سرویس حوادث جوان آنلاین: سال۹۶ زن جوانی مأموران پلیس پایتخت را از ناپدید شدن شوهر ۳۳سالهاش سجاد باخبر کرد و گفت: «من و سجاد دو سال است که با هم ازدواج کردهایم. شب گذشته جشن تولد یکسالگی فرزندمان بود. او بعد از جشن تولد از خانه بیرون رفت، اما دیگر بازنگشت نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد.»
با اعلام ناپدید شدن مرد جوان بود که تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه برادرزن سجاد به نام پویا بعد از گذشت ۱۰ ماه در روند تحقیقات به قتل شوهرخواهرش با همدستی مادرش پروین اعتراف کرد و گفت جسد را در بیابانهای قزوین دفن کرده است.
با اقرارهای پویا، مأموران به آدرس محل دفن جسد رفتند و بعد از کشف بقایای جسد پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت. تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه مادرزن ۵۵ساله مقتول خودش را قاتل معرفی کرد و گفت پسرش برای نجات جان او به قتل اعتراف کرده است.
اعتراف به قتل
آن زن در شرح ماجرا گفت: «دامادم سرایدار برجی در الهیه بود و با دخترم و نوهام در آن برج زندگی میکردند. شب حادثه تولد یکسالگی نوهام بود. به همین خاطر با اصرار دخترم، من و پسرم به آنجا رفتیم و شب را ماندیم. صبح بود که پسرم برای انجام کاری از خانه بیرون رفت. سجاد معتاد به مواد مخدر بود به همین خاطر دخترم با او اختلاف داشت. آن روز هم بعد از رفتن پسرم آنها با هم درگیر شدند.»
زن میانسال ادامه داد: «در آن درگیری سجاد دستش را روی گلوی دخترم گذاشته بود طوریکه مینا نمیتوانست نفس بکشد و رنگش کبود شده بود. برای نجات دخترم سنگی را از روی زمین برداشتم و یک ضربه به سر سجاد زدم تا دستش را از روی گلوی مینا بردارد، اما این ضربه باعث مرگش شد.»
انتقال جسد
آن زن در آخر گفت: «سجاد به خاطر مصرف شیشه همیشه با دخترم درگیر بود، اما هیچ وقت در زندگی آنها دخالت نمیکردم و به خاطر نوهام نمیخواستم آنها از هم جدا شوند. باور کنید در آن حادثه قصد کشتن سجاد را نداشتم، اما ناخواسته این حادثه رقم خورد. بعد از قتل، پسرم به خانه برگشت و با هم جسد را به بیابانها قزوین بردیم و دفن کردیم.» بعد از اظهارات زن میانسال پسر وی نیز تحت بازجویی قرار گرفت. او در توضیح به مأموران گفت: «مهندس معماری هستم، اما وضع مالی خوبی نداشتم تا بتوانم شرکت بزنم. برای هزینههای زندگی کارگری میکردم و گاهی اوقات قزوین میرفتم و دستفروشی میکردم. آن روز هم برای خرید جنس به بازار رفته بودم که با تماس خواهرم به خانه برگشتم. وقتی وارد خانه شدم با جسد سجاد روبهرو شدم. خیلی عصبانی شدم و خواهر و مادرم را نیز سرزنش کردم، اما بیفایده بود.» پسر جوان در ادامه گفت: «در اظهارات اولیه برای نجات مادرم به قتل اقرار کردم، اما حالا حقیقت را میگویم. من در قتل نقشی نداشتم، اما وقتی جسد را روی زمین دیدم تصمیم گرفتم آنرا به بیابانهای قزوین ببرم و همانجا دفن کنم. خودم به تنهایی این کار را کردم و مادرم در دفن جسد نقشی نداشت.»
محاکمه
با اظهارات پسر جوان، با توجه به شواهد و قرائن موجود، زن میانسال به اتهام قتل عمد و معاونت در دفن جسد، پسرش نیز به اتهام اخفای ادله جرم و معاونت در دفن جسد و همسر مقتول نیز به اتهام اخفای در ادله جرم راهی زندان شدند. پرونده بعد از صدور کیفرخواست در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند، سپس متهم ردیفاول در جایگاه قرار گرفت و از خودش دفاع کرد. در ادامه پسر او نیز در جایگاه قرار گرفت و بعد از شرح ماجرا گفت: «بعد از حادثه، از نظر روحی خیلی به هم ریخته بودم و غذا نمیخوردم. شبها کابوس میدیدم تا اینکه در بیمارستان بستری شدم. شرمندهام و درخواست گذشت دارم.»
در آخر همسر مقتول که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه ایستاد و گفت: «ما سهخواهر و یکپسر هستیم. بعد از فوت پدرمان، مادرم به سختی ما را بزرگ کرد. او خیلی سختی کشیده است. آن روز هم برای نجات جان من ناخواسته مرتکب قتل شد. من هم برای نجات او حقیقت را پنهان کردم.» زن جوان ادامه داد: «شوهرم به خاطر اعتیاد هر بار مرا به شدت کتک میزد. او بارها مرا مقابل خانوادهاش تا حد مرگ زده بود. روز حادثه نیز وقتی متوجه شدم در پشتبام بسته است، فهمیدم شوهرم همراه دوستانش مشغول کشیدن مواد است. به همین خاطر اعتراض کردم و کار به درگیری کشید. او داشت مرا خفه میکرد که مادرم مرا نجات داد، اما خودش را به خطر انداخت.» در پایان هیئت قضایی، زن میانسال را از اتهام قتل عمدی تبرئه و وی را به خاطر قتل شبه عمد به ۱۰سال حبس و به خاطر جنایت بر میت به پرداخت دیه محکوم کرد. دیگر متهمان نیز به حبس محکوم شدند.