کد خبر: 1004789
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۱
یک پلنگ زخمی در بیشه‌ای بزرگ و دور در‌حالی‌که دیگر توان شکار و سیر کردن شکم بچه‌هایش را ندارد، برای پیدا کردن شکار از پناهگاهش بیرون می‌رود، اما برای بار دوم با شلیک تفنگ شکاری یک مرد روستایی زخمی می‌شود
رامین جهان‌پور
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: مجموعه داستان «پلنگان هم می‌میرند» از سه داستان به نام‌های «اینجا کجاست؟»، «پلنگان هم می‌میرند» و «کوچ در باد» تشکیل شده است. داستان اول کتاب از زبان دختر نوجوانی روایت می‌شود که در کودکی به‌خاطر بیماری از دوپا فلج می‌شود. بعد مادرش در خواب می‌بیند که او در امامزاده داوود تهران شفا یافته است. فردای آن شب پدر و مادر، دختر بچه‌شان را روی قاطر می‌گذارند و به طرف امامزاده داوود می‌روند. تاریخ داستان به زمان‌های دوربرمی‌گردد؛ احتمالاً به دوران کودکی نویسنده‌اش یعنی قبل از انقلاب، زمانی که امامزاده داوود هنوز ماشین رو نبود و کوره راه‌هایش پر از قاطر‌هایی بود که زائران را جابه‌جا می‌کردند. راوی این داستان دخترکی است که سرگذشت غم‌انگیز و دردناکش را برای مخاطب تعریف می‌کند. داستان دوم کتاب، اما یک تمثیل از زندگی انسان‌های تنهاست. یک پلنگ زخمی در بیشه‌ای بزرگ و دور در‌حالی‌که دیگر توان شکار و سیر کردن شکم بچه‌هایش را ندارد، برای پیدا کردن شکار از پناهگاهش بیرون می‌رود، اما برای بار دوم با شلیک تفنگ شکاری یک مرد روستایی زخمی می‌شود و در جدالی نابرابر سگ‌های آبادی او را دوره می‌کنند. هر چند او در حال مرگ است، اما از آنجا که نامش پلنگ است از پس سگ‌ها برمی‌آید و آن‌ها را فراری می‌دهد. از اینکه مجبور است دوباره دست خالی به خانه‌اش برگردد حس خوبی ندارد. در راه خونریزی شکاف سینه تیرخورده شدیدتر و جراحتش بیشتر می‌شود و او تصمیم می‌گیرد اگر هم می‌خواهد بمیرد روبه‌روی ماه بالای یک صخره بلند از نفس بیفتد و مرگش پر‌غرور و با صلابت باشد. یکی از زیباترین صحنه‌های این داستان برخورد پلنگ در میان جنگل با گوزن است که با مهارت توسط نویسنده توصیف شده: «.. چیزی در لابه‌لای تنه درختان حرکت می‌کرد. ایستاد، گوش و چشم تیز کرد. گوزنی بود. از خشم به خود لرزید. گوزن حتماً او را دیده، اما اهمیتی نداده بود. از طرز راه رفتنش فهمیده بود که سخت زخمی و بی‌آزار است. پلنگ دیوانه‌وار زبانش را از بین دندان‌های بلند و براق نیشش بیرون آورد و با صدای سنگین و از ته گلو شروع به غرش کرد...» (صفحه ۲۹- پلنگان هم می‌میرند) داستان سوم کتاب که «کوچ در باد» نام دارد، اما قصه کلیشه‌ای مهاجرت روستاییان به شهر و مورد سوء‌استفاده قرار گرفتن آن‌ها توسط آدم شهری‌هاست و به محکمی و ماندگاری داستان‌های اول و دوم نیست. خسرو باباخانی سال‌هاست که برای بزرگسالان و نوجوانان داستان می‌نویسد و قلم پخته و روانی دارد. او یک نویسنده کلاسیک است. علاقه‌مندان به داستان‌های سنتی و کلاسیک حتماً از خواندن این کتاب لذت خواهند برد و نثر و توصیفات جاندار باباخانی را خواهند ستود. ناشر این کتاب سوره مهر است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار