سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: این که نقصان و کاستی در هر مورد و هر موقعیتی ممکن است رخ دهد و اینکه کجاست و چگونه و چه مقدار است، اهمیت زیادی دارد، اما نه به اندازه برخورد ما با آن. چه بسا افرادی که هنگام به وجود آمدن کاستیها آنقدر خود را میبازند که ممکن است نه تنها کلافگی و پریشانیها را تجربه کنندکه دست به خطاهای بزرگی نیز بزنند. کسانی که افسردگی را تجربه کردهاند میدانند وقتی برای فرد افسرده مشکلی پیش میآید، به طور معمول از انجام کاری که باید انجامش دهد سر باز میزند و شاید برای مدت طولانی به سراغش هم نرود. شاید بنشیند پای آن و تنها نگاهش کند، بیآنکه برای انجامش دست به کار شود. شاید حتی برای رسیدگی به شخصیترین امور مانند رعایت بهداشت و نظافت شخصی، توان حرکت در خود نبیند و در حالی که از شرایط ظاهری و زندگی خود ناراحت است، منفعل و بیحرکت بنشیند و راکد بماند.
ممکن است ماجرایی پیش بیاید که در پی آن ناچار باشیم بخش بزرگی از داشتههای خود را از دست بدهیم، در این صورت اتفاقات مختلفی نیز ممکن است رخ دهد. در این صورت برخورد ما با ماجرای زندگیمان چگونه خواهد بود، آیا آنقدر افسرده میشویم که دیگر تلاشمان را از دست میدهیم یا آنقدر احساس بیچارگی میکنیم که دیگر خود را به طور کلی میبازیم و هر چیز خوب دیگر زندگیمان را نیز نمیبینیم؟ مصداق این مورد برای بسیاری از مردم در تمام دنیا پیش آمده است. بسیاری از ما شاهد چنین ماجراهایی در زندگیهایی که سراغ داریم، بودهایم. چه بسیار افرادی که در اثر چنین مشکلاتی چنان احساس نقص و کمبود میکنند که حتی ممکن است دست به خودکشی بزنند، برخی برای جبران کمبودها دست به جرائم و تخلفات مختلف میزنند و... در این بین به طور یقین، برخی نیز برخورد معقول و منطقی خواهند داشت. اینکه شخصی در برخورد با چنین مشکلاتی مصمم برخورد کند و این ایمان را در خود داشته باشد که این مشکل از بهترین راه و به بهترین شکل حل خواهد شد و زندگی من با این مشکل از بین نخواهد رفت، شاید در توان همه نباشد، چون بیشتر ما در این مواقع دچار ترس و دلمردگی، اضطراب و استرس و افکار منفی میشویم. بیشتر ما در این موارد سطح انرژیهای درونیمان پایین میآید و ممکن است قدرت خود را از دست بدهیم. این پایین آمدن انرژی و قدرت ممکن است تا جایی پیش برود که اعتماد به نفسمان را از بین ببرد. کمبودها همیشه هست، ما در هر سطح و جایگاهی که زندگی کنیم، به نوعی کمبودی داریم و با نقیصه یا خلأیی روبهرو هستیم. اینکه این خلأ ما را میتواند بازی بدهد یا نه، نکته مهمی است که شاید آنقدرها مجال فکر کردن به آن را نداشته باشیم. در حالی که زندگی پر است از همین کاستیها. کاستیهای تحصیلی، خانوادگی، مالی، ظاهری، اجتماعی و... از قدیم گفتهاند مشت نشانه خروار است. اگر نتوانیم با یک مشکل ساده کنار بیاییم، آیا با مشکلات بزرگتر میشود برخورد درستی داشت؟ با نگاهی به زندگی خود و کاستیها و کمبودها میتوانیم خود را محک بزنیم. میتوانیم ببینیم که به راستی چگونه برخورد میکنیم و ببینیم که ضعف و قوت افکارمان کجاست. بسیاری از ما به دنبال خودشناسی هستیم. بسیاری از ما میخواهیم خود را پیدا کنیم و بدانیم که به راستی چگونه آدمی هستیم. این پیشنهاد میتواند یکی از مواردی باشد که به خودشناسی ما و پیدا کردن خودمان کمک میکند. با مشاهده و درک رفتارها و واکنشهایمان با مسائل زندگی میتوانیم خود واقعی خود را بهتر ببینیم و به درک بهتری از خود برسیم. ممکن است از برخود خود با مسائل راضی نباشیم و به نوعی رفتار و افکارمان را اشتباه ببینیم، ولی باید این را در نظر گرفت که قرار نیست خودمان را ملامت کنیم و زیر سؤال ببریم بلکه قرار است اشکالات را بهبود بخشیم، به همین سادگی. شاید این کار آسان نباشد، اما نباید به دست افکار و ذهنیات ما پیچیده هم شود. با پذیرش آنچه هست و پذیرش رفتار خود به جای مقابله یا انکار آن یا توجیه آن میشود راه و روش درست را دید و تصمیمات بهتری گرفت. همین که روش درست را درک کنیم، کارها خود به خود درست میشود. چون در این مرحله به احتمال زیاد به این باور رسیدهایم که تنها راه درست را انجام دهیم.
ختم کلام اینکه زندگی بدون کاستیها و مشکلات، رویایی بیش نیست، پس برای مواجهه با کمبودها باید از رویا دربیاییم.