سرویس سیاسی جوان آنلاین: با اوجگیری نهضتهای رهاییبخش طی قرن بیستم که به عصر انقلابها معروف شد، جهان اسلام نیز مانند سایر بخشهای تحت ستم این کره خاکی توانست استقلال سیاسی خود را در ظاهر بهدست آورد؛ اما این پایان ماجرا نبود و دولتهای غربی تا به امروز با اتکا به قدرت سیاسینظامی خویش و به هر بهانهای مسلمین را از بدیهیترین حقوق خود محروم نمودهاند. این در حالی است که نقضکنندگان حقوق مسلمانان همواره برچسب حمایت از حقوق بشر را به خود زدهاند. برخی از مصداقهای نقض حقوق بشر در خصوص مسلمانان را میتوان چنین برشمرد:
• نقض حاکمیت دول مسلمان به شیوههای گوناگون مانند تجاوز به حریم زمینی یا هوایی. این گروه از کشورها چنین وضعی را میتوان به راحتی در شرایط کنونی دولتی مانند لبنان و کشمکشهای آن با رژیم صهیونیستی مشاهده کرد.
• قتلعام مردم غیرنظامی مسلمان در جای جای سرزمینهای اسلامی به بهانههای مختلف منجمله مبارزه با تروریسم. بارزترین نمونه این عمل بیشرمانه را میتوان در پاکستان و افغانستان دید؛ جایی که آمریکاییها با پهباد مراسم عروسی و مردم عادی را در مناطق قبیلهنشین بمباران میکنند.
• کوچدادن اجباری فلسطینیان مسلمان و تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی مصداق بارز اعمال سیاست پاکسازی قومی (ethnic cleansing است.
• غارت منابع ثروت ملل مسلمان بدون حتی پرداخت قیمت واقعی آن و استفاده از حق امتیاز استخراج نفت برای تبدیل یک کشور به پایگاه نظامی. چنین وضعیتی را میتوان در نقاطی مانند عربستان، عراق و امارات به وضوح مشاهده کرد.
• ترور شخصیتهای برجسته و مبارز دنیای اسلام مانند فتحی شقاقی، عماد مغیه و سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی.
• تزریق سلاح به منطقه غرب آسیا و ایجاد جنگهای متعدد بهمنظور سرکوب جنبشهای مقاومت و حمایت همهجانبه از حکومتهای جنایتکار مانند رژیم بعث عراق و حکومت علی عبدالله صالح در یمن. دیکتاتورهایی از این دست در درون سرزمینهای اسلامی آنقدر برای منافع غرب و آمریکا سودمند هستند که برای بقای آنها حاضرند دست به هر جنایت زده یا از انواع جنایتها حمایت کنند؛ نظیر آنچه در دوران جنگ تحمیلی شاهد بودیم.
فارغ از فاجعهبار بودن این اعمال شنیع و ضدانسانی، آنچه مهم است انگیزه موجود در پشت چنین اقداماتی است. به طور کلی آنچه کشورهای غربی را وادار به انجام این اعمال وحشیانه میکند، میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
• بارزترین دلیلی که از منظر فکری و عقیدتی، غرب و بهویژه آمریکا را به سمت ایجاد فاجعه در جهان اسلام سوق میدهد حمایت از ایده صهیونیسم است. صهیونیستها که با رسوخدادن عقاید خود در گروهی از مسیحیان که به صهیونیستهای مسیحی مشهورند توانسته اند حامیان قدرتمندی برای خود دست و پا کنند و از طریق حمایت مالی و فکری همهجانبه از مسیحیان دستراستی سعی در شعلهور نگهداشتن هر چه بیشتر آتش جنگ در مناطق مسلماننشین جهان دارند.
• علت دیگر کینهای تاریخی است که مسیحیان دستراستی بهدلیل پیروزی مسلمانان در جنگهای صلیبی از مسلمین دارند؛ لذا با تمام وجود بهدنبال جبران شکست مذکور هستند.
• مسئله اساسی دیگر وجود ذخایر انرژی فراوان است که غرب را تشویق میکند تا هر چه بیشتر، جنگ را در دنیای اسلام شعلهور سازد.
• مقوله مهم دیگر این است که ایالات متحده آمریکا برای حفظ سلطه عریان خویش بر کشورهای جهان پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی نیازمند رقیبی دیگر بود تا بتواند خواستههای خود را به او تحمیل کند و در این میان دیواری کوتاهتر از ملتهای رنجکشیده مسلمان نیافت تا با زور و تزویر حقوق اساسی آنها مانند: حق مالکیت، حیات و تمامیت ارضی را به تمام معنی نقض کند. این جهتگیری ایدئولوژیک بهخوبی در تاریخ سینمای آمریکا پس از سقوط امپراطوری شوروی قابل مشاهده است.
ایالات متحده با استفاده از سازوکارهایی مانند تکیه بر برتری دلار در بازارهای بینالمللی یا جاسوسی صنعتی در اقصی نقاط جهان بهدنبال این بوده که به نقض سیستماتیک و هدفمند حقوق مسلمانان در جهان ادامه دهد و در این راه از هیچ کوششی در جهت بهانحرافکشاندن افکار عمومی جهان اسلام از این مسئله مهم فروگذار نکرده است. از جمله ابزارهای آمریکا در این راه برجستهکردن اختلافات گوناگون: مذهبی، قومی و... در میان کشورهای اسلامی بوده است؛ اما به دلایل مختلفی نقشه آمریکا برای حفظ سلطه خویش در جهان اسلام با چالشهای متعددی روبهرو است من جمله اینکه:
• جهان کنونی با فضای خلاء قدرت در دوران پس از جنگ سرد بسیار متفاوت است. به دلیل اینکه در برهه کنونی با قدرتهای نوظهوری مانند چین، ژاپن و... مواجه هستیم که میتوانند موازنه قوا در روابط بینالملل را تا حد زیادی تغییر دهند و این یعنی پایان عصر زورگویی آمریکا در جهان اسلام.
• علاوه بر قدرتهای بزرگ جدید، ما شاهد ظهور یکسری قدرت منطقهای قوی در غرب آسیا هستیم که میتوانند جریان نفت به سمت کارخانههای اسلحهسازی آمریکا و غرب را با خطرات جدی مواجه کنند. این دسته از کشورها در شرایط کنونی منطقه غرب آسیا موسوم به کشورهای محور مقاومت هستند.
• محور مقاومت و فرهنگ در حال شکلگیری مرتبط با آن زاده یک دگردیسی عظیمتر در جهان اسلام موسوم به بیداری اسلامی است. پیام و مؤلفههای این بیداری حامل شعارهای اساسی حقوق بشر اسلامی است. در حقیقت هر انقلابی از سلسله انقلابهای پازلمانند بیداری اسلامی را میتوان به مثابه قاصدی در نظر گرفت که فرهنگ مربوط به خود را با مهاجران مسلمان کشورهای اسلامی به مرزهای دشمنان دیروز حقوق بشر اسلامی میبرد. با این اوصاف میتوان گفت فرهنگ مقاومت افکار عمومی مسخشده غربی را هدف گرفته تا بتواند تحولی بنیادین، اما نرم در درون غرب ایجاد کند.
• چالشهای درونی نظام سلطه و برخورد وحشیانه این ساختار سیاسیاقتصادی با مسائلی مانند نژادپرستی، لیاقت رژیم آمریکا و نهادهای وابسته به آن را برای دفاع از شعارهای خوشطنینی مانند حمایت از حقوق بشر یا دفاع از آزادی بهشدت زیر سؤال میبرد.
با این اوصاف و با عنایت به وضعیت کنونی جهان با قدری قاطعیت میتوان گفت: حقوق بشر اسلامی که شاید بتوان آن را نوعی اعتراض به نقض گسترده و عامدانه حقوق اولیه مسلمانان در جهان دانست بهدلیل تطابق با فرهنگ و تمدن اسلامی علیرغم تمام موانع موجود، آیندهای بس درخشان دارد و میتواند پیامدهای مفید زیادی برای جامعه تحت ستم مسلمان در جهان داشته باشد چراکه:
اولاً: به طور تقریبی در طول ربع قرن اخیر پوچی و بیمحتوابودن شعارهای بشردوستانه اروپایی و آمریکایی حداقل در خصوص مسلمانان به اثبات رسیده است؛ زیرا شعاردادن در مورد حقوق بشر و از جانب دیگر حمایت از رژیمهایی مانند اسرائیل و میانمار که فینفسه از جمله بزرگترین ناقضان حقوق بشر بهحساب میآیند در واقع نشاندهنده برخوردی گزینشی و سلیقهای در قبال حمایت از حقوق بشر است.
ثانیاً: آبشخور متفاوت اندیشههای غربی و اسلامی الاولابد منجر به بروز تفاوت در نگرش این دو مکتب به حقوق بشر خواهد شد. به عنوان مثال: نگاه قرآن و اسلام به حکم قصاص بسیار متفاوت از نگاه حقوق بشر غربی به این حکم الهی است. اسلام، قصاص را در پرتو ضرورت حفظ حیات جامعه بشری مطالعه میکند؛ در حالی که آمریکا و غرب آن را حکمی ضدانسانی میدانند. برجستهشدن حقوق بشر اسلامی منجر به حل این کژتابیها و ارائه یک نظام منسجم حقوقی برای اسلام در برابر غرب خواهد شد.
ثالثاً: حقوق بشر اسلامی با داشتن نگرشی امتمحور به مسلمانان، قدرت برخورد جهان اسلام با نقض گسترده و عامدانه حقوق اولیه مسلمانان در خانه آنها توسط دول غربی و بهویژه آمریکا را افزایش میدهد.
رابعاً: استفاده جمعی از سیستم حقوق بشر اسلامی میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات داخلی مسلمین مانند اختلافات مذهبی و برخورد با گروههای افراطی مانند تروریستهای داعش باشد؛ چراکه سازمانهای حقوق بشری غرب بهدلیل تفاوت در نگرش چه بسا باعث نابودی هر چه بیشتر قربانیان جریانهایی مانند وهابیت شوند. با در نظر گرفتن این نکته میتوان گفت: استفاده از حقوق بشر جمعی و بومی سیستم امنیت دستهجمعی را برای امت اسلامی به ارمغان خواهد آورد که به مراتب از یک ساختار امنیت انفرادی بسیار بهتر عمل خواهد کرد.
اما با وجود تمامی این موارد پاسخ به این پرسش که جهان ایدهال منظومه حقوق بشر اسلامی چگونه جهانی است هنوز بسیار سخت است، اما با توجه به ماهیت رحمانی اسلام و وضعیتی که اکنون مسلمانان درگیر آن هستند شاید بتوان اینگونه حدس زد:
- در وهله اول باید گفت بهخاطر ماهیت الهی حقوق بشر اسلامی، جهان از منظر یک مسلمان جهانی لایق یک زندگی مؤمنانه است که در آن پیروان همه ادیان و گرایشات الهی مانند یهودیت، مسیحیت و... بتوانند با صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کنند.
-دنکته مهم دیگر که باید به آن نهایت توجه را مبذول کرد این است که حقوق بشر اسلامی در عین صلحطلب بودن حقطلب نیز هست. با این وجود اسلام به همراه نفی کامل نژادپرستی، از هر گونه جنبش یا حرکتی که بوی عدالتخواهی و برابریطلبی بدهد نیز حمایت خواهد کرد و برخلاف بدیل غربی یا آمریکایی خود بهدنبال سرکوب جنبشهای ظلمستیزانه در سرتاسر جهان نخواهد بود.
- خاصیت برجسته دیگری که در آینده حقوق بشر اسلامی مدنظر است تعالیبخشبودن آن است. به این معنی که حقوق بشر برخاسته از اسلام بهدنبال توسعه متوازن زندگی دنیوی و اخروی انسان است و برخلاف ساختارهای حقوقی سکولار تنها به فکر پروارکردن شهوات نفسانی انسان نیست. با این حساب به دلیل ماهیت همهجانبه اسلام در آرمانشهر ایدهآل حقوق بشر اسلامی نشانی از تبعیضهای رنگارنگ مادی و دنیوی نخواهد بود.
- شاید بتوان حقوق بشر اسلامی را جوانمردانهترین دستگاه حقوقی در دوره کنونی جهان دانست؛ زیرا با اعمال ناجوانمردانه همچون نسلکشی، ترور در زمان صلح، پاکسازی قومی و نژادپرستی مخالف است. درحالیکه حقوق بینالملل حاکم بر نظام کنونی جهان در عین مخالفت با بسیاری از این موارد توانایی مقابله مؤثر با اینگونه جنایات را ندارد.
در کنار موارد گفتهشده نباید اهمیت مبحث ضمانت اجرا را در حقوق بینالملل از یاد برد؛ چراکه با وجود پرمحتوابودن یک نظام حقوقی این در نهایت داشتن یک ضمانت اجرای قوی است که منجر به اجراییشدن اهداف و آرمانهای اصیل آن خواهد شد. با وجود این شرط اساسی دستکم برای رفع ابهام از آینده حقوق بشر اسلامی باید پیشنهاداتی را برای تقویت عنصر ضمانت اجرایی آن ارائه کنیم:
۱- ایجاد یک ضمانت اجرای جمعی به وسیله یکی از سازمانهای بینالمللی اسلامی مثل سازمان همکاری اسلامی.
۲- توجه به آرمانهای جمعی مسلمانان مانند آزادسازی فلسطین، مقابله با وهابیت و... بههمراه تلاش برای ایجاد نهادهای بینالمللی حقوق بشری مخصوص مسلمانان در اقصی نقاط جهان بهمنظور دفاع از حقوق مسلمین.
۳- تلاش برای ارائه نگاهی به متون اصیل اسلامی که بر اصالت حقوق اساسی انسانها بهعنوان برترین مخلوقات الهی تأکید دارد. چنین نگاهی باید مستند به متونی مانند قرآن، نهج البلاغه و... باشد.
به عنوان سخن پایانی باید گفت: علیرغم تمام کمکاریها و چالشهای پیش روی مسلمانان برای دفاع از حقوق غصبشده خود تلاش برای بارورسازی نهال حقوق بشر اسلام یگانه کورسوی امیدی است که میتواند مسلمانان مظلوم جهان را از زیر چکمه مدعیان حقوق بشر نجات دهد.