کد خبر: 1001520
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۹
اواخر سال گذشته بود که ماجرای مدافع حرم شدن دو برادر مشهدی در قالب کتابی به قلم محمد محمودی نورآبادی از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شد و حالا که عطر سیب دوباره در فضای فرهنگی کشور پیچیده، خبر می رسد "سه نیمه سیب" به چاپ دوم رسیده است.

سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: اواخر سال گذشته بود که ماجرای مدافع حرم شدن دو برادر مشهدی در قالب کتابی به قلم محمد محمودی نورآبادی از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شد و حالا که عطر سیب دوباره در فضای فرهنگی کشور پیچیده، خبر می رسد "سه نیمه سیب" به چاپ دوم رسیده است.

سه نیمه سیب را محمد محمودی نورآبادی نوشته است. اثری که انتشارات خط مقدم اواخر سال 98 آن را به چاپ رساند، اکنون به چاپ دوم رسیده است. نویسنده که تا کنون از او آثاری چون "سرریزان"، "آخرین ایل خانی"، "سام برفی" و.... منتشر شده، سه نیمه سیب را از زاویه دید مادر شهیدان بختی به رشته تحریر درآورده است. مصطفی و مجتبی دو برادر اهل محلۀ قاسم‌آباد مشهد بودند که تابستان سال ۹۴ در نزدیکی تدمر سوریه به شهادت رسیدند.

ماجرای مصطفی و مجتبی از جایی آغاز می شود که تصمیم می گیرند به عنوان مدافع حرم به سوریه بروند. اما هرچه تلاش می‌کنند نمی توانند از راه های قانونی اعزام شوند و نهایتا سال 1394 در پوشش مدافعان افغانستانی به نام‌های بشیر و جواد رضایی راهی سوریه می شوند. کسی که در این مسیر بیشترین همراهی را با شهیدان دارد، مادرشان است که حتی با آنها لهجه افغانی کار می کند.

نورآبادی نویسنده اثر در این خصوص می گوید: "خدیجه شاد" در این روایت مادر است، اما نه مادری که بخواهد فقط احساسات را مدنظر داشته باشد. او نه تنها مانعی بر سر راه رفتن بچه‎هایش نیست که خودش همراه آنهاست. حتی آنجا که این دو برادر ناچار می شوند

در پوشش شهروند افغانی خود را در لشکر فاطمیون جا بزنند، مادرشان گام به گام، آن‌ها را همراهی می‌کند. با آن‌ها تمرین لهجه افغانی می‌کند و در جا‌های لازم مشورت هم می‌دهد.

سه نیمه سیب که با زاویه دید دوم شخصِ متمرکز بر نگاه و احساسات مادر شهیدان بختی توانسته ارتباط خوبی با خواننده برقرار کند، در عرض چهار ماه به چاپ دوم رسید. آن طور که نویسنده این اثر می گوید: "مقبولیت این کتاب را باید در شخصیت و منش شهیدان بختی و همین طور مادر و خانواده شهیدان بدانیم و گویی با رفتارها و گفتارهای شان، عاشورای حسینی را تکرار می کنند".

در بخشی از این کتاب می خوانیم: "مادر در حالی دو دردانه‌اش را با نام و عنوان جعلی زیر قرآن رد می‌کند و روانه شام می‌کند که باید نقش یک زن افغانی را هم بازی کند. جواب تلفن‌هایی را که از طرف تشکیلات لشکر فاطمیون تماس می‌گیرند، با لهجه افغانی بدهد. نام بچه‌هایش را از مصطفی و مجتبی به بشیر و جواد تغییر داده و آن‌ها با همین نام عنوان پاسپورت افغانی گرفته و راهی شام شده‎اند. حتی دو برادر، دیگر در ساز و کار لشکر برادر هم نیستند و پسر خاله خود را جا زده‌اند و این مادر باید شش‌دانگ حواسش به همه چیز باشد".

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار