ابلاغ اولویتهای راهبردهای ورزش همگانی از سوی وزیر ورزش باعث شد نگاهها به سمت اهمیت ورزش همگانی در رشد سلامت عمومی جامعه معطوف شود. آنچه مشخص است اینکه بهرغم تمامی تلاشهایی که طی سالهای گذشته در خصوص ترویج و گسترش ورزش همگانی در کشور صورت گرفته، اما فقر حرکتی و زندگی ماشینی مردم و جدی نگرفتن برنامهریزیهای صورت گرفته، حتی به صورت ناقص باعث شده عملاً هیچ نام و نشانی از ورزش همگانی در کشور دیده نشود.
کمبود فضای ورزشی و دلخوش کردن به چند همایش هفتگی به هیچ عنوان نمیتواند به ترویج فرهنگ ورزش همگانی کمک کند، اما ابلاغیه پنج بندی جدید وزیر ورزش و مطالبهگری سلطانیفر در خصوص اجرایی شدن آن را میتوان قدمی مثبت در راه نهادینه شدن ورزش همگانی در جامعه و بالطبع تأثیر آن بر ورزش قهرمانی کشور قلمداد کرد.
بدیهی است که رشد و ترویج ورزش همگانی نیازمند ایجاد زیرساختهای مناسب و داشتن برنامه خوب و جدی است. این اتفاق تاکنون رخ نداده، اما به نظر میرسد تعطیلی رقابتهای قهرمانی به دلیل شیوع کرونا فرصت مناسبی ایجاد کرده تا مسئولان ورزش برای یکبار هم که شده نگاهی جدیتر به این مسئله مهم که به صورت مستقیم به سلامت آحاد جامعه مربوط میشود داشته باشند. ترویج و آگاهیبخشی، اجرای رویدادها و برنامههای باکیفیت، افزایش حداکثری جمعیت تحت پوشش، حمایت از برنامههای مطرح شده و توجه به ردههای مختلف سنی، از اصلیترین نکات ابلاغیه وزیر ورزش است. راهبردهایی که بسیار مهم است، اما به نظر میرسد تا زمانی که خود وزرات به صورت جدی پیگیر این مسئله نباشد زیاد نمیتوان به موفقیت آن امیدوار بود.
چنانچه وزارت ورزش بتواند در اولین گام که همان ترویج و آگاهیبخشی است درست عمل کند و اهمیت ورزش همگانی را برای مردم جا بیندازد بخش اعظمی از مسیر رسیدن به هدف را که سلامت جامعه و پایداری آن است طی کرده است. لازم به ذکر است تا زمانی که دید جامعه به ورزش بیشتر نگاه به یک بازی و یک دورهمی تفریحی است، چیزی عایدمان نخواهد شد. بنابراین باید تعریف درست و جامعی از ورزش همگانی و اهمیت آن به مردم ارائه داد تا آنها علاوه بر پی بردن به نقش مهم آن در زندگی روزمره خود به دنبال مطالبه آن از مسئولان باشند.
علاوه بر این حمایت و پشتیبانی وزارت ورزش از برنامههای ارائه شده نیز نباید فراموش شود. طی سالهای گذشته وزارت ورزش حمایتهای مالی و معنوی خود را صرفاً معطوف به ورزش قهرمانی کرده و همین مسئله اصلیترین دلیل عقبماندگی و غفلت از ورزش همگانی بوده است. ورزش و مقولهای که به مراتب کمخرجتر از ورزش قهرمانی است و هزینههای آن به لحاظ اندک بودن به هیچ عنوان قابل مقایسه با هزینههای میلیاردی ورزش قهرمانی نیست. بنابراین لازم است وزارت ورزش پیشتر از آنکه کار را به دست دیگران بسپارد، خود قدم جلو بگذارد تا وزیر بتواند مطالبهگری دقیقتر و بهتری در این خصوص از زیرمجموعه خود داشته باشد.
نکته مهم دیگر در توسعه ورزش همگانی بحث زیرساختها، سرانه و فضای این مقوله برای آحاد جامعه است. بهطور حتم صرف سر دادن شعار اجرای رویدادهای ورزشی کار به جایی نخواهد رسید. چنانچه این امر محقق نشود مطمئناً هجوم جمعیت علاقهمند به ورزش با سرخوردگی و مشکلات ریز و درشت جدیدی روبهرو خواهد شد و در نهایت هم چیزی عاید ورزش و مردم نمیشود. بنابراین باید ابتدا امکانات، فضا و زیرساختهای مناسب را فراهم کرد و بعد از آن توقع افزایش حداکثری جمعیت تحت پوشش را داشت. ضمن اینکه در همینجا باید توجه داشت که ورزش همگانی سن و سال نمیشناسد و اگر قرار است در آن به صورت جدی به ردههای سنی از کودک و نوجوان گرفته تا سالخوردگان توجه شود باید زیرساختهای فعالیتهای هر رده را به درستی تأمین کرد.
در نهایت اینکه توجه وزیر ورزش به مقوله ورزش همگانی و تعیین اولویتهای راهبردی آن را باید به فال نیک گرفت و باید امیدوار بود که بعد از سالها یک حرکت جدی برای تأمین سلامت جامعه و تحقق نظام پایدار انجام شده است، حرکتی که امیدواریم روندی رو به جلو داشته باشد و به بخشنامه و ابلاغیه ختم نشود.