرد.
سپس این روایات را نقل میکند: حسن بن اسد گفت: از موسى بن جعفر شنیدم که مىگفت: ما اهان الدنیا قوم قط الا هناهم الله ایاها و بارک لهم فیها، و ما اعزها قوم قط الا نغصهم الله ایاها.
هرگز مردمى، دنیا را خوار نداشتند مگر آنکه خدا آن را بر آنان گوارا ساخت و ایشان را در آن برکت داد، و هرگز قومى دنیا را عزیز نداشتند مگر آنکه خدا آن را بر ایشان ناگوار ساخت؛ و فرمود: إنّ قوما یصحبون السلطان یتخذهم المؤمنون کهوفا، فهم الآمنون یوم القیامة، ان کنت لأرى فلانا منهم: همانا مردانى همراه، شاه [سلطان وقت] مىشوند و مؤمنان آنان را پناه خود قرار مىدهند، آنهایند که روز رستاخیز در امانند، و فلانى را از ایشان گمان مىبرم؛ و نزد وى نام بعضى ستمگران برده شد.
پس گفت: اما و الله لئن عز بالظلم فى الدنیا لیذلن بالعدل فى الآخرة: هان بخدا سوگند که اگر در دنیا به ستمگرى عزیز شده است، البته در آخرت بعدالت (خداوندى) خوار گردد؛ و در زندان به موسى بن جعفر گفته شد: کاش بفلانى نوشته بودى تا درباره تو با هارون سخن مىگفت.
پس گفت: حدّثنى ابى عن آبائه ان الله عز و جل اوحى الى داود: یا داود! انه ما اعتصم عبد من عبادى بأحدٍ من خلقى دونى عرفت ذلک منه الاّ و قطعت عنه أسباب السماء و اسحت [اسخت]الأرض من تحته: پدرم از پدرانش مرا خبر داد که خداى عز و جل به داود وحى کرد: اى داود! نشد که بندهاى از بندگانم مرا رها کرده، به کسى از آفریدههاى من توسل جوید و او را چنان بشناسم مگر آنکه دست وى را از وسیله هاى آسمانى کوتاه کردم و زمین را زیر (پاى) او فروبردم؛
و موسى بن جعفر گفت: حدثنى أبى، إنّ موسى بن عمران قال: یا رب اىّ عبادک شر؟ قال: الذى یتّهمنى. قال: یا رب و من عبادک من یتهمک؟ قال: نعم الذى یستجیرنى ثم لا یرضى بقضائى: پدرم مرا خبر داد که موسى بن عمران گفت: اى پروردگار من، کدام یک از بندگانت بدتر است؟ گفت: آنکه مرا متهم مى کند (بمن بدگمان است).
گفت: اى پروردگار من! مگر در بندگانت کسى هست که تو را متهم کند؟ گفت: آرى آن کس که از من فریادرسى مى خواهد سپس بحکم من راضى نمى شود.