سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آدمهای عصبانی از فاصله دور قابل تشخیص هستند. شما به محض دیدن یک فرد عصبانی از نوع راه رفتن یا فیزیک صورتش خواهید دانست که او عصبانی است. این آدمها اغلب ترسناک هستند و دایره روابطشان تنگتر از دیگران است. آدمهای عصبانی اغلب عملکرد ضعیفتری نسبت به دیگران دارند. آنها بیش از مردم عادی سکته کرده و دچار بیماریهای قلبی میشوند. آدمهای عصبانی بیش از دیگران چاق میشوند. کمتر از دیگران محبوبیت دارند و زودتر دچار ناامیدی میشوند. اما چه میشود که ما عصبانی میشویم؟ و این اخلاق از کجا سر چشمه میگیرد؟
گشتی در دنیای آدمهای عصبانی
در اتوبوس بیآرتی ایستادهاید و یکی بلندبلند با تلفن حرف میزند. کمی جلوتر یک مرد با بدهکارش حرف میزند و توهینآمیز تهدیدش میکند. یکی سر بچهاش که از گرما خسته شده و غرولند میکند، فریاد میکشد و یک اخم تحویلش میدهد. پیرمردی سر پا ایستاده و از اینکه دیگر مردم فکر سالخوردهها نیستند شکوه میکند. یکی یادش میرود کرایه را حساب کند و داد راننده در میآید آهای آقا، کرایه ندادی.
در خیابان هیچکس تحمل ترافیک ندارد. همه میدانند راه تا چند متر جلوتر بسته هست، اما باز هم دست روی بوق میفشارند و به این شیوه اعتراض میکنند. یک موتورسوار بیتوجه به رهگذران وارد پیادهرو میشود و پاکت خرید یک بانو میافتد و او هم غرولند میکند. در ترافیک پشت چراغ قرمز ناگهان ماشینها به هم برخورد میکنند و از پشت به سپر جلویی میخورند و بعد هم فحش و احتمالاً درگیری فیزیکی و مسابقه من از تو قوی ترم. در مدرسه معلم سر دانشآموز داد میزند. کودک به دوستش با فریاد میگوید میداند مدادش را برداشته و دیگر با او دوست نیست. در محل کار هم کسی جرئت ندارد به دیگری بگوید بالای چشمت ابروست. چون ناراحت میشود و به احتمال زیاد در تخریب شخصیت شما آنقدر پیش میرود که احتمالاً توبیخ شوید یا تا حدود زیادی زیرآبتان خورده شود. مدیر عصبانی است و معتقد است نباید به کارمندها خندید. زنی از دستفروش محله میوه میخرد و برای گرانی محصول یا خرابی بیش از حد آنها شکایت میکند و فروشنده احتمالاً بیاعصاب هم میگوید اگر دوست نداری نخر.
در بیمارستان سُرم تمام شده، اما هنوز کسی بر بالین ما نیامده تا آن را عوض کند. غرمان در میآید که اینجا یک پرستار ندارد به داد ما برسد؟ همان جا شروع میکنیم به غرولند و زیر سؤال بردن خدمات بیمارستان. یا به یک اداره میرویم و کارمان زود راه نمیافتد. دادمان در میآید که چرا کسی با وجدان و سر جای خودش کار نمیکند.
با هر اتفاقی که در کشور میافتد غر میزنیم و یکی را مقصر میدانیم. هر پستی در فضای مجازی میبینیم آن را باور میکنیم و با سیاه نمایی سعی در انتشار آن میکنیم.
یکی از مهمترین جاهایی که عصبانیت با وسعت بیشتری از خودمان نشان میدهیم در خانه است. ناگهان آستانه صبرمان تمام میشود و تمام دق ودل صبح تا شبمان را یک جا با یک بهانه کوچک سر فرزند یا همسرمان خالی میکنیم. کافی است فرزندمان کمی تندتر از معمول راه برود یا صدای تلویزیون بلند باشد. غذا کمی بسوزد، یا چاشنی آن اندازه نباشد. اینها عصبانیتهای معمولی ست و ممکن است سر ماجراهای جدیتر با عصبانیتهای بیشتر کار به جاهای باریکتر برسد؛ و تمام این موارد ذکر شده تنها بخشی از موارد عصبانیت آدمهاست که در طول روز با آن مواجه هستیم. در محل کار، زندگی و حتی اماکن عمومی.
از کمالگرایی تا عصبانیت
یکی از دلایل عصبانی شدنهای ما حس کمالگرایی است. آدمهایی هستند که دوست دارند هیچ کاری با خطا یا نقص انجام ندهند. میخواهند در هر مسئولیتی که دارند بهترین باشند و صدای کسی را در نیاورند. فرض کنید پدر یک خانواده روی همسایههایش در آپارتمان حساس باشد و حتی تحمل یک تذکر کوچک را هم نداشته باشد، چنین انسانی نه در خانه مهمان دعوت میکند و نه به کودکش اجازه بازیهای معمولی را میدهد. او در واقع برای جلب رضایت دیگران عصبانیت را سر نزدیکان خودش خالی میکند. او هر شب اخم میکند و کودکش را در یک اضطراب همیشگی نگه میدارد. بعضی هم برعکس تحمل آزار دیگران را ندارند. اگر کسی قانونشکنی کند اعتراض میکنند و صدایشان بالا میرود. مثل آنهایی که تحمل همسایه بالا را ندارند و با وجود حضور مهمان در خانهشان سر و صدا را تاب نمیآورند و بلافاصله به آنها تذکر میدهند. یا اگر پشت بام نم بدهد یقه همه همسایهها را میگیرند. بعضی آدمها معتقدند همه چیز نظم و سیاق خودش را دارد و اگر جایی زندگی از روال خارج شد تحمل نمیکنند و با عصبانیت واکنش نشان میدهند. برای این آدمها نظم در ایجاد رابطه مهم است. حتی اگر یک راننده تاکسی پول خرد نداشته باشد شاکی میشوند که اگر راننده میشوی باید پول خرد هم داشته باشی. یا خیلی رفتارهای دیگر که حکایت از همین نگرش دارد.
آدمهای خودخواه عصبانی
بعضی وقتها آدمها از سر خودخواهی عصبانی میشوند. شب سختی را در جاده گذراندهاند و حالا که صبح شده و به خانه رسیدهاند میخواهند بخوابند. اما این ساعت خواب غیر معمول بوده و دیگر همسایهها در حال رفتارهای روزمره هستند. او که نمیتواند بخوابد عصبی شده و ناسزا میگوید. در حالی که او خودش مقصر است. یا فرض کنید یک موتورسوار غیر قانونی وارد یک پیادهروی باریک بشود. آنجا با یک کودک برخورد کند. در چنین موردی خود فرد مقصر است، اما کودک را شماتت میکند که چرا کمی عقبتر راه نمیرود؟ یا چرا پیادهرو صاف و یکدست نیست؟
عصبانیت به دلیل نارضایتی
آدمهای ناراضی هم زود عصبانی میشوند. آنها که به داشتههایشان قانع نیستند و فکر میکنند اعتراضشان را باید سر هر کسی در هر مکانی خالی کنند. مثلاً در یک شرکت به برخورد منشی معترض میشوید، اما او نه تنها ترتیب اثر نداده بلکه عصبانی میشود که در مقابل حقوقی که میگیرد همین قدر خدمات هم از سر شرکت زیاد است. یا کارمندهایی که با مافوق خود زاویه دارند و هر بار دنبال یک سوژه هستند تا اختلاف ایجاد کنند با یک اخم یا یک دعوای لفظی محیط را ترک میکنند.
این آدم عصبانی است
آدمهای عصبانی از فاصله دور قابل تشخیص هستند. شما به محض دیدن یک فرد عصبانی از نوع راه رفتن یا فیزیک صورتش خواهید دانست که او عصبانی است. این آدمها اغلب ترسناک هستند و دایره روابطشان تنگتر از دیگران است. مردها اغلب بیش از زنان عصبانیاند و آن را با نوع معیشت و دنیای کار خود در بیرون خانه مرتبط میدانند. طی باورهای غلط یک مرد عصبانی و اخمو جذاب است، اما یک زن عصبانی سرکش و غیر قابل تحمل است. حتی در برخی خانوادهها باور بر این است که مردها به دلیل مشکلات روزمره و مسئولیت زندگی حق دارند فریاد بکشند، ناسزا بگویند و حتی گاهی تنبیه بدنی کنند، اما مادر خانه حق ندارد عصبانی شود و همیشه باید در اوج آرامش باشد. فرزند حق ندارد به چیزی اعتراض کند و گاهی عصبانی شود.
شما دکتر لازم هستید!
آدمهای عصبانی اغلب عملکرد ضعیفتری نسبت به دیگران دارند. آنها بیش از مردم عادی سکته کرده و دچار بیماریهای قلبی میشوند. آدمهای عصبانی بیش از دیگران چاق میشوند. کمتر از دیگران محبوبیت دارند و زودتر دچار ناامیدی میشوند.
گاهی حق با شماست و عصبانیت یک واکنش طبیعی. لازم نیست همیشه آرام و خونسرد باشید. اما اگر این رفتار به طور غیر عادی ادامه یافت و شما سر هر موضوع کوچکی از کوره در رفتید و با هیچ کسی به تعامل و تفاهم نرسیدید بهتر است به یک روانشناس مراجعه کنید تا در رفع هر چه سریعتر این رفتار، شما را یاری کند.
کظم غیظ را بیاموزید
شما قادر نیستید دنیای پیرامون خود را تغییر دهید. یا نمیتوانید تمام آدمها را تغییر دهید که خطا نکرده یا مطابق میل شما رفتار کنند. این شما هستید که باید در خود تغییرات اساسی ایجاد کرده و با شرایط کنار بیایید. ممکن نیست همیشه همه چیز بر وفق مرادتان پیش برود پس صبور باشید و در نهایت آرامش ناملایمات را پشت سر بگذارید. آرامش درون را حفظ کنید و به خود و دیگران فرصت اشتباه بدهید. مراقب باشید با تلخیهای رفتارتان شریک زندگی خود را نیازارید. آنها ممکن است مثل دیگران به سرعت واکنش ندهند، اما کمکم از عصبانیتها و تندخوییهای شما خسته میشوند و در بدترین حالت، ممکن است ترکتان کنند. سعی کنید کظمغیظ را بیاموزید.