کد خبر: 1014400
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۲
سریال «آقازاده» را از چند زاویه می‌شود بررسی کرد؛ از بعد ظرفیت‌های جذب مخاطب عام، از منظر ایده یا سوژه و همخوانی محصول با فرضیه‌ای که منجر به تصمیم برای ساخت آن شده است، همچنین از بعد کیفیت فنی و عیار فیلمنامه و شخصیت‌پردازی و کارگردانی نیز می‌توان به طور جداگانه این سریال نمایش خانگی را مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
جواد محرمی
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: این نوشتار، اما سعی دارد با تمرکز روی برخی مؤلفه‌ها به فاصله هدف‌گذاری احتمالی در تولید سریال آقازاده با نتیجه یا به عبارتی متغیر تأثیر روی مخاطب بپردازد.

برای تأثیرگذاری یک اثر هنری معیار‌های قابل سنجشی تعیین نشده، اما می‌توان به نحوی فاصله ایده تا نتیجه را مورد بررسی قرار داد. پیش از پرداختن به اصل موضوع لازم است به اختصار اشاره شود که اساساً در تولید یک اثر نمایشی در مرکزی که فلسفه وجودی‌اش خلق آثار با رویکرد راهبردی است، علی‌القاعده سرگرمی صرفاً وسیله بوده و خلق و مفاهیم و باور‌های جدید در مخاطب، هدف است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد سریال آقازاده در ایجاد ارتباط با مخاطب عملکردی متوسط یا خوب داشته است و این را باید امتیاز سرگرم‌کنندگی این اثر دانست، اما در اینکه این اثر تا چه اندازه توانسته در هدف‌گذاری اصلی که همانا ایجاد پیام است موفق عمل کند، نیازمند کنکاشی دقیق است.

به لحاظ جذب مخاطب آقازاده را باید سریال موفقی دانست. جنس پرداخت دراماتیک و داستانگویی در این سریال به گونه‌ای است که مخاطب در تعلیق دانستن سرنوشت کاراکتر‌ها به ویژه شخصیت اصلی یعنی راضیه قرار می‌گیرد و سریال در هر قسمت جایی به اتمام می‌رسد تا عطش و طلب برای دانستن آینده در مخاطب حفظ شود.

آقازاده به لحاظ انتخاب سوژه نیز انتخاب هوشمندانه‌ای بوده، اما در نوع پرداخت به موضوع آقازادگی در این سریال می‌توان ایراد‌هایی گرفت. این سؤال مهمی است که سریال آقازاده قرار است چه ارزش افزوده‌ای در ذهن مخاطب درباره پدیده آقازادگی ایجاد کند؟ سؤال احتمالاً این است که الگویی از یک آقازاده خوب ارائه شود، اما اینکه آقازاده چقدر در این هدف‌گیری موفق عمل کرده، جای تحلیل دارد.

ایده تهیه‌کننده برای رفتن به سمت ساخت سریال با این مضمون می‌تواند این باشد که واژه آقازادگی در جامعه ایران بار منفی زیادی به خود گرفته و ضعف رسانه‌های خودی اجازه بروز و ظهور آقازاده‌های خوب و لابد گمنام را نداده است و اگر الگویی مثبت و باورپذیر از آقازاده‌ای ارائه شود که مردم با آن ارتباط برقرار کنند و آن را دوست داشته باشند، می‌توان تا حدودی به اصلاح این پدیده در افکار عمومی کمک کرد، اما واقعیت این است که سریال آقازاده به دلایلی که ذکر آن خواهد رفت در این زمینه موفق عمل نکرده است که وجود این نقص بیش از هر چیز به ضعف فیلمنامه بازمی‌گردد.

برای رسیدن به هدف مطلوبی که ما آن را در این نوشتار مفروض گرفته‌ایم و احتمالاً هدف سازندگان سریال هم بوده است، باید شخصیت محوری داستان در سریال آقازاده به جای مانلی (راضیه) آقازاده خوب می‌بود و این شخصیت محور داستان قرار می‌گرفت، اما داستان سریال کاملاً تحت تأثیر ماجراها، موقعیت‌ها و رویداد‌هایی که برای مانلی اتفاق می‌افتد، چیده شده است.

