جوان آنلاین: در صفحات ۳۴۶ تا ۳۴۷ کتاب «اتاق حوادث» میخوانیم: یک هفته پس از حمله ایرانیها به چهار تانکر در تاریخ ۱۹ ماه می، اتاق وضعیت با من تماس گرفت و اعلام کرد که گزارشی از یک انفجار یا شاید هم برخورد یک کاتیوشا در پارک زورا در محدود یک کیلومتری سفارت امریکا در بغداد داریم. من با دانفور و سپس پمپئو تماس گرفتم هیچ کدام از آنها اطلاعی در اینباره نداشتند، اما همه هم نظر بودیم که یک برخورد کاتیوشا در این منطقه خبر مهمی بود.
حدود ساعت ۵ عصر ترامپ توئیت کرد: «اگر ایران میخواهد بجنگد، این پایان رسمی ایران خواهد بود. هرگز امریکا را تهدید نکنید!» روز بعد ترامپ از شایعاتی که رسانهها پیرامون درخواست امریکا برای گفتگو با رهبر ایران منتشر میکردند، گلایه کرد. او در توئیتر نوشت: «رسانههای جعلی یک اظهارنظر نوعاً غلط درباره تلاش ایالات متحده برای مذاکره با ایران منتشر میکنند. این یک گزارش غلط است. ایران هر زمان که آماده مذاکره باشد با ما تماس خواهد گرفت. اقتصاد آنها در حال فروپاشی است که بسیار برای مردم ایران غمانگیز است!» این در حالی بود که روحانی اعلام کرده بود: «امروز شرایط برای گفتگو مناسب نیست!»
من فکر میکردم ایرانیها کار بهتری را نسبت به کارهایی که اگر ترامپ بازمیگشت، انجام میداد، انجام داده بودند. آنها علناً اعلام میکردند که میدانند ترامپ به دنبال مذاکره است، اما مشاورانی، چون بولتون فکر او را خراب میکنند یا مثلاً میگفتند ترامپ به دنبال صلح است، اما مشاوران او خواهان جنگ هستند! این مواضع مانند حرفهای کیمجونگاون بود که تلاش میکرد میان ترامپ و سایر مشاوران و سیاستمداران تفکیک ایجاد کند و در صحبتها خود را خطاب قرار دهد. آنچه من را رنج میداد، این بود که رسانههای امریکایی نیز این ادعاهای خارجی را به طرزی منعکس میکردند که گویا منطقی است و به این شکل موجب میشدند پروپاگاندای پیونگیانک و تهران تقویت شود.
از آن بدتر این بود که به نظر میرسید ترامپ نیز این شایعات را باور میکند. رئیسجمهورهای پیشین توصیفات مخالفین از مشاوران خود را رد میکردند، اما به نظر میرسید ترامپ واکنشی خلاف این خواهد داشت! وقتی این در کاخ سفید ترامپ عادی میرسید، توضیح آن برای دیگران دشوار بود. بهعنوان مثال روز بعد ترامپ با لحنی متهمکننده به من گفت: «من نمیخواهم که ملت خواستار مذاکره ایران با ما شوند.» من پاسخ دادم: «بسیار عالی؛ من هم تأیید میکنم.» او، اما بلافاصله گفت: «نه؛ شما این کار را نمیکنید!»