روایتگری جلیل سامان در سریال «زیرخاکی» از نفوذ و نحوه رخنه برخی افراد ضدانقلاب تحت حمایت سازمانهایی مانند ساواک که تحت اشراف کامل فکری و عملیاتی سازمانهای جاسوسی سیا و موساد فعالیت میکرده، فصل تازهای از ورود تلویزیون به این ساحت حساس و پرابهام است، البته سامان تنها کارگردانی است که تا به حال در سه سریال مختلف به حوزه فعالیتی و تفکرات تروریستی و ضدانسانی سازمان تروریستی منافقین که بیش از ۱۷ هزار نفر از شهروندان و مسئولان کشورمان را به صورت وحشیانه ترور کردهاند، پرداخته است.
این کارگردان در سه سریال قبلی خود ابعاد تازهای از این سازمان تروریستی را روایت کرده که ضمن اشاره تلویحی و جانبی به موضوع نفوذ، تمرکز اصلیاش را بر مسئله عضوگیری و جنایات سازمان تروریستی منافقین با چاشنی اتفاقات دراماتیک قرار داده بود.
زیرخاکی، تازهترین سریالی است که به کارگردانی جلیل سامان از تلویزیون پخش شده است. هر چند جلیل سامان در این سریال اشاراتی به فعالیتهای سازمان منافقین دارد، اما برخلاف سهگانه قبلیاش تمرکز و محوریت اصلی داستان سریالش به مسئله مهم نفوذ و تلاش صهیونیستها برای سرقت اشیای تاریخی و باستانی یا همان «زیرخاکی» و خارج کردن آنها از ایران است.
گذشته از مسئله قاچاق و غارت اموال روی خاک و زیر خاک کشور توسط یهودیان و نقش تسهیلکنندگی سازمان ساواک در انجام این سرقتهای بزرگ، مهمترین وجه این سریال پرداختن متفاوت به مسئله و نحوه نفوذ عناصر مورد حمایت ساواک در بین افراد و جریانهای ابتدای انقلاب است. سامان در این سریال به خوبی نشان میدهد که چطور افرادی نظیر کشمیری، کلاهی و دیگر نفوذیها به بدنه انقلاب و انقلابیون رخنه کردند و بعدها به سمتها و پستهای مهمی هم رسیدند.
یکی از دیالوگهای سریال «زیرخاکی» که به نوعی روایتگر حدود و ثغور سطح نفوذ جریانهای مورد حمایت ساواک و دیگر سازمانهای جاسوسی مانند سیا و موساد بود در مکالمه بین شخصیت فریبرز و اسکندر جانمایی شده بود.
وقتی که فریبرز از چگونگی خارج کردن اشیای عتیقهای که در یک خانه مصادرهای وجود داشت خطاب به اسکندر میگوید: چطور میخواهید این اجناس را از منزل خارج بکنید؟ اسکندر در پاسخ به فریبرز میگوید: فکر کردی چطور پروندههای ساواک را از آنجا خارج کردیم؟! شاهد مثال این دیالوگ گم شدن بخشی از اسناد محرمانه و امنیتی مربوط به افراد و جریانهایی است که در همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب از محل رکن دوم ارتش خارج شد و سرنوشت آنها هرگز مشخص نشد. نمونه دیگر این مسئله اسنادی است که از لانه جاسوسی امریکا توسط برخی افراد خارج شد و آنها نیز به سرنوشت مشابهی نظیر گم شدن اسناد محرمانه رکن دوم ارتش منجر شد.
ورود سیما به ساخت و تولید اثری با ابعاد محتوایی زیرخاکی در صورت ادامه مسیر و پرداختن به زوایای پنهان مانده برخی ابهامات ابتدای انقلاب، نه تنها به جلوگیری از جعل تاریخ انقلاب و پاسخ به شبهات جوانانی که آن روزها را ندیدهاند، میانجامد بلکه میتواند به ساحت حساس و ملتهب «نفوذیها» و چرایی ترور و به شهادت رساندن چهرههای مؤثر و انقلابی نظیر شهید مطهری، شهید سپهبد قرنی، شهید بهشتی و دیگر افرادی که در واقع میتوان از آنها به عنوان مغز متفکر و ایدهپردازهای انقلاب اسلامی نام برد، پرده بردارد.
به کلام دیگر، اقدام جسورانه مدیران تلویزیون در دست پیش گرفتن برای روایت دقیق، تاریخی و موثق به چنین مسائلی میتواند عامل بازدارندهای در جعل تاریخ انقلاب و نیز مشوه و معوج نشان دادن تلاش برخی شهدای انقلاب مانند شهید لاجوردی با تشبث به تئوری عوض کردن جای جلاد و قربانی از سوی برخی جریانات و افراد کجاندیش گردد.