کد خبر: 1010871
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۵:۱۵
جستار‌هایی در نقش محمدعلی فروغی در ایجاد و تداوم سلطنت پهلوی
شیر احمدخان سفیر کبیر افغانستان در خاطراتش خاطرنشان می‌سازد: «در صحبت‌های خصوصی با رضاخان، هیچ وقت فکر قابل توجهی در او ندیده بود و اگر ضرورتی برای تصمیم‌گیری پیش می‌آمد، همواره افراد را به وزیر مربوطه ارجاع می‌داد. همیشه به دیگران نیاز داشت که به جایش فکر کنند. تا قبل از فوت تیمورتاش، او بود که به جایش فکر می‌کرد و بعد هم فروغی این وظیفه را به عهده داشت...»
محمدرضا کائینی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در مقالی که در صفحه پیشین تاریخ به شما تقدیم شد، نقش محمدعلی فروغی در ایجاد پشتوانه فکری برای سلطنت رضاخان مورد بازخوانی قرار گرفت. اینک در این مجال، کارنامه وی در ایجاد و تداوم سلطنت پهلوی مورد بررسی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

تعزیه گردان حکومت رضاخانی

در عرصه سیاست معاصر، محمدعلی فروغی دو اقدام شاخص را به انجام رساند. ابتدا به قدرت رساندن رضاخان و تلاش برای تثبیت قدرت و دیکتاتوری او پس از برکناری او توسط انگلیسی‌ها و دوم به قدرت رساندن پسرش در شهریور ۱۳۲۰. او نخستین رئیس الوزرای رضاخان بود که در مراسم تاج‌گذاری او شنل آبی سلطنت را بر دوش وی انداخت و در نطق معروف خود در آن مراسم، ایدئولوژی سلطنت را مطرح کرد. محمدعلی فروغی مهره وابسته به سیاست استعماری انگلیس بود و تمام اقداماتی که انجام داد در جهت تحقق منویات این استعمار پیر بود. حسین فردوست در خاطراتش یادآور می‌شود که محمدعلی فروغی مهم‌ترین واسطه انگلیسی‌ها در سلطنت پهلوی‌ها بود و در صعود رضاخان و فرزندش، نقش اصلی و اساسی را به عهده داشت.

آنکه به جای رضاخان فکر می‌کرد!

حسین مکی درباره نقش فروغی می‌نویسد که او با هوش فطری و آگاهی از سیاست انگلستان در جهت تمرکز حکومت قدرت و ایجاد دیکتاتوری موجبات روی کار آمدن رضاخان را فراهم کرد و همواره بازی‌های سیاسی او را مدیریت می‌کرد و در واقع از تعزیه‌گردان‌های اصلی بود. فروغی در واقع با خیانت‌های خود مهم‌ترین عامل ادامه رژیم پهلوی بود. او ابتدا با زمینه‌سازی موجبات استعفای احمدشاه را فراهم آورد و راه را برای به قدرت رسیدن رضاخان باز کرد. پس از حمله متفقین و برکناری رضاخان با تحکیم مجلس سیزدهم، موجبات جانشینی محمدرضا را به جای پدرش فراهم آورد. شیر احمدخان سفیر کبیر افغانستان در خاطراتش خاطرنشان می‌سازد: در صحبت‌های خصوصی با رضاخان هیچ وقت فکر قابل توجهی در او ندیده بود و اگر ضرورتی برای تصمیم‌گیری پیش می‌آمد، همواره افراد را به وزیر مربوطه ارجاع می‌داد. همیشه به دیگران نیاز داشت که به جایش فکر کنند. تا قبل از فوت تیمورتاش، او بود که به جایش فکر می‌کرد و بعد هم فروغی این وظیفه را به عهده داشت. بنابراین در حوادث سیاسی مختلف دوره پهلوی‌ها، فروغی نقش تعیین‌کننده و مستمری را به عهده داشته است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

فروغی، در کسوت اولین رئیس الوزرای رضاخان

رضاخان در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ تاج‌گذاری می‌کند و همان‌طور که اشاره شد، فروغی شنل آبی سلطنت را به دوش او می‌اندازد و طی نطقی او را منجی ایران می‌نامد. رضاخان در ۲۴ آذر در مجلس شورای ملی سوگند یاد می‌کند و روز بعد به تخت سلطنت می‌نشیند و فروغی را به پاس خدمات فراوانی که در به سلطنت رسیدن او انجام داده بود، به عنوان اولین رئیس‌الوزرای خود معرفی می‌کند. انتخاب فروغی قاعدتاً برای جلب نظر روشنفکران و مخالفان روحانیت و استفاده از وجهه علمی و ملی و فرهنگی او برای آرام و امیدوار کردن مردم بوده است که فروغی در این زمینه نقش خود را به خوبی ایفا کرد و در خدمت به تحقق سیاست‌های انگلستان و به کارگیری روشنفکران وابسته به فرهنگ غرب برای تصدی امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی سنگ تمام گذاشت.

استعفای فروغی و عزیمت وی به اروپا

پس از انقراض سلسله قاجار و به بار نشستن سیاست انگلستان در ایران و آغاز سلطنت سلسله پهلوی، احمدشاه در پاریس ضمن صدور اعلامیه و در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد که عزل او از سلطنت به زور اسلحه و قشون و به صورت غیرقانونی صورت گرفته است و لذا حکومت جدید را فاقد مشروعیت قانونی و خود و خاندانش را همچنان صاحب تاج و تخت ایران می‌داند. واکنش احمدشاه نسبت به سلطنت رضاخان تا حدودی کارساز شد و موجبات نگرانی رضاخان را فراهم آورد. او نیاز داشت این موج تبلیغات را کاهش دهد و طبیعتاً این کار از دست کسی جز فروغی برنمی‌آمد. بنابراین از ریاست وزرایی استعفا کرد و همراه دو فرزندش، محسن و جواد از طریق روسیه به اروپا رفت. او در مجموع حدود شش ماه رئیس‌الوزرای رضاخان بود و در این مدت همه کار‌هایی را که قرار بود برای تثبیت سلطنت انجام شود، انجام داد.

قتل‌های سیاسی در دوره صدارت فروغی

در روز ۲۲ شهریور ۱۳۱۲، رضاخان مخبرالسلطنه، رئیس‌الوزرا را احضار و به او تکلیف کرد استعفا کند. او اجابت خواسته شاه را به فردا موکول کرد، ولی رضاشاه نپذیرفت و از او خواست بلافاصله استعفا کند. در این فاصله محمدعلی فروغی- که پیشاپیش حکم رئیس‌الوزرایی را دریافت کرده بود- در منزل خود مشغول مذاکره با وزرای جدید بود. این دومین باری بود که فروغی رئیس‌الوزرای رضاخان می‌شد. در اولین روز‌های ریاست الوزرایی فروغی، در روزنامه‌ها خبر مرگ تیمورتاش منتشر شد. او پیش از فروغی، عقل منفصل رضاخان و گرداننده کابینه مخبرالسلطنه و نظام‌دهنده حکومت رضاخان و بازیگر نفت و مرد شماره دو ایران بود. او در دی ماه سال ۱۳۱۱ از وزارت دربار برکنار و یک ماه بعد توسط نظمیه بازداشت شد. تیمورتاش به جرم گرفتن رشوه محاکمه شد و به پنج سال زندان انفرادی و پرداخت ۹ هزار لیره به خزانه دولت و پرداخت ۲۰۰ هزار ریال رشوه و محرومیت از خدمات اجتماعی محکوم و به زندان قصر منتقل شد و از آن پس درنهایت ذلت و خواری به سر برد تا بالاخره به طرز مشکوکی کشته شد. این در حالی بود که چند روز قبل از مرگ تیمورتاش، قائم مقام کمیساریای شوروی با تشریفات رسمی و برای شفاعت از تیمورتاش وارد ایران شد و قصد داشت برای بازدید از تیمورتاش و مذاکره با او به زندان برود و از رضاخان برای او درخواست عفو کند، اما روزی که به زندان رفت، تیمورتاش به قتل رسیده بود.

دومین فردی که در کابینه فروغی دستگیر و زندانی شد، سردار اسعد بختیاری، وزیر جنگ کابینه او بود. او پس از تیمورتاش، نزدیک‌ترین فرد به رضاخان و همواره مورد لطف او بود و همراه وی و خانواده‌اش برای مراسم مسابقات اسب‌دوانی به گرگان رفت و جوایز مسابقه را هم او داد. اما یک روز پس از این مراسم، توسط سرهنگ سیاسی رئیس اداره آگاهی دستگیرشد و به تهران اعزام و در زندان قصر محبوس شد. بعد از او چند نفر از نمایندگان مجلس هم سلب مصونیت و زندانی شدند. سردار اسعد نزدیک به پنج ماه در زندان بود و در ۱۰ فروردین ۱۳۱۲ به طرز مشکوکی در زندان کشته شد. راز مرگ او پس از شهریور ۱۳۲۰ در محاکمه پزشک احمدی برملا شد. بی‌تردید این اقدامات بدون دخالت مستقیم محمدعلی فروغی صورت نگرفته بود و رضاخان نمی‌توانست به تنهایی در این زمینه‌ها تصمیم‌گیرنده باشد. فروغی برای فراهم آوردن زمینه‌های یکه‌تازی رضاخان، افرادی را که محرم اسرار وی بودند و از بسیاری از روابط، نفوذ و دخالت انگلستان در سیاست‌های رضاخان اطلاع داشتند، از سر راه برداشت.

فروغی و تدارک سفر رضاخان به ترکیه

در فاصله‌ای که فروغی سفیر کبیر ایران در ترکیه بود، با کمال آتاتورک رئیس‌جمهور ترکیه، عصمت اینونو نخست‌وزیر و سایر مقامات آن کشور روابط حسنه‌ای را به هم زد، تا آنجا که در طول اقامتش در ترکیه همواره طرف مشورت مقامات ترکیه قرار می‌گرفت. بدیهی است این روابط و طرف مشورت قرار گرفتن‌ها با رابطه فروغی با انگلیسی‌ها و نقش او در امحای فرهنگ اسلامی و تقویت فرهنگ‌های ملی و اشاعه فرهنگ غربی و فراماسونری ارتباط تنگاتنگ داشته است. فروغی از این فرصت استفاده و مقدمات سفر رضاخان به ترکیه را فراهم کرد. منظور او از این کار این بود که رضاخان از نزدیک با مظاهر غرب آشنا شود و هنگام بازگشت به ایران آن‌ها را پیاده کند. رضاخان در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ به ترکیه رفت و مدت ۴۰ روز آنجا بود. کمال آتاتورک از او استقبال شایسته‌ای به عمل آورد و رضاخان توانست طی این مدت طولانی با تمام سیاست‌های غربگرایانه و ضداسلامی آتاتورک آشنا شود. رضاخان پس از بازگشت به ایران، تصمیم گرفت ایران را از لحاظ غربی شدن به پای ترکیه برساند و برای شروع این اقدامات، از تغییر کلاه، کشف حجاب، تأسیس دانشگاه و... شروع کرد. فروغی بی‌آنکه ردپایی از خود به جا بگذارد، همه این اقدامات را به نتیجه رساند. اقدامات او ظاهراً سیاسی، اما عمیقاً فرهنگی بودند و آثار درازمدت خود را برجای گذاشتند. یک سال بعد از بازگشت رضاخان از ترکیه، استفاده از کلاه پهلوی ممنوع و به جای آن استفاده از کلاه شاپو یعنی همان کلاهی که خارجی‌ها بر سر می‌گذاشتند اجباری شد. فروغی برای مراسم ترحیم هم مقرراتی وضع کرد. به این شکل که این مراسم نهایتاً باید دو ساعت طول می‌کشید و صرف چای و قهوه و کشیدن سیگار و قلیان در این مراسم ممنوع اعلام شد! مراسم عزاداری و روضه‌خوانی هم باید با مجوز شهربانی برگزار می‌شدند که معمولاً از دادن مجوز خودداری می‌کردند. با مطالعه‌ای اجمالی در زندگی سیاسی و فرهنگی محمدعلی فروغی درمی‌یابیم که همه تحولات ضدمذهبی رضاشاه، حاصل تفکر او بود و در دورانی که او رئیس‌الوزرا بوده است، انجام شده‌اند.

آغاز و انجام تعامل رضاخان با جامعه مذهبی ایران نیز داستانی خواندنی دارد که اکنون برای خوانش آن بهنگام به نظر می‌آید. رضاخان در ۱۱ آبان ۱۳۰۴، یعنی یک سال قبل از اعلام سلطنت رسمی خود، برای اینکه حمایت روحانیت را به عنوان قوی‌ترین و تأثیرگذارترین قشر اجتماعی داشته باشد یا دست‌کم جلوی مخالفت آن‌ها را با خود بگیرد، با شیوه‌ای منافقانه بار‌ها به قم رفت و خود را در حضور مراجع و علما، اهل دین و مدافع شریعت معرفی کرد. او در ابلاغیه‌ای خطاب به مردم ایران اعلام کرد خود را مکلف و مقید به اجرای احکام شرع مبین اسلام می‌داند و هدفی جز اجرای این احکام و تأمین رفاه برای عموم مردم ندارد. او اعلام کرد برای جلوگیری از اشاعه فساد، همه دکان‌های مشروب‌فروشی و قمارخانه‌ها را در سراسر ایران تعطیل خواهد کرد. بی‌تردید این نوع رفتار‌های منافقانه جز با صلاحدید انگلیسی‌ها صورت نمی‌گرفت و فروغی در این میان نقش و جایگاه اصلی را داشت. کما اینکه رضاشاه به محض تثبیت سلطنت و در پی سفر به ترکیه به سرعت و به ضرب و زور اسلحه و تهدید، منویات خود را محقق کرد و در زدودن تمامی شعائر و احکام اسلامی، هیچ فرصتی را از دست نداد. از آن پس بود که چادر و چاقچور را دشمن ترقی و پیشرفت مردم، به ویژه نسوان اعلام کرد و در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۱۴ و در زمان نخست‌وزیری محمود جم، قانون کشف حجاب را اجباری اعلام کرد. البته رضاشاه پیش از این هم علاقه‌ای به حجاب نداشت و طبق گفته محمدرضا شاه نخستین‌بار در سال ۱۳۰۹ زنان طبقه اول اجتماعی را تشویق کرد در خانه‌های خود در مهمانی‌ها لباس زنان اروپایی را بپوشند و آن‌هایی که جرئت بیشتری داشتند، بدون حجاب به خیابان بروند. در سال ۱۳۱۳ هم که آموزگاران و دانش‌آموزان دختر از داشتن حجاب منع شدند. اوج این اقدام سبکسرانه در نوروز سال ۱۳۰۶ صورت گرفت که زنان خاندان سلطنتی بدون حجاب شرعی، وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند که با مخالفت علمای قم مواجه شدند. مخبرالسطنه مدت شش سال از ۱۳۰۶ تا ۲۲ شهریور ۱۳۱۲ رئیس‌الوزرای رضاخان بود و سپس این قسمت را به فروغی تحویل داد. در دوران او بود که سیدحسن مدرس دستگیر شد و به شهادت رسید. نقش محمدعلی فروغی در ایجاد تفکر خشونت‌بار برای مواجهه با حجاب و اجباری کردن کلاه‌شاپو و کشف حجاب قابل تردید نیست و یقیناً حضور او در رأس دولت و تصمیماتی که می‌گرفت، در حرکت ضداسلامی و ملی آن روز‌ها نقش بسیار مهمی داشته است.

فروغی، شهریور ۱۳۲۰ و انتقال قدرت به پهلوی دوم

رضاخان در آذر ۱۳۱۴ فروغی را از کار برکنار کرد. البته بسیاری از مورخان معتقدند فروغی خود کناره‌گیری کرد. علت هم این بود که در حادثه مسجد گوهرشاد، پاکروان استاندار خراسان با همدستی سرهنگ نوایی تلاش کردند اسدی نایب‌التولیه آستان قدس و پدر داماد فروغی را مقصر جلوه دهند. اسدی در دادگاه صحرایی محکوم و تیرباران شد. گفته می‌شد در پس پرده، رضاشاه و محمود جم برای دستیابی به اموال آستان قدس چنین نقشه‌ای را طراحی کردند تا محمدعلی فروغی را عامل پشت پرده فاجعه مسجد گوهرشاد جلوه دهند. استعفای فروغی یقیناً فرصت گرانبهایی برای او فراهم آورد تا بتواند بیش از پیش به جذب نیرو و تربیت آن‌ها براساس غربگرایی و تفکر ماسونی بپردازد تا تربیت‌شدگان او مسئولیت‌های کلیدی رژیم پهلوی را به عهده بگیرند و منویات غرب با سرعت تمام جامه عمل بپوشند. مضافاً بر اینکه او به عنوان یک سیاستمدار باتجربه و کارکشته در اوج فشار‌ها و خشونت‌های رضاخان استعفا داد تا با این کناره‌گیری سنجیده، وجهه خود را برای آینده حفظ کند و احتمالاً گرفتار سرنوشتی، چون تیمورتاش نشود.

به عبارت روشن‌تر، فروغی برای اینکه بتواند انتقال قدرت از رضاخان به پسرش محمدرضا شاه را به خوبی انجام بدهد، به چنین مغضوبیت و کناره‌گیری عامدانه‌ای نیاز داشت. رضاخان که از قدرت و نفوذ فروغی در انگلیسی‌ها آگاهی داشت، پس از هجوم متفقین به ایران دریافت که دیگر جایی برای او در ایران وجود ندارد بنابراین دست به دامان فروغی شد تا دست‌کم سلطنت را در خاندان خود حفظ کند.

روایتی از کارچاق‌کنی فروغی نزد انگلستان برای بقای پهلوی‌ها

ابوالحسن عمیدی نوری، از فعالان و شاهدان تحولات تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود. روزنگاشت‌های وی در باره این وقایع، از منابع گرانسنگی است که در سالیان اخیر از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نشر یافته است. عمیدی نوری در باره پناه‌جویی رضاخان از فروغی پس از حمله متفقین به ایران آورده است:

«.. به صراحت بگویم فروغی را رضاشاه نمی‌خواست زمامدار کند بلکه به مرحوم مجید آهی که زبان روسی خوب می‌دانست و همچنین به مرحوم علی سهیلی (که او هم با داشتن زن روس و دانستن زبان روسی) گفت به جای منصورالملک زمام کابینه را در دست گیرند، زیرا از ارتش سرخ بیم زیاد داشت و فکر می‌کرد آن دو نفر بتوانند روابط را اصلاح کنند، اما آن هر دو شانه خالی کردند و در مقام مشاوره به شاه، نگران از کار خود متفقاً اعلام داشتند مرد میدان زمامداری در وضع حاضر فقط ذکاءالملک (محمدعلی فروغی) خانه‌نشین و بیمار است که نزدیک کاخ شهری شاه سکونت دارد. رضاشاه به یاد رفتارش با ذکاءالملک افتاد که بر سر نامه‌ای که برای یکی از فرزندان مرحوم اسدی که در واقعه مشهد اعدام شده بود نوشته بود و مأمور سانسور نامه‌ها آن را به نظر شاه رسانده بود که در آن این شعر را در مقام توصیه به صبر و تسلیت آورده بود:

«در بر شیر نر خون‌خواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟»

مورد غضب واقع شده و خانه‌نشین گردیده بود سخت نگران گردید که چطور در چنین روزگاری می‌تواند مطمئن گردد که او را نخست‌وزیر کشور کند. اما چون دید کسی دیگر حاضر به زمامداری در چنین موقعیتی نیست و منصورالملک نیز به هر حال باید کنار رود با تردید این پیشنهاد آن دو نفر را به شرط آن‌که هر دو در کابینه ذکاءالملک عضویت داشته باشند پذیرفت و قرار شد برای استمالت از ذکاءالملک شخصاً به عنوان عیادت از او به منزلش که بیش از ۶۰-۵۰ متر فاصله نداشت رفته از او خواهش کند در چنین روزگاری زمامداری کشور را بپذیرد. از قراری که شنیدم وقتی رضاشاه پیاده از منزلش به منزل او رفت و به استمالتش پرداخت و اوضاع نگرا‌ن‌آور کشور را برایش شرح داد، ذکاءالملک که مرد فلسفه و ادب و سیاست بود دو مرتبه آن شعر:

«در بر شیر نر خون‌خواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟»

را خواند و گفت: من وقتی با این ضعف بنیه و خطر اشغال کشور می‌توانم این مسئولیت را بپذیرم که آزادی در مطالعه و تصمیم قانونی با مشورت امر از آن اعلیحضرت داشته باشم، زیرا به هر حال فعلاً کشور در اشغال دو قدرت بزرگ جهانی قرار گرفته باید با آن‌ها کنار آمد و کاری کرد که استقلال و رژیم ایران در این حالت خطرناک حفظ شود. رضاشاه نیز ناچار برای اینکه به هر حال او را قانع به پذیرفتن مسئولیت نماید حر‌ف‌هایش را تصدیق کرد و گفت: من مسئولیت کشور را به عهده شما می‌گذارم و انتظار حفظ استقلال و دوام رژیم فعلی را دارم و بس.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار