سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: از دیرباز تاکنون خانواده به عنوان یک نهاد مقدس در تمام جوامع بشری دارای اهمیت فراوان بