سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تا حالا در شرایط بحرانی قرار گرفتهاید؟ شرایطی که سیر وقوع آن خارج از دخالت جسم و ذهن ماست و ناگهان رخ میدهد. زندگی هر کدام ما پر است از لحظههای بحرانی. لحظاتی توأم با یأس و ترس و وحشت. لحظههایی که ندانستهایم چه واکنشی از خود نشان دهیم و چگونه بهترین تصمیم را بگیریم. برای آشنایی با بحرانهای جدیتر بگذارید از چالشهای روزمره که ممکن است برای هر کدام از ما اتفاق افتاده باشد آغاز کنیم. از همان جامعه کوچک، اما بزرگ خانواده!
چالشهای زندگی شخصی و روزمره ما
فرض کنید در خانه نشستهاید و یخچالتان خالی از خوراکی است که تلفن زنگ میخورد و مهمانی نوید آمدن میدهد. شما کمتر از یک ساعت وقت دارید برای این میزبانی غیرمنتظره برنامهریزی کنید و تصمیم بگیرید. احتمالاً دستپاچه و عصبی میشوید و برای دقایقی قدرت تصمیم در شما دچار اختلال میشود.
یا فرشهای خود را تازه از قالیشویی تحویل گرفتهاید و خیلی هم روی نظم حساسیت دارید. درست در چنین شرایطی کودک خواهرتان که تازه پوشکش باز شده فرش شما را نجس میکند. احتمالاً در این مواقع صورتتان از حرص سرخ میشود و سعی میکنید خونسردیتان را حفظ کنید. یا سرما خوردهاید و در حالی که صدایتان به زور از حنجره خارج میشود مجبور به سخنرانی یا دفاع از پایاننامه خود هستید.
غذایتان سوخته و نصف شب رستورانی باز نیست تا بیاحتیاطی شما را جبران کند. میخواهید مهمانی بروید، اما دقیقه ۹۰ یا دکمه لباستان کنده میشود یا یک لکه بزرگ روی مهمترین نقطه لباس پدیدار میشود.
میخواهید سفر بروید و برای شرکت در یک مراسم خانوادگی عجله دارید، اما در راه تصادف میکنید. مهمان دارید و انبوهی از ظرف در سینک تلمبار شده و هنوز سرویسها را نشسته و غذا هم نپختهاید، اما با وجود این شرایط اضطراری، با بحران قطع آب مواجه هستید.
یک مهمانی مهم دعوت دارید، اما در آخرین دقایق میفهمید آرایشگری که از ان وقت گرفتهاید تعطیل است.
یک روز که به خودتان استراحت دادهاید یا احتمالاً حال چندان مساعدی برای کار ندارید خانه را به حال خود رها میکنید. درست در چنین شرایطی مهمان سرزده میآید و شما در حالی که هنوز گنگ و گیج به چهره مهمان پشت آیفون نگاه میکنید همه وسایل را با زور در کمد میچپانید تا حداقل در ظاهر امر همه جا شیک و مرتب به نظر برسد.
قرار است یک روز پرتکاپو را پشت سر بگذارید، کلی خیابان و پلههای مترو را طی میکنید، اما درست در چنین روزی ته کفشتان سوراخ یا پاره میشود و دهها بحران ریز و درشت دیگر که احتمالاً سر کارخانه یا دانشگاه تجربه کردهایم.
بحرانها و چالشهای زندگی جمعی ما
برویم سراغ بحرانهای جدیتر که شاید به تنهایی زندگی ما را درگیر نکند، اما در کلان قضیه ما نیز دچار خسارت میشویم. مثلاً بحران خشکسالی. شنیدن خبر چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد و احتمالاً خیلی زود یادمان میرود، ولی واقعیت این است که این بحران در درازمدت رخ میدهد و ما به صورت فردی در مهار آن مؤثر هستیم. کافی است مسئولانه آب را مصرف کنیم یا نسبت به هدر رفتن آن در هر جایی حساس باشیم. خیلی ما را نمیترساند و فقط آنهایی دچار اضطراب میشوند که مباحث محیط زیست برایشان مهم بوده یا در حال پیگیری مداوم هستند. یا فرض کنید گرم شدن لایه ازن شاید به تنهایی ترسناک نباشد، اما وقتی درباره پیامدهای افزایش گازهای گلخانهای و گرم شدن لایه میخوانیم مغزمان سوت میکشد، از بلایی که در کمین زمین و ساکنانش است. میگویند بحران زلزله تهران قابل پیشبینی است و ما فقط در مواقعی که یک تکانههایی حس میکنیم تا دو روز دلمان شور میزند و با آمادگی میخوابیم. بعد از آن بیخیال بحران میشویم و به زندگی عادی خود ادامه میدهیم. یا این روزها بحران محیط زیست جدیتر شده و مدام برای رها نکردن زبالهها مخصوصاً پلاستیک و شیشه در طبیعت تأکید میشود. بحرانهای دیگری هم داریم که ممکن است برای هر کشوری اتفاق بیفتد. پیشبینی و آمادهسازی در سطح کلان است. هر چند آسیبهای فردی جدیتر و بیش از آسیبهای دیگر است، اما نیاز به مدیریت در سطح کلان دارد. اصلاً برای همین سازمانی داریم به اسم مدیریت بحران که در مواقع خاص و با وقوع پیشامدها بتواند به موقع عمل کرده و جلوی آسیبها و خسارات بیشتر را به جان و مال مردم بگیرد. مثلاً زلزلههای متعدد که در ایران رخ داده است خسارات زیادی به بار آورده و تألمات زیادی به مردم تحمیل کرده است. یا سیل استانهای شمالی در سال ۹۸ که بسیار دردناک بود. در چنین مواردی علاوه بر رفع موقت بحران سعی میشود با اصلاح زیرساختها از تکرار وقایع جلوگیری شود.
هنگام بحران چه برخوردی میکنید؟
ترس مهمترین واکنش در زمان بحران است. با موقعیتی روبهرو میشویم که قبلاً تجربه نکردهایم و حتی مطمئن نیستیم زنده میمانیم یا نه. در چنین شرایطی لازم است بر ترس خود غلبه کرده و به خودمان در رسیدن به آرامش اولیه کمک کنیم. ممکن است زیر خروارها آوار گیر افتاده باشیم. میشود نشست و پیشاپیش غزل مرگ سرود و با مرور خاطرات گریست یا هوشیار بود و برای نجات کاری کرد. دنبال روزنهای برای نجات گشت یا با فریاد دیگران را از حضور خود مطلع ساخت. ترس خوب است به شرطی که تهدید مرگ را به فرصت نجات تبدیل کند و ما را به تکاپو برای زنده ماندن وادارد.
یا فرض کنید سیل ناگهانی آمده و شما غافلگیر شدهاید. میتوانید جگر اعضای خانه را خون کنید و مدام از مردن و بدبختی بگویید یا در آن شرایط دنبال بهترین راه حل برای نجات باشید. مثل مردی که وقتی دید همه جا را سیل برده است روی تشک رختخوابش که حالا در آب ویلان بود خوابید و خود را از مهلکه نجات داد.
مدیریت بحران فردی یعنی خود را برای مقابله با شرایط پیشبینی نشده آماده کرده و در لحظات دشوار بهترین تصمیم را بگیرید. در تمام مثالهای بالا که حتی یک بحران کوچک است، میشود آن را با تدبیر پشت سر گذاشت یا حتی از یک کفش پاره غول ساخت و آن را به بدشانسی و طالع نحس و... ربط داد. وقتی مدیریت بحران را فرابگیرید خواهید توانست بهترین تصمیم را در کمترین زمان و با پایینترین میزان خسارت بگیرید. میتوانید اضطرابهای ناشی از این بحران را به خوبی مهار کنید و به جای ایجاد فشار و تنش به خود و اطرافیان با آرامش و صبر موقعیت ایجاد شده را پشت سر بگذارید. غرولند کردن و القای ترس بیش از حد، نه تنها بحران را رفع نکرده بلکه بر آسیبهای روانی هم میافزاید. چنانچه ترس از مقابله با بحرانی مثل زلزله و فرارهای همراه با دستپاچگی بیش از خود فاجعه، قربانی میگیرد.
در حال حاضر هم کرونا بزرگترین بحران جهان است و تنها راه مقابله با آن پیشگیری است و در حالی که باید فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت و به بهداشت فردی توجه کرد، در همان حال باید از ایجاد تنش، ترسهای کاذب و القای بحران به خود و دیگران خودداری کرد. چیزی که همه میدانند نیاز به جار زدن ندارد. اگر در سکوت توانستیم تبعاتش را کنترل کنیم شرط است.