کد خبر: 1006678
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۴:۰۰
بررسی چالش تعادل در زندگی فردی و اجتماعی در گفتگو با مینا خان بابایی، مشاور و روانشناس
هیجان‌مدار بودن به این معناست که می‌خواهیم آرامش از دست رفته را به خودمان برگردانیم تا متعادل شویم. به این منظور می‌توانیم از دو راه اقدام کنیم، مثبت یا منفی. مثلاً شخصی سیگار می‌کشد یا به مصرف الکل و مواد‌مخدر روی می‌آورد یا رفتار‌هایی از این قبیل انجام می‌دهد، ولی ممکن است فردی از طریق مثبت مثلاً درد دل کردن، دعا کردن و راه‌های دیگر، خودش را به تعادل برساند که این در حقیقت روی مثبت هیجان‌مداری محسوب می‌شود
لیلا جعفری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: گاهی تعادلمان در زندگی به هم می‌خورد. گاهی نمی‌دانیم چرا کمتر یا بیشتر از آنچه که راضی‌مان می‌کند، انجام می‌دهیم! گاهی دلیل افراط و تفریط خودمان را نمی‌دانیم، فقط می‌دانیم که تعادل در زندگی یا کار از دستمان رفته است. «روی‌هم رفته آدم‌ها میل دارند که به سمت تعادل حرکت کنند، ولی گاهی لازم است سردرگمی‌ها و تناقضاتی را تجربه کنیم تا به تعادل نزدیک شویم. در واقع ممکن است به وجود آمدن یک سردرگمی موجب شود که تعادل را در زندگی‌مان برقرار کنیم.» این را میناخان‌بابایی، مشاور روانشناس و پژوهشگر در گفتگو با ما می‌گوید. وی معتقد است توانمندی و مهارت ما در مواجهه با مشکلات و استرس‌ها برای رسیدن به آرامش و نقطه تعادل بسیار تعیین‌کننده است. این مشاور در ادامه این گفتگو درباره چالش تعادل و چگونگی برخورد با آن به نکاتی می‌پردازد که می‌خوانید.

وقتی سردرگمی منتهی به تعادل می‌شود

خان بابایی با اشاره به اهمیت سردرگمی در مقطعی از رشد انسان، توضیح می‌دهد: «ژان پیاژه نظریه‌پرداز رشد شناختی در حوزه کودک مطرح می‌کند که کودک برای اینکه به مراحل رشدی بالاتر برسد، باید دچار سردرگمی شود، چنانچه در انجام تکلیف شناختی- برای پی بردن به مساوی بودن دو ظرف باریک و پهن که به مقدار مساوی آب می‌گیرند- کودک دچار سردرگمی می‌شود که کدام ظرف بزرگ‌تر است، ظرف باریک، چون بلندتر است یا ظرف پهن که عریض‌تر است؟ یعنی کودک با روش قبلی‌اش قادر به حل مسئله نیست و این موضوع باعث می‌شود کودک تغییر روش داده و به راه‌حل مناسب دست یابد و بگوید یکی از ظرف‌ها باریک‌تر و یکی دیگر پهن‌تر است، اما با هم مساوی هستند. پس این موضوع کودک را به حرکت به سوی تعادل می‌برد؛ نام این تکنیک تعادل است. ما نیز در زندگی شخصی‌مان رویداد‌های متفاوت را تجربه می‌کنیم و این امر ما را در مسیر رشد و پیشرفت قرار می‌دهد؛ به این صورت که وقتی در زندگی با شکستی مواجه می‌شویم و تعادلمان به هم می‌خورد به این فکر می‌افتیم که چگونه خودمان را به حالت تعادل برگردانیم. وقتی برای فردی شکستی پیش می‌آید، سعی می‌کند برای جبران آن شکست و برگشت به حالت عادی تلاش کند. ممکن است او در حین این تلاش افق‌های تازه‌ای از زندگی را تجربه کند. این تجربیات تازه به خودی خود می‌تواند به رشد فرد کمک و روش صحیح را کشف کند؛ بنابراین می‌شود گفت در این بین رشد شخصی و فردی برای او رخ می‌دهد. ادیسون مخترع بزرگ، برای اختراع لامپ، ۹۹۹ بار متحمل شکست شد و خودش عنوان کرده است که من شکست نخوردم، بلکه ۹۹۹ روش را یاد گرفتم که لامپ با آن‌ها ساخته نمی‌شود.»

معیار‌های سنجش تعادل در زندگی چیست؟

ما در زندگی شخصی خود معیار‌هایی را برای تعادل درنظر می‌گیریم. خان بابایی در‌این‌باره می‌گوید: «در علوم مختلف معیار‌هایی برای سنجش تعادل وجود دارد و در علم روانشناسی نیز معیاری داریم که براساس آن‌ها می‌توانیم بسنجیم که فرد موردنظر تعادل روانی دارد یا نه. این معیار‌ها می‌تواند به وسیله مصاحبه، آزمون‌ها و راه‌های دیگری باشد که روانشناس یا روانپزشک مورد استفاده قرار می‌دهد. در هر علمی به نوعی شاخص و معیاری برای سنجش متعادل بودن موارد وجود دارد و تنها مختص به علم روانشناسی نیست. مثلاً در اخلاق الگوی دینی معرفی می‌شود و براساس آن متعادل بودن رفتار‌های اخلاقی افراد را می‌شود سنجید. همانگونه که در علم روانشناسی نیز معیار‌هایی برای سنجش رفتار داریم که طبق آن‌ها می‌شود متعادل بودن یا بهنجاری یا نابهنجاری و ... را در رفتار افراد سنجید.»

وی در ادامه می‌گوید: «ما آدم‌ها در زندگی ملاک‌هایی برای خود داریم که تعادل موارد مختلف زندگی‌مان را با آن‌ها می‌سنجیم. این ملاک‌ها بیشتر جنبه درونی دارد. اگرچه آگاهی نسبی، ضرورری است، اما نیازی به تخصص خاص یا آگاهی کامل و جامع از معیار‌های موردنظر علوم مختلف نیست، زیرا همه ما قادر به تشخیص احوالمان هستیم. ممکن است یک روز احساس کنیم حال خوبی داریم یا اینکه حالمان خوب نیست. بهتر است برای بهبود شرایط فیزیکی یا روحی خودمان راهکار‌هایی به کار ببریم. مثلاً دمنوشی بنوشیم برای رفع برخی ناملایمات یا فعالیتی و کاری انجام دهیم، ولی ممکن است تغییرات تا اندازه‌ای باشد که احساس کنیم باید به متخصصی مراجعه کنیم. زمانی رنجش ما به‌گونه‌ای باشد که قادر به کنترل شرایط نباشیم، البته در موارد خاصی نیز وجود دارد که افراد قادر به تشخیص احوال نامناسب خود نیستند؛ مانند افراد مبتلا به اختلالات شخصیت، ناتوانی عقلانی و... در مجموع در شرایط مختلف ما می‌توانیم خودمان را محک بزنیم و درک کنیم که تعادل در ما برقرار است یا نه و در صورت نیاز از متخصصان سلامت روان کمک بگیریم. در امور مربوط به سلامت جسمانی نیز این امر صدق می‌کند. به عنوان نمونه چکاپی انجام دهیم یا از پزشک مربوطه مشورت بگیریم. در اینجا باید به تفاوت‌های فردی که پیش از این هم به آن اشاره کردیم، توجه کنیم.»

خان‌بابایی معیار‌های سنجش تعادل را در زندگی نسبی می‌داند و توضیح می‌دهد: «با وجود اینکه علوم مختلف معیار‌هایی برای متعادل بودن و به‌عبارتی حد وسط رفتار مناسب را معرفی می‌کنند، اما ذکر این نکته قابل‌تأمل است که هرگاه درباره انسان صحبت و بحث از علوم انسانی در میان باشد، باید نسبیت را در نظر گرفت. به این معنی که نمی‌شود یک نسخه برای همه ارائه داد. وقتی افراد را در زمینه‌ای مثلاً تعادل در رفتار شناسایی می‌کنیم، لازم است ظرفیت و حد و توان او را نیز در نظر بگیریم. حتی خداوند نیز از بندگانش می‌خواهد در حد توانشان تکالیف الهی را انجام دهند و این در قرآن کریم نیز ذکر شده است. مانند روزه که واجب قرار داده است، ولی چنانچه فردی به دلایلی موجه نتواند روزه بگیرد، برای او این کار واجب نخواهد بود.»

وقتی از تعادل خارج می‌شویم

ما در مسیر زندگی با بالا و پایین‌هایی روبه‌رو هستیم که گاه ما را از تعادل خارج می‌کند. ممکن است این بالا و پایین‌ها همیشه برای ما خوشایند نباشد. خان‌بابایی در‌این‌باره می‌گوید: «آرنولد گزل، روانشناس می‌گوید رشد کودکان خطی نیست، بهترین نوع رشد حلزونی است. به این معنی که گاهی به عقب رویم و گاهی به جلو و این حرکت پس و پیش، تا جایی اتفاق بیفتد که به رشد برسیم. پس حرکت در یک مسیر به پیشرفت ما کمک نمی‌کند، بلکه چالش‌ها و بالا و پایین‌های زندگی باعث رشد انسان می‌شود.»

گاهی در امور مختلف زندگی دچار افراط یا تفریط می‌شویم، بی‌آنکه بخواهیم. میناخان‌بابایی در‌این‌باره ادامه می‌دهد: «عوامل زیادی وجود دارد که باعث شود به سمت افراط یا تفریط کشیده شویم، در این صورت به لحاظ روانی ممکن است تعادلمان به هم خورده باشد. ممکن است شکست در کار یا زندگی یا از دست دادن عزیزی استرس و فشار روانی زیادی به ما وارد کند که در نتیجه تعادل ما به هم بخورد. در این حالت معمولاً آدم‌ها چند جور مقابله می‌کنند، هیجان‌مدار یا مسئله‌مدار.»

برخورد هیجان‌مدار با مشکل

این روانشناس و مشاور روش هیجان‌مدار را در دو نوع مثبت و منفی ارزیابی می‌کند و توضیح می‌دهد: «هیجان‌مدار بودن به این معناست که می‌خواهیم آرامش از دست رفته را به خودمان برگردانیم تا متعادل شویم. به این منظور می‌توانیم از دو راه اقدام کنیم، مثبت یا منفی. مثلاً شخصی سیگار می‌کشد یا به مصرف الکل و مواد‌مخدر روی می‌آورد یا رفتار‌هایی از این قبیل انجام می‌دهد، ولی ممکن است فردی از طریق مثبت مثلاً درد دل کردن، دعا کردن و راه‌های دیگر، خودش را به تعادل برساند که این در حقیقت روی مثبت هیجان‌مداری محسوب می‌شود.»

وی ادامه می‌دهد: «در اینجا ممکن است دچار افراط و تفریط شویم. مثلاً ممکن است فرد از شدت استفاده از الکل به آن معتاد شود؛ چراکه در این روش اشتباه، فرد به آرامش کاذبی دست پیدا می‌کند. به این دلیل که سوء‌مصرف، نیاز زیستی فرد به استفاده بیشتر از مواد را بالاتر برده و برای اینکه مصرف‌کننده به سطح برانگیختگی اولیه مغز برسد، نیاز به مصرف بیشتر و در نتیجه به افراط در مصرف مواد، می‌انجامد. پس فرد ممکن است تصور کند که به آرامش رسیده است، ولی در واقع خود را درگیر کرده و به آرامش کاذبی دست پیدا کرده است. این مسئله درباره بسیاری از موارد که به وسیله آن‌ها به خود آسیب می‌زنیم پیش می‌آید؛ مانند پرخوری. در پرخوری، نیز فرد با وارد کردن مواد‌غذایی به معده به نوعی به خود آرامش روانی می‌دهد و از استرس‌هایش می‌کاهد. در پی این رفتار، آرامش کاذبی به فرد وارد می‌شود. این رفتار به خودی خود با مشکلات جسمانی که برای فرد پیش می‌آورد و آسیب روحی که به فرد وارد می‌کند، رفتار هیجان‌مدار از نوع منفی محسوب می‌شود.»