در واقع ما با سریالی مواجهیم که برخلاف عنوانش بیش از آنکه درباره قصه آقازادگی باشد، درباره سرگذشت دختری به نام مانلی است که در بخشی از داستان تغییر روش و منش می‌دهد و این بزرگ‌ترین نقض غرض سریال آقازاده است.

دست‌کم نویسنده باید حین نگارش و خلق شخصیت‌ها در فیلمنامه این هوشمندی را به خرج می‌داد و در اولویت‌گذاری برای تعیین جایگاه شخصیت‌ها، آقازاده خوب را با دقت و ظرافتی بسیار بیشتر خلق می‌کرد و او را شخصیتی محوری در نظر می‌گرفت، اما نویسنده نه تنها اهتمامی به این اصل نداشته بلکه آقازاده خوب را در سایه آقازاده فاسد متوقف کرده است.

شخصیت‌پردازی نیما بحری به عنوان بدمن بسیار پخته‌تر و چکش‌کاری شده‌تر ارائه شده است و پس از شخصیت مانلی در جایگاه دوم قرار دارد. هر چند سیاهی مطلق آقازاده بد را نیز باید جزو کم‌کاری‌های نویسنده محسوب کنیم. آقازاده بد می‌توانست شخصیتی پیچیده‌تر و چندبعدی‌تر باشد و همه شرارت‌های وجودی‌اش را در رفتار و کردار و گفتارش روی دایره نریزد و قدری را درون خود نگه دارد و جایی خرجش کند که عرصه برای غافلگیری مخاطب کاملاً تنگ نشود. در این میان آقازاده خوب حتی شخصیت سوم سریال هم نیست چراکه کاراکتر او در سایه کاراکتر پدر (امین تارخ) و پدر نیما (سعید سلطانی) هم کم می‌آورد و نویسنده اجازه خودنمایی و بروز به او را نداده است.

این نقیصه در انتخاب بازیگران نیز به وضوح خود را نشان می‌دهد. وقتی شما برای یک نقش در فیلمنامه جایگاهی نسبتاً فرعی قائل شده‌اید، به وضوح در انتخاب بازیگر چنین نقشی نیز سنگ تمام نخواهید گذاشت. سینا مهراد در زنده کردن و جان بخشیدن به نقشی که بالاخره ظرفیت‌هایی در فیلمنامه برای آن در نظر گرفته شده موفق عمل نکرده و نتوانسته است شخصیتی جاندار، پیچیده و چندبعدی خلق کند، هر چند همانگونه که ذکرش رفت این محدودیت ابتدا به فیلمنامه بازمی‌گردد، اما مهراد همان اندک ظرفیت را نیز نمی‌تواند بروز دهد. همه این‌ها باعث شده تا سریال آقازاده تا اینجای کار در بهترین حالت اثری سرگرم‌کننده از کار دربیاید که در ارائه مفهومی جدید و البته مهم در ذهن مخاطب موفق نباشد. اینکه نویسنده کوشیده برخلاف اغلب سریال‌ها مؤلفه‌هایی، چون نماز خواندن را به تصویر بکشد، رویکرد مبارکی است، اما وقتی این مؤلفه‌ها روی مخاطب تأثیری مثبت و ناخودآگاه نگذارد، چه لطفی می‌تواند داشته باشد.

وقتی ریزه‌کاری‌های فیلمنامه‌نویسی را جدی نمی‌گیریم، نتیجه می‌شود تولید سریال درباره دختری فریب‌خورده که در حاشیه آن به موضوع آقازادگی هم پرداخته شده است، بدیهی است که نام چنین سریالی نباید آقازاده باشد و قطعاً مانلی نامگذاری دقیقی برای آن است. در واقع موضوع آقازادگی که به سطحی‌ترین شکل ممکن به آن پرداخته شده به سریال سنجاق شده است.

یادمان باشد در فیلمسازی، حتی هالیوود هم اصالت را به سرگرمی نمی‌دهد و قرار است فیلم به مثابه یک اثر هنری و یک کالای فرهنگی روی مخاطب انبوه خود اثرگذار باشد و ذهنیت او را نسبت به یک موضوع ارتقا دهد یا به عبارتی دیگر، محصول هنری باید الهام‌بخش یک مفهوم باشد. خوب است کمی درباره این مسائل فکر کنیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار