سرویس سیاسی جوان آنلاین: مبهم، آشفته و سردرگم؛ این وضعیت کنونی و آینده جمعی است که در سالهای اخیر دور هم جمع شدند و خود را «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» نامیدند؛ شورایی که با انتقادات گوناگون از سوی اصلاحطلبان مواجه شد و فراز و نشیبها پشت سر گذاشت تا سرانجام حتی برخی اصلاحطلبان اصل «شورا» بودن آن را هم منکر شدند و تصریح کردند که خاتمی و عارف آرای داخل شورا را «مهندسی» و برای این کار، بعضیها را که «حزب نبودند» وارد شورا میکردند. حالا شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چند ماهی میشود که رئیس ندارد. محمدرضا عارف پس از انتخابات دوم اسفند ۹۸ استعفا کرد، نایب رئیس شورا هم عبدالواحد موسوی لاری بود که از اوایل اردیبهشت ۹۸ از سمت خود در این شورا کنارهگیری کرده است. حالا برخی اصلاحطلبان برای شورای سیاستگذاری رؤسای جدید پیشنهاد میدهند؛ برخی دیگر تغییر شورا را در تعطیلی آن میدانند و برخی دیگر همچنان پی بازگرداندن محمدرضا عارف به شورایی هستند که بخشی دیگر از اصلاحطلبان معتقدند به خاطر مدیریت غلط عارف زمین خورد و معلوم هم نیست کدام سو حق دارند.
آینده مبهم؛
کسی حاضر نیست رئیس شود!
برای ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان گزینههای متعددی پیشنهاد میشوند. «بهزاد نبوی» و «عبدالله نوری» دو نفر از این افراد هستند. آنها خود در مورد اینکه گزینه ریاست شورا باشند، سکوت کردهاند، اما موافق و مخالف حرفها و تحلیلهای خودشان را دارند. «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی نبوی را گزینه ایدهآل برای ریاست شورای عالی سیاستگذاری دانسته که طیفهای مختلف اصلاح طلب او را قبول دارند، بنبست شکن است و به نقش جبهه اصلاحات و انتخابات آینده باور دارد و در نهایت پیام انتخاب وی میتواند ترمیم شکافهای موجود در عرصه قدرت باشد. جواد امام و غلامحسین کرباسچی هم از حامیان ریاست عبدالله نوری بر شورای مذکور هستند. البته کرباسچی بعد از انتخابات مجلس یازدهم نسبت به اصل وجود شورا ابراز تردید کرد. اصلاحطلبانی هم هستند که عبدالله نوری را تندرو میدانند.
خبرگزاری ایرنا در گزارشی مینویسد: «بهزاد نبوی هم گزینه مهم دیگری است که تمام قد از مشارکت فعال در انتخابات با هر کیفیتی از تأیید صلاحیت اصلاحطلبان دفاع کرده است و شاید به همین دلیل است که احزابی، چون کارگزاران که با وی هم عقیده هستند؛ او را گزینه معتدلتر و بهتری برای ریاست بر آن بدانند. اینکه، اما نبوی ۷۸ ساله تا چه اندازه این پیشنهاد را جدی بگیرد چندان روشن نیست.»
محسن هاشمی و مجید انصاری و حتی خود عارف هم گزینههای دیگری هستند که نامشان شنیده میشود.
اختلافات اصلاحطلبان بر سر ساختارها عمیق است و در این مسیر برخی همچون آذر منصوری معتقد هستند که بحث درباره ریاست شورا بحث فرعی و حاشیهای است.
شورا یا ویترین دموکراسی؟
اما اصلاحطلبان با مسئله دیگری هم در مورد شورای سیاستگذاری مواجه هستند؛ آن اینکه آیا اصل وجود چنین شورایی برای هماهنگی اصلاحطلبان مفید و در قوت حضور انتخاباتی آنان دارای تأثیرگذاری مثبت خواهد بود؟ چندی قبل هادی غفاری در بخشی از گفتوگوی تفصیلی خود با روزنامه شرق از مهندسی آرا در شورای عالی سیاستگذاری توسط خاتمی و عارف گفته بود: «ما با پدرسالاری سیاسی مخالف هستیم؛ حتی مجمع روحانیون هم نباید نقش پدرسالار را بازی کند و یکی از احزاب شورای عالی است. آنها حق ندارند برای بقیه تعیین تکلیف کنند. احزابی که خطمشی اصلاحطلبی را پذیرفتهاند، رایزنی کنند و با جلسات کارشناسانه و منطقی، ایدههای خود را بیان کنند و با رأیگیری تصمیمها گرفته شود. احزاب هم رأی مضاعف ندارند. بعضی از احزاب رأی خودساخته دارند، وقتی از یک حزب پنج نفر شرکت میکردند، بعضیها هم حزب نبودند که با مصلحتاندیشی برادر عزیزمان آقای خاتمی و آقای عارف، در جلسات شرکت کردند و این کار قطعاً مهندسی آراست.»
آنچه هادی غفاری میگوید در واقع تکذیب شورایی عمل نکردن شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان است. او عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام و عضو شورای عالی اصلاحطلبان است و به همین دلیل ذی نفع محسوب شده و میتوان نظرش را راحت به همین سبب رد کرد. اما محمدرضا تاجیک، تئوریپرداز اصلاحطلب هم همین نظرات را پیشتر و صریحتر در گفتگو با روزنامه شرق گفته بود: «شورای عالی اصلاحطلبی از همان آغاز شورایی بود برای «شور» نکردن، برای «عالی» نبودن و برای «اصلاحطلب» نبودن. در درون این شورا، از همان آغاز «شوراها» برپا بود و بازی زبانی هفتاد و دو گروه و حزب و شخصیت؛ بنابراین از همان آغاز در پس و پشت هر تصمیم و تدبیر، هر ورود (عضویت) و خروجی (عدم عضویت)، هر موضع و مواضعی، هر استراتژی و تاکتیکی، هر ائتلاف و انفصالی و بالاخره هر دم و بازدمی، نوعی تنازع قدرت و بقا نقش بازی میکرد... صریح بگویم، امروز «تغییر» این شورا در «تعطیلی» آن است».
غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی هم از اساس، نه فقط این شورا را فاقد «ماهیت» خواند و حتی تصریح کرد که «معلوم نیست اعضای آن چه کسانی هستند»، بلکه معتقد است که «معلوم نیست اصلاحطلبان چه کسانی هستند و میخواهند چه کنند.» او در مورد شورا هم گفته: «شورای عالی سیاستگذاری برای فعالیت در انتخابات ایجاد شد، اما وسط انتخابات گفتند در انتخابات شرکت نمیکنند. الان معلوم نیست که کی به کی است... یک شورا در شرایطی ایجاد میشود که افرادی براساس اهداف مشترک دور هم جمع شوند. اگر نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند، ایجاد شورا هم معنایی ندارد.»
همین انتقادات در کنار نحوه عملکرد شورا که نتوانست موضع واحدی برای اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم (اسفند ۹۸) بسازد و اصلاحطلبان بین تحریم و عدم ارائه لیست و مشارکت فعال در ماندند، کافی است تا شورا را به محاق تعطیلی رسمی ببرد، اما نشانههای محکمتری هم وجود که اصل سودمند بودن شورای سیاستگذاری را برای اصلاحطلبان زیر سؤال میبرد و آن را به ویترین جذاب دموکراسی تبدیل میکند. محسن هاشمی، عضو شورای عالی اصلاحطلبان اخیراً گفته که «مسئله اصلی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری، شورای عالی اصلاحات نیست. کارکرد این شورا عمدتاً در انتخابات شورای شهر، مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری است که نیازمند انتخاب و تأیید لیست است، ولی در انتخابات ریاست جمهوری که یک فرد باید انتخاب شود، تصمیم معمولاً با بزرگان اصلاحات است که در انتخابات ۱۳۹۲، بین آیتالله هاشمی رفسنجانی، جناب آقای خاتمی و بزرگان دیگر انجام شد و در این انتخابات نیز در سطح بزرگان صورت خواهد گرفت.» هاشمی هم شاید نسبت به دیگر اصلاحطلبان صداقت و صراحت بیشتری دارد و از همین رو خودش را درگیر نقد و بررسی شورای سیاستگذاری نمیکند و اصل وجود مؤثر آن را برای انتخابات ۱۴۰۰ رد میکند.
در اردوگاه اصلاحطلبان آینده مبهم است؛ همه چیز آشفته است و همه سردرگم هستند؛ آیا این وضعیت ناگزیر آنان است یا بزرگان تکرار کننده، ترجیح میدهند فضا به هم ریخته باشد تا روی این ابهام و آشفتگی و سردرگمی، قهرمان تکرارهای به ظاهر نظم دهنده و روشن کننده باشند؟ تا شب انتخابات از راه برسند و با یک دستور از بالا، همه را دیکتاتورمآبانه خاموش و منصرف کنند و در شور وحدت و هیجان انتخاباتی، کسی هم حواسش نباشد که چه سنگ بزرگی به شیشه دموکراسی طلبی اصلاحات خورده است؟