کد خبر: 1005082
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۶
هیجانی طبیعی که باید کنترل شود
اولین و مهم‌ترین مسئله در رابطه با خشم این است که وقتی احساس شدیدی مانند خشم یا غم را تجربه می‌کنیم، به نظرمان می‌آید این احساس تمام نمی‌شود، اما هر هیجانی به پایان می‌رسد
سمیه رضائی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: همه ما اغلب در خانواده، محیط اجتماعی و جامعه گاهی شاهد صحنه‌های نه چندان خوشایند از رفتار‌های عصبانی افراد با یکدیگر هستیم. به خصوص وقتی که پشت چراغ قرمز ایستاده‌ایم و ثانیه‌ای تعلل در حرکت ماشین به بوق زدن‌های ممتد و آزاردهنده یا گاهی کلمات توهین آمیز منجر می‌شود. نزاع‌های خیابانی نیز یکی دیگر از صحنه‌هایی است که به تبع آن نظاره‌گر بوده‌ایم. گاهی در خانواده یا در همسایگی خود دعوا‌های خانوادگی را می‌بینیم. داد و بیداد، شکستن وسایل، فحاشی و بی‌حرمتی و گاه زد و خورد فیزیکی نمونه‌های دیگری از صحنه‌های اطرافمان است.

خشم هیجانی طبیعی در همه انسان‌هاست. در واقع انسان با خشم متولد می‌شود و این هیجان ضامن بقا در اوست و امکان محافظت از خودمان را به ما می‌دهد. پس بودن خشم غیرطبیعی نیست لازم و ضروری است و همگی آن را تجربه می‌کنیم. وقتی فردی با موقعیت ناکام کننده روبه‌رو می‌شود، مانند ناکامی در رسیدن به هدف و خواسته‌ها، خشم تجربه می‌شود. عواملی مانند خستگی، ناتوانی‌های فردی، عدم آمادگی فرد برای انجام کاری خاص، رفتار‌های اطرافیان مانند تحقیر کردن، تمسخر کردن و... نیز باعث ایجاد هیجان خشم در افراد می‌شود.

پس همه ما تجربه خشم را در زندگی شخصی و اجتماعی خود داشته‌ایم، اما این هیجان در بعضی افراد به دلیل عدم کنترل تبدیل به رفتار پرخاشگرانه به صورت کلامی یا فیزیکی می‌شود. مانند فحاشی، طعنه زدن، پرتاب کردن وسایل، کتک‌کاری و... که این بیان نادرست هیجان خشم اثراث مخرب در روابط بین فردی افراد ایجاد می‌کند و گاهی منجر به مسائل حقوقی و قانونی نیز می‌شود.

یکی دیگر از علل بروز خشم به روش نامناسب، بستر خانوادگی افراد است. کودکانی که شاهد جر و بحث والدین خود بوده‌اند که به کتک‌کاری ختم شده است، آموخته‌اند هر عاملی باعث خشم آن‌ها شود با داد و بیداد و رفتار‌های فیزیکی آسیب‌رسان آن را حل کنند. در واقع کودکان از والدین خود الگوگیری کرده و این الگو‌ها را بعد‌ها در زندگی خود استفاده می‌کنند.

به این مثال توجه کنید: وقتی کارمندی به دلیل خطایی در کارش مورد بازخواست یا خشم رئیس خود قرار می‌گیرد، احساس خشم، اضطراب و... را تجربه می‌کند. حال این کارمند که مهارت مدیریت خشم، حل مسئله و... را ندارد، وارد خانه می‌شود و خشم خود را نسبت به همسر خود منتقل می‌کند و گاه همسر این کارمند هم اگر فاقد مهارت‌های مذکور باشد، خشم ناشی از همسر را به فرزند خود منتقل می‌کند و این مکانسیم انتقال به الگویی غالب رفتاری تبدیل می‌شود و چرخه معیوب خشونت همچنان تکرار می‌گردد. حال با توجه به اینکه می‌دانیم خشم طبیعی است و هر فردی آن را تجربه می‌کند، پس نحوه ابراز درست آن را باید بیاموزیم.

اولین و مهم‌ترین مسئله در رابطه با خشم این است که وقتی احساس شدیدی مانند خشم یا غم را تجربه می‌کنیم، به نظرمان می‌آید این احساس تمام نمی‌شود، اما هر هیجانی به پایان می‌رسد. در واقع هیجان‌ها مانند موج عمل می‌کند، شروع می‌شود، اوج می‌گیرد و سپس تمام می‌شود. این نگرانی از تمام نشدن احساسی از عدم کنترل را به فرد انتقال می‌دهد که باعث رفتار‌های نامناسب در زمان تجربه احساس خشم می‌شود.

ابتدا خشم خود را وارسی و باور‌های خود را در زمینه خشم بررسی کنید. گاهی باور‌های اشتباه در رابطه با خشم مجوزی برای بیان نامناسب خشم می‌شود. فردی که باور دارد «خشم من ارثی است» پس مسئولیت رفتار خود را نمی‌پذیرد. حال آنکه مهارت کنترل خشم اکتسابی و قابل یادگیری است یا فردی که باور دارد «خشم بهترین شیوه برای دستیابی به اهداف و خواسته‌هایش است» مسلماً هر زمان که با ناکامی یا مانعی در رسیدن به اهدافش روبه‌رو شود، از ابراز نامناسب خشم استفاده خواهد کرد. در صورتی که پرخاشگری همیشه راه رسیدن به هدف نیست و گاهی بدترین شیوه است. پس بررسی باور‌ها و تغییر آن‌ها اولین قدم در کنترل خشم است که باید به آن پرداخته شود.

در گام بعدی لیستی از معایب و مزایای خشم تهیه کنید. معایبی مانند خشم باعث آسیب به دیگران و محیط می‌شود. خشم باعث آسیب به جسم خودمان می‌شود و هر آنچه خود به تجربه آن را کسب کرده‌اید، خاطراتی که در رابطه با خشم داشته‌اید را مرور کنید. این بازگشت به تجربیات برای تکمیل این مرحله کمک کننده است.

در مرحله بعدی به تغییرات فیزیولوژیک خود هنگام خشم توجه کنید. هنگام خشم تغییراتی مانند افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک چشم، افزایش سرعت و تعداد تنفس، لرزش صدا، تغییرات رنگ چهره مانند سرخ شدن، عرق کردن، لرزش در اندام‌ها، داغ شدن و... در جسم اتفاق می‌افتد. به این علائم در بدن خود توجه کنید.

این توجه باعث می‌شود به خشم خود آگاه شده و راحت‌تر کنترل داشته باشید. موقعیت‌ها و عواملی که باعث خشم در شما می‌شود را شناسایی کنید. مثلاً بی‌خوابی، گرسنگی یا گاهی برخورد با بعضی از افراد ممکن است در شما خشم ایجاد کنند. این عوامل را هرچه سریع‌تر شناسایی کنید.

گاهی یک موقعیت مشترک برای تعدادی افراد اتفاق می‌افتد، اما واکنش همه افراد نسبت به آن موقعیت یکی نیست. تفاوت واکنش افراد در تفاوت افکار آنهاست. وقتی شخصی موقعیت را تهدیدآمیز یا تحقیرکننده تفسیر کند، مسلماً هیجان تجربه شده‌ای مانند خشم را خواهد داشت. پس شروع به بررسی افکار خود در موقعیت‌هایی کنید که در آن خشم را تجربه می‌کنید و از این طریق خطا‌های شناختی را بیرون بکشید، خطا‌های شناختی مانند برچسب زدن، تعمیم افراطی، ذهن خوانی، فاجعه‌سازی و...

وقتی به خودتان یا دیگران صفات کلی و منفی نسبت می‌دهید، مثل: «من آدم بدبختی هستم» یعنی شما دچار خطای شناختی برچسب زدن شده‌اید. یا وقتی می‌گویید: «این اتفاق همیشه برای من می‌افتد» یا «در همه کار‌ها شکست می‌خورم» این بدان معناست که خطای شناختی تعمیم افراطی سراغ شما آمده است.

وقتی از کنار دوست یا آشنایی می‌گذرید و اگر او متوجه شما نشود و با شما احوالپرسی نکند یا جواب سلام شما را ندهد و بدون شواهد کافی فکر کنید که جواب سلام من را نداد، پس از دست من ناراحت است، یعنی شما دچار خطای شناختی ذهن‌خوانی شده‌اید. این‌ها مثال‌هایی از خطا‌های شناختی بود که می‌تواند باعث هیجان‌های منفی مانند خشم در ما شود. پس شناسایی و مقابله درست با آن‌ها از قدم‌های مهم در کنترل رفتار‌های پرخاشگری است. تمام مراحلی که مطرح شد به طور زیربنایی و ریشه‌ای به موضوع خشم می‌پردازد و برای شناسایی علل و در نهایت کنترل خشم بسیار مهم و اساسی است.

*روانشناس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار