جوان آنلاین: در صفحات ۳۴۹ و ۳۵۰ کتاب «اتاق حوادث» میخوانیم: ۲۹ ام ماه می، در راه سفر از توکیو به لندن جهت دیدار با دولت بریتانیا، در ابوظبی برای سوختگیری مجدد و اندکی استراحت توقف کردیم. سعادت داشتم که در آنجا با دوست قدیمیام ولیعهد امارات، محمدبن زیاد ملاقات کنم. او را سالها بود که در کنار همتای اماراتیام شیخ طحنون بن زیاد و دیگران میشناختم. ولیعهد چندین و چند بار تکرار کرد که نمیتواند به من بگوید که چقدر حضور من در آنجا مهم است و این حضور چه سیگنال بااهمیتی را به سراسر خلیجفارس میفرستد. او و اماراتیها از اینکه ما به تحرکات اخیر ایران پاسخ نمیدهیم و از آن طرف روزبهروز موشکهای حوثیها و گروههای شبه نظامی شیعی در عراق زیاد میشود، ابراز نگرانی میکردند. همچنین از کمکهای ایران به طالبان در افغانستان بسیار دلخور بودند.
آنها همچنین چرایی درخواست ترامپ از آبه برای میانجیگری میان امریکا و ایران را درک نمیکردند. من به شکل ناموفقی سعی کردم ایده ترامپ را شرح دهم و بگویم که حرف زدن از مذاکره واقعاً به معنای تمایل امریکا به گفتگو با ایران نیست. ولیعهد و اعراب خلیجفارس با این کار موافق نبودند، مهمتر از همه اینکه خود ایران هم تمایلی به این کار نداشت. همه این کار را یک ضعف میدیدند. (در عمل، بعد از آنکه به لندن رسیدم، مشاور امنیت ملی سعودی، مساعد بن محمد العیبان که من هرگز او را ملاقات نکرده بودم، خودش را به من رساند تا به من بگوید که ولیعهد وی، محمدبنسلمان، خواسته است که من بدانم چقدر آنها از سفر آبه به ایران ناراضی هستند. من از او خواستم که اگر ولیعهد فکر میکند، ممکن است شانسی بیشتر از من داشته باشد، مستقیماً با ترامپ تماس بگیرد!)
من به سوی لندن رفتم، درحالیکه به همان اندازهای دلسرد بودم که در زمان اوباما وقتی رهبران خاورمیانه یکی پس از دیگری میپرسیدند، چرا اوباما فکر میکند آیتاللهها داوطلبانه از تروریسم و سلاحهای هستهای دست میکشند، دلسرد بودم.
بعد از دیدار با دولت بریتانیا، بریتانیاییها و سپس فرانسویها میزبان ۷۵ مین جشنهای سالانه روز دی (اولین عملیات در جبهه نرماندی در جنگ جهانی دوم) شدند. بعد از جشن نورمندی، ماکرون ترامپ را به یک ناهار دعوت کرد که موضوع اصلی آن ایران بود. ماکرون بر ضربالاجل ۸ جولای ایران متمرکز بود. ایرانیها به اروپاییها اولتیماتوم داده بودند که فقط تا ۸ جولای فرصت دارند که منافع اقتصادی ایران را که در برجام تعهد دادهاند، تأمین کنند، وگرنه شروع به نقض محدودیتهای کلیدی خواهند کرد. در اتحادیه اروپا چنین نقضهایی ممکن است نشانهای بر مرگ توافق باشد.
با این توصیف به نظر من ماکرون خواستار اقدام آبه بود. او میخواست بداند که قرار است ما چه امتیازی را به ایران بدهیم. آیا میخواهیم در تحریمها تخفیفی لحاظ کنیم؟ از ایران چه میخواهیم؟ آیا خواستار کاهش فعالیتهای نظامی در سوریه و یمن هستیم؟ ترامپ پس از توضیح دوباره تأثیر اعمال مجدد تحریمها بر ایران، حرف را به نقض قانون لوگن از سوی جانکری و تلاش او برای متقاعد کردن ایران برای عدم مذاکره با دولت ترامپ کشاند. منوچین گفت ما به راحتی میتوانیم تحریمهای مربوط به ایران را قطع یا وصل کنیم، این واقعاً یک اشتباه در مسیر اثربخشی تحریمها بود و کاملاً خلاف چیزی بود که ترامپ دراینباره گفته بود. او ممکن بود در این مسیر حرکت کند، اما منوچین متزلزل بود و واقعاً وقتی این حرف را زد یک لحظه فکر نکرد که اگر تحریمها را برداریم چه پیامی به جهان مخابره میشود! حتی نپرسید چه چیزی ما در این پا پس کشیدن به دست میآوریم!
ماکرون صریحاً گفت نگران رد قاطع درخواست مذاکره از سوی ایران است. من، اما اطمینان داشتم چنین خواهد شد. به نظر من سراسر این گفتگو یک فاجعه بود. سفر آبه به ایران به اندازه کافی بد بود و حالا ورود اروپاییها به آن بدترش هم میکرد! آنها برنامهای متفاوت از ما داشتند و به جای اینکه بر حل اساسی مشکلات متمرکز باشند، میخواستند به هر قیمتی که شده است توافق هستهای را نگه دارند. البته اگر ایران به اقدامات خصمانهاش ادامه میداد و اهداف جدید ایالات متحده یا متحدان ما را مورد اصابت قرار میداد، هرگونه پاسخ نظامی امریکا همه تلاشهای بیروح دیپلماتیک ژاپنیها و اروپاییها را متوقف میکرد و این همان چیزی بود که موقتاً تصمیم من برای استعفا را به تأخیر میانداخت.