در جست‌وجوی راه‌حل برای مسئله

کارشناس روانشناسی در توضیحی روش مسئله‌مداری را روشن می‌کند و می‌گوید: «درباره مسئله‌مداری می‌شود این را گفت که در این روش به حل مسئله می‌پردازیم. می‌خواهیم راهکاری پیدا کنیم تا مسئله پیش آمده را حل کنیم. ممکن است برای پیدا کردن راهکار مناسب مشورت بگیریم و به راه‌حل مناسب برای تعدیل یا حل مسئله دست پیدا کنیم.»

بهترین شیوه برخورد با مشکل و استرس

خان‌بابایی بهترین نوع برخورد با مشکلات و استرس‌ها را بهره‌گیری صحیح از هر دو روش می‌داند و می‌گوید: «در هنگام مواجهه با شرایط دشوار و استرس‌ها و شرایطی از این قبیل بهتر است در ابتدا از طریق هیجان‌مداری مثبت، استرس‌های‌مان را کاهش دهیم. چون در صورتی که به آرامش نسبی نرسیم و در شرایط استرس باقی بمانیم، ممکن است هرگز به سراغ راهکار منطقی هم نرویم و در پی آن اشتیاقی برای حل مسئله هم پیدا نکنیم و مشکلاتی که باعث ایجاد استرس در ما شده است، در جای خود و به همان شکل باقی بماند. برای همین در ابتدا رسیدن به آرامش نسبی و سپس پرداختن به حل مسئله بهترین گزینه است.»

وی با در نظر گرفتن مثالی در‌این‌باره می‌گوید: «به طور مثال فردی که در کنکور دانشگاه پذیرفته نشده است و یک سال زمان خود را از دست رفته می‌بیند، ممکن است آرامشش را از دست داده و استرس زیادی پیدا کند. این فرد در ابتدا راه‌حلی پیدا می‌کند برای تخلیه استرس‌هایی که پیدا کرده است، مثلاً در مراجعه به مشاور و با راهکار درد دل کردن استرس‌هایش را تخلیه کند. یا حتی با صحبت کردن با مادر و پدر یا دوستان و عزیزانش به یک آرامش نسبی برسد. این فرد با درد دل کردن برون‌ریزی هیجانی پیدا کرده و به این ترتیب امکان اینکه منطق لازم را به دست آورد، پیدا می‌کند. در این صورت می‌تواند راهکار‌های منطقی را از راه‌هایی که در اختیارش است پیدا کند و به حل مسئله بپردازد، مثلاً راهی برای بهتر و درست‌تر درس خواندن و قبولی در کنکور سال آینده در این صورت با آرامش در جریان منطقی و عاقلانه حل مسائل قرار می‌گیرد، اما اگر شخص در هنگام شکست یا موقعیت پر‌تنش، استرس‌هایش را تخلیه نکند و نتواند به آرامشی که لازم دارد دست پیدا کند، در واقع همچنان درگیر هیجانات باقی می‌ماند و ممکن است دچار احساس گناه و ملامت خود نیز شود. در این صورت ممکن است فرد نه‌تن‌ها نتواند به راه‌حل منطقی برسد و به خوبی شرایط را مدیریت کند که شاید تأثیرات سوء‌استرس را نیز بر جسمش تجربه کند. بسیاری از درد‌های عضلانی، سردردها، مشکلات قلبی و برهم خوردن تعادل در جسم، برخی از این موارد است که معمولاً افراد پراسترس آن‌ها را تجربه می‌کنند.»

خان بابایی خصوصیات و توانایی‌های افراد را در این زمینه مؤثر و مهم می‌داند و می‌گوید: «باید این را در نظر گرفت که افراد در مواجهه با فشار‌ها متفاوت هستند. برخی می‌توانند خودشان را آرام کنند و برخی دیگر قادر به این کار نیستند. نوع فشار یا اندازه و میزان آن در کنار خصوصیات فردی در مدیریت شرایط نقش مهمی دارد. حتی ممکن است گاهی آن قدر دچار بحران شویم که نتوانیم با آن کنار بیاییم. در این صورت توصیه علم روانشناسی این است که به مشاور رجوع شود.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار