سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: طی سالهای آینده میزان بالایی از خانوادههای به ظاهر دارای فاکتورهای سلامت با بروز طلاق مواجه خواهند شد. البته در این زمینه صرفاً طلاق متصور نیست، بلکه اعتیاد، کودک آزاری، پرخاشگری، روابط فرا زناشویی و... نیز متصور است. چه میزان از بروز این آسیبها خانوادهها را مستعد طلاق میکند؟ میزان سلامت روان در خانوادههای طلاق نگرفته چگونه است؟ آیا پایش سلامت برای این خانوادهها انجام گرفته است؟ آیا اقدامات آسیب شناسانه، پیشگیرانه، اقداماتی جهت ارتقای سلامت برای خانوادهها تدوین شده است؟
زنان خانهدار جمعیت زیادی از جامعه را تشکیل میدهند. طیفی که تربیت کننده نسل آینده کشور هستند. امروز زنان خانهدار در معرض بمباران اطلاعاتی و تهاجم اطلاعاتی - رسانهای هستند. در محیطی که دارای خلأ برنامه و اطلاعات هستند، سیل عظیمی از دادهها به صورت ساختار نیافته و آسیبشناسی نشده وارد خانوادهها میشود و از آنجایی که فرهنگ و دانش مدیریت اطلاعات در جامعه بسیار پایین است و زنان خانهدار افرادی دارای استعداد و خلأ اطلاعاتی و دارای اوقات فراغت بدون برنامهای هستند، این طیف در گروههای مجازی اجتماعی تلگرام و... اطلاعاتی دریافت میکنند که زندگی و چارچوبهای خانواده را به خطر میاندازد.
این طیف دارای استعداد و انرژی بدون هدف و مدیریت نشدهای در معرض مداوم آسیب است و از طرفی آسیبهای متن خانواده در فضای مجازی منجربه بروز روابط فرا زناشویی، سوء استفادههای عاطفی و آسیبهای دارای پشتوانه فکری هدایت شدهاند که کانون خانواده را در معرض آسیبهای جدی قرار میدهد.
پناه بردن به فضای مجازی و افشای اطلاعات و ناگفتهها در این فضا بدون شناخت افراد دریافتکننده این اطلاعات (که ممکن است از هر طیف افراد بدون صلاحیت باشند) باعث میشود آسیبها به صورت پنهان در مویرگهای خانواده جریان بگیرد و منجربه جدایی و طلاق شود. آسیبها پنهان هستند و آرامآرام متن زندگیها را تهدید میکند و نمیتوان آن را مسئلهای قابل کنترل یا حتی ملموس دانست و تنها با آموزش، آگاهی و سیاست گذاریهای مبتنی بر مطالعات علمی دقیق است که میتوان آن را هدفمند کرد.
زنان خانهدار هم افراد مستعد آسیب و هم دارای پتانسیل بالقوه رشد دهی و به نوعی بازوی محرک انرژی کشور هستند. این طیف رها شده و در معرض آسیب قشر بسیار وسیعی هستند که از نظرها پنهان بوده و آسیبی پنهان در جریان آن است. ما تنها با نمودهای بیرونی آن مواجهه هستیم و هیچگونه برنامهای مبتنی بر ارزشگذاری و ارتقای منزلت، تشویق و دلگرمی، حمایتهای قانونی و مدنی، برنامههای ارتقای سلامت و دانش افزایی و مدیریت برنامه زندگی و سلامت محوری برای آنها تعریف نشده است.
تاکنون ساختار سنتی جامعه برای زنان خانهدار، ساختار تعریف شده و پذیرفته شدهای تدوین شده بود، اما امروزه اینگونه نیست. تحولات صنعتی، تحولات اطلاعاتی و دادهای و ارتباطی، همه و همه منجربه نوعی سرگردانی در این طیف بسیار حساس شده است. از همه تلختر دیده نشدن این جمعیت عظیم است که دارای مسئولیتی بسیار بسیار سنگین و حساس هستند. بیشک کوچکترین آسیبی به زنان خانهدار، بنیان خانواده را متزلزل ساخته و سلامت عملکردی و عاطفی و روانی را در محیط خانواده مختل خواهد ساخت. زنان خانهدار، زحمتکشان بیمزدی هستند که فقط به احترام نیاز دارند و تربیت کنندگانی بدون پاداشاند که آنقدر که باید و شاید دیده نشدهاند. صدای فریادهایشان در فضای مجازی خبر از عمق آسیبهای در معرض مواجهه آنان و خانواده را نمایان میکند.
آنچه که در جامعه ما، خود به آن توجه نداشتهایم در معرض سرکوب و فشاری است که نمود آن را در نگاهی اجمالی به آمار طلاق میتوان شاهد بود.
میلیونها پرونده سلامت جسمی الکترونیک برای شهروندان تشکیل شده است، اما آیا سلامت صرفاً سلامت جسمی است؟ آیا پرونده سلامت روانی هم تشکیل شده است؟ آیا سنجشی برای ارزیابی سلامت روان در سطح ملی انجام شده است؟ هر وقت از سلامت نام برده میشود، ذهن بر بیماری جسمی متمرکز و بودجههای کلان سلامت فقط در بیمارستانها متمرکز میشود!
آسیب شناسی و پیشگیری در زمینه سلامت روان چرا به حاشیه برده شده است؟ متأسفانه به این مهم در هیچ لایحه و قانونی پرداخته نشده است و طیف بسیار زیادی از بیماریهای جسمی، از سرطان گرفته تا یک سرما خوردگی ساده همه و همه دارای پایههای روانی - تنی هستند که منجربه بروز بیماری جسمی میشود.
برای خرید داروهای تحریم شده سرطان هزینههای میلیاردی و ارزی تدوین میشود، اما سلامت روان که بنیاد تشکیل دهنده بیماریهای جسمی است، دارای درصد بسیار پایینی از ردیف بودجههای کشوری است. آیا تا به حال از خود پرسیدهایم در زمینه سلامت روان تا چه میزان سیاستگذاری مدون و دوراندیشانه تدوین شده است؟ چند میلیون زن خانهدار در کشور وجود دارد؟ آیا استراتژی مدون و تعریف شده برای این طیف که تربیت کنندگان نسل آینده کشور هستند وجود دارد؟ آیا این طیف دارای سلامت روان هستند؟ چه برنامهای به بررسی آسیبشناسی زنان خانهدار میپردازد؟ چه آسیبهایی در کمین این طیف است؟ چه استراتژیهایی برای کاهش آسیب این طیف تدوین شده است؟
در کدام برنامه مطالعاتی مدون توسط مراکز عملی و تخصصی، یا کدام برنامه سیاستگذاری کارآمد و دارای ساختار استاندارد دوراندیشانه به این جمعیت بزرگ تربیت کنندگان نسل آینده کشور و تعیین کنندگان سلامت بستر خانواده پرداخته شده است؟ در کدام بودجه تحقیقاتی یا کدام برنامه سیاستگذاری به مادرانی که فرهنگ، مهر، سلامت و آرامش را به متن خانواده، جامعه امروز و نسل آینده اهدا میکنند پرداخته شده است؟
سؤالی بنیادیتر اینکه آیا این جمعیت عظیم و پنهان اصلاً دیده میشوند؟ آسیبهای وارده به این جمعیت عظیم و پنهان تا چه میزان بر سلامت روان نسل آینده و امروز اثر میگذارد؟ آسیبهای وارده به این طیف تا چه میزان به سلامت خانواده و جامعه آسیب میزند و چه میزان از این آسیبها بنیاد خانواده را تهدید میکند؟ تاکنون در آمارها و مطالعات به تحصیلات زنان و شاغل شدن آنها و اثرات آن بر آسیبهای بنیاد خانواده پرداخته شده است، اما زنان خانهدار هیچ کجا دیده نشدند و در معرض آسیبی هستند که پایههای خانواده را دچار تزلزل خواهد ساخت. توجه، احترام و دیده شدن حداقل حق و کمهزینهترین حق زنان خانهدار است. ختم کلام اینکه فراموش نکنیم چنانچه این را از ستونهای نامریی خانواده ایرانی دریغ کنیم، بهای گزاف آن را با طلاق، روابط فرا زناشویی، افسردگی و... خواهیم پرداخت.
*روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه