آموزش و پرورش برای روزهای قرنطینه کرونایی نقشه راه ندارد. اوایل تعطیلی مدارس این امیدواری غالب بود که «هنوز به شرایط قرنطینهای عادت نکردهایم و به مرور اوضاع بهتر میشود»، اما حالا و با گذشت حدود سه ماه، آن امیدواری از بین رفته که هیچ، اوضاع آموزش مجازی در مواردی بدتر هم شدهاست. دو، سه روز پیش اعلام شد با بازگشایی مدارس، حضور دانشآموزان در مدارس الزامی نیست؛ روز گذشته هم خبر جدیدی رسید: معلمان موظفند از شنبه در مدارس حاضر شوند.
یک ماهی میشود که مشکلات شبکه آموزشی دانشآموزان «شاد» رسانهای شده، اما هنوز خبری از بهبود وضعیت آموزش مجازی دانشآموزان نیست. جمعیتی که کم هم نیستند یا نتوانستند گوشی هوشمند تهیه کنند و به صورت مجازی آموزش ببینند، یا اینکه هزینههای سنگین بستههای اینترنت آنها را از ادامه دریافت آموزش مجازی منصرف کردهاست. واضح است که مدارس کپری، مدارس مناطق محروم که کلاسهایشان به صورت پایههای تحصیلی درهم و بدون تفکیک دختران از پسران برگزار میشود، نتوانستهاند از آموزش مجازی بهرهمند شوند؛ یا حتی در همین پایتخت هم مناطق بسیاری وجود دارد که خانوادهها توانایی مالی تهیه گوشی هوشمند و خرید بستههای اینترنت برای فرزندانشان را نداشتهاند و بیخیال آموزش مجازی شدهاند. در یک فرض دیگر، خانوادههای با چند فرزند مشکلاتشان بیشتر از سایرین بودهاست: آموزش مجازی یعنی چند گوشی هوشمند، چند بسته اینترنت و هزینههای سه و چهار و پنج برابری؛ پس اینها هم بیخیال دریافت آموزش مجازی شدهاند.
مسئولان آموزش و پرورش مدعی شدهاند که برای جبران این نقیصهها، تلویزیون هم اقدام به آموزش دروس کرده و کسانی که نتوانستهاند از «شاد» بهرهمند شوند، پای تلویزیون نشسته و آموزش دیدهاند. این شیوه هم کارا نبوده و نیست: در همان مناطق مدارس کپری و مدارس مختلط، حتی تلویزیونی هم در کار نیست که بتواند آموزش ارائه کند؛ یا اگر تلویزیون هم در خانهها باشد، اصلاً این فرهنگ در چنان مناطقی وجود ندارد که فرزند در خانه پای تلویزیون بنشیند و درس فرا بگیرد! دانشآموزان آن مناطق همان ساعاتی را که در مدارس حضور فیزیکی دارند، هم با کلی حاشیه مصروف درس میکنند؛ از مدرسه که جدا میشوند، غالباً یا باید کار کنند یا اشتغالات دیگری به غیر از درس دارند.
علاوه بر مصائب دانشآموزان، معلمان هم مشکلات کمی با آموزش مجازی نداشتند. تماسها و پیامهای وقت و بیوقت به گوشی معلم، در کنار وجدان کاری معلمان و الزام خودساخته معلم فرهیخته به پاسخگویی، عملاً آسایش درون خانه را از این قشر سلب کردهاست. هزینههای تهیه بستههای اینترنت هم که جای خود؛ قطع و وصل «شاد»، مشکلات عدیده در بارگذاری مطالب و فایلهای درسی، توضیح مجزا برای هر دانشآموز به صورت اختصاصی و مسائلی از این دست، معلمان را هم از ناراضیان آموزش مجازی کردهاست.
از همه این موارد مهمتر– هرچند تکتک این موضوعات در جای خود اهمیت غیرقابلانکاری دارند – بیسوادی دانشآموزان مشغول به تحصیل در سال جاری تحصیلی است. پرپیداست که «کلاس» درس الزامات و نتایجی دارد که هیچگاه با «شاد» محقق نمیشود. «آموزش مجازی» هیچگاه نمیتواند جایگزینی برای «آموزش واقعی» باشد. این مهم مختص کشور ما هم نیست، در سایر کشورها هم که امکانات پایهای آموزش مجازی و آموزش از راه دور را فراهم کردهاند، آموزش واقعی حرف اول و آخر را میزند. تماس رودرروی معلم با دانشآموز، ارتباط چهره به چهره، زبان بدن، فضای کلاس درس، رقابت از نزدیک دانشآموزان با هم، تشویق و تنبیههای معلمانه و در جمع و... از ابزارهای غیرقابل حذف آموزش هستند که بار عمده انتقال مفاهیم آموزشی را بر عهده دارند؛ از همه اینها هیچ خبری در آموزش مجازی نیست.
هرچند کملطفی است که اقدامات انجام شده را کلاً هیچ بدانیم و بر این نظر باشیم که این کارها نباید صورت میگرفت (چه بسا در مواردی اگر برخی اقدامات صورت نمیگرفت بهتر هم میبود)، اما واقعیت مطلب این است که آموزش مجازی در شرایط فعلی و با تجربه این سه ماه، به سمبل کاری بیشتر شبیه است تا آموزش واقعی. به نظر میرسد مسئولان مربوطه هم فقط برای خالی نبودن عریضه و اینکه بگویند «ما هم در ایام قرنطینه بیکار نبودیم و برای آموزش دانشآموزان اقداماتی انجام دادیم»، هر روز خبر جدیدی از «شاد» را در بوق و کرنا میکنند. برای رفع این سمبل کاری آموزشی باید چارهای اساسی اندیشید و گرنه گزافه نیست که معتقد باشیم تمام محصلان ایرانی در سال تحصیلی ۹۹ – ۹۸ بیسواد بار آمدهاند و همه محصلان در مهر سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ نسبت به آموختههای سال قبل تحصیلی، کمسوادتر در کلاس درس حاضر خواهند شد؛ این چرخه معیوب ادامه خواهد داشت و مفاسد بیشتری را هم در آینده دامنگیر جامعه ایرانی خواهد کرد.