سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: از زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد تا به حال نویسندگان زیادی قلمشان را در سبکهای مختلف نوشتاری در زمینه ادبیات پایداری و دفاع مقدس آزمودهاند و بالطبع هر مخاطبی طبق سلیقه مطالعاتی خودش سراغ کتابی رفته که دوست میداشته است. نکته دیگر اینکه هر نویسنده با زاویه دید مختص خودش به جنگ نگاه کرده و برداشت فکری خودش را از هشت سال دفاع مقدس روی کاغذ آورده است. خیلی از نویسندگان این شاخه از ادبیات تلخترین و سختترین لحظههای جنگ را به صورت نوشته درآورده و منتشر ساختهاند و بعضی از نویسندگان هم برای ثبت لحظههای جنگ که گوشهای از تاریخ زندگی مردمان این سرزمین است سراغ نوشتههایی رفتهاند که در ساختار آن خبری از تلخنویسی و تراژدی نیست. در هر حال نگاه نویسندگان جنگ به این قضیه همیشه متفاوت باهم بوده و این تفاوتهای نگارشی و سبکشناسی است که ادبیات داستانی را با شاخهها و زیرمجموعههای متفاوتش شیرین و جالب توجه میسازد.
اکبر صحرایی یکی از نویسندگان مطرح ادبیات جنگ است که در جدیدترین کتابش جنگ را با همه مصائب و سختیهای ویرانگرش، از زاویه طنز و شوخی نگاه کرده است تا ثابت کند در سختترین شرایط زندگی هم میتوان لبخند زد و ناامیدی را از خود دور ساخت و هم اینکه تمام خاطرات جبهه تلخ و وحشتناک نیست بلکه لحظههای شیرین و شاد و خاطرهانگیز جبهه هم در کنار رفقا زیاد است. «سنگر علافها» یک مجموعه داستان به هم پیوسته در مورد جنگ است که از ۵۵داستانک طنزآمیز تشکیل شده است. شخصیت اول داستان شخص رزمندهای به نام «دار علی» است که نامش در کتابهای دیگر نویسنده هم به چشم میخورد. او که تمام بروبچههای رزمنده و حتی فرماندهان سنگر هم به شیرینکاریهایش عادت کردهاند به همراه چند تن دیگر از همرزمانش بیشتر اوقات در جبهه خرابکاری میکنند و رفتار آنها باعث میشود طنز «موقعیت» در ساختار این مجموعه داستان شکل بگیرد، البته در کنار خرابکاری گاهی کارهای خلاقانهای هم از آنها سر میزند. داستانهای این کتاب به نوعی به هم وصل هستند و کاراکترهایی مثل «مش رجب»، «ایاز»، «دارعلی» و... در ماجراهای هر۵۵ داستانک کتاب حضور دارند. دارعلی هم شخصیت اول داستان است که به زبانی شیرین از زبان اول شخص مفرد داستان را برای مخاطب بیان میکند، البته در ادبیات طنز دفاع مقدس پیش از این ما کتابهایی داشتهایم که مقوله جنگ را با نگاهی شوخطبعانه و طنازانه به مخاطب ارائه دادهاند که به عنوان نمونه میتوانیم از کتابهای «گردان قاطرچیها» نوشته داوود امیریان و «ماجراهای اکبر کاراته» نوشته شهید مجید صالحیحاجیآبادی نام ببریم. اما نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که «لودگی» با «طنزنویسی» فرق میکند، خصوصاً اگر بخواهیم یک داستان طنز بنویسیم، چون حکایت «فکاهینویسی» و «بذلهگویی» در مطبوعات طنز، حسابش کاملاً از این مبحث جداست و مقوله طنز مقوله بسیار سختی در ادبیات است. خیلی راحت میتوان کلمه «طنز» را بر پیشانی یک کتاب قرارداد، اما مهم این است که چقدر در قواعد طنزنویسی و شاد کردن مخاطب آن هم از راه اصولی و منطقیاش موفق باشیم. اکبر صحرایی در شروع داستان اشارهای دارد به یک پیرمرد ناتوان رزمنده به نام «کل ایاز» که به هر حال بنا به دلایلی به جبهه آمده است، در همان آغاز داستان نویسنده او را یک «پیرمرد زهوار در رفته» معرفی میکند. القاب مستقیم دادن به کاراکترهای یک داستان را باید مخاطب در حرکات و رفتار شخصیت داستان ببیند و درکش کند، اما لقب دادنهای اینچنینی در طنزنویسی گاهی نتیجه معکوس دارد و نه تنها توهین به کاراکتر داستان محسوب میشود بلکه گاهی این سبک پرداخت، به شدت توی ذوق خواننده میزند. طنزنویسی برخلاف تصور خیلیها یکی از سختترین سبکهای نوشتاری در ادبیات است. مجموعه داستان «سنگر علافها» با ۸۴ صفحه در سال ۹۸ توسط انتشارات بهنشر به بازار کتاب آمده است.