سه دهه گذشته در جامعه ایران پساانقلابی را باید عصر ورود تدریجی سیاستهای نئولیبرال در حوزه اقتصاد و تسری آثار آن به سایر حوزههای فرهنگی و اجتماعی دانست. نگارنده در یادداشتهای قبلی خود با باور به اینکه ریشه بخش عظیمی از بحرانهای اقتصادی - اجتماعی در شرایط کنونی سیاستهای نئولیبرال و ظهور آن در قالب سرمایهداری پولی تجاری است، به تحلیل موضوع و ارائه تصویری کلی از بحرانهای جاری جامعه ایران و جمهوری اسلامی پرداخت. در این نوشتار نیز قصد داریم با تمرکز بر این دال مرکزی بحران به تشریح آثار آن در سه لایه مختلف بپردازیم:
لایه اول: آثار نئولیبرالیسم اقتصادی
تأثیرات ملموستر این سیاستها در حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران را دربرمیگیرد، به این معنا میتوان گفت سرمایهداری پولی تجاری برآمده از هیولای نیولیبرالیسم با محوریت سوداگری و تکاثر و منحرف کردن ریل اقتصاد به سمت محوریت اقتصاد واسطه و بنگاههای مالی و شبکه گسترده بانکی که رشد بیضابطه و افسار گسیختهای را در دو دهه گذشته تجربه نموده، سرمایهگذاری و رشد و رونق بخش مولد اقتصاد را به شدت کند کرده و با حرکت به سمت بخش غیرمولد، واسطهگری، واردات بیرویه، سفتهبازی و حرکات سوداگرانه تولید را به ورشکستگی و بحران مبتلا نموده است که پیامد آن فقر، بیکاری و نابهسامانیهای اجتماعی است و از سوی دیگر فرهنگ کار و ارزش تولید را در جامعه متزلزل و موجب ظهور طبقهای نوکیسه شده است.
لایه دوم: مناسبات کلان سیاسی
تبعات سیاستهای نئولیبرال در طول سالیان گذشته صرفاً به شکلگیری یک طبقه نوکیسه ختم نمیشود. رسوخ فرهنگ اشرافیت در این سالها که همواره رهبری معظم انقلاب نیز نسبت به آن هشدار دادهاند و از سوی دیگر دگردیسیهای ارزشی در درون حاکمیت ناشی از بسط فرهنگ سوداگری و تکاثر، تضعیف حاکمیت قانون و جولان خویشاوندسالاری و فراهم آمدن مناسبات رانتی به شکلگیری انحراف در روابط قدرت و ثروت انجامیده و بیم آن میرود که این موضوع به شکلگیری طبقه و روابط ممتازه نهایتاً به الیگارشی بینجامد. اینگونه مناسبات از حوزه اقتصاد سیاسی و به واسطه اتخاذ راهبردهای منحط و سیاستگزینیها در حوزه اقتصاد کلان آغاز شده است و به انحراف در مناسبات قدرت و سیاست میانجامد و یقیناً مردمسالاری را نیز تضعیف خواهد نمود، ضمن آنکه نقدپذیری حاکمیت و امکان نقد قدرت و مطالبه عمومی شهروندان و در یک کلام آزادیهای اجتماعی و مدنی مشروع را نیز به محاق خواهد برد.
لایه سوم: حوزه فرهنگ، اخلاق عمومی، ارزشها و سبک زندگی
این لایه، عمیقترین سطح تأثیرات نئولیبرالسازی است. اولین تأثیر عمده در این حوزه آن است که شهروند جامعه دینی در مواجه با سیاستهای نئولیبرالسازی دچار نوعی پارادوکس جدی در گزینش ارزشها شده که این میتواند عمیقترین لایههای وجودی شهروندان را درنوردد. تناقض میان سادهزیستی و تجمل، زیست اخلاقی و رعایت تقوا و منفعتطلبی، سوداگری و قرارگرفتن در چرخه فاسد اصالت سود پارهای از این تناقضهای سیستماتیک است. رقابت کاذب و تکاثر سیستماتیک، برتریجویی و انباشت کینههای طبقاتی نیز از دیگر آثار این سیاستهاست و در عمیقترین لایهها تفوق فردگرایی و فرایندی که جامعهشناسان از آن به اتمیزه شدن جامعه یاد میکنند و در نهایت سکولاریسم بطئی در مفهوم بنیادی و هستی شناختی آن یعنی دنیا گروی هرچه بیشتر و حاکمیت اصالت دنیا بر زیست جهان جامعه اسلامی و تزلزل محوریترین کانون حیات اجتماعی یعنی نظام خانواده نیز از آثار این فرایند شوم است.
به یاری حضرت حق در آینده به واکاوی ابعاد نئولیبرالسازی و پارهای تأثیرات آن در سایر کشورها نیز خواهیم پرداخت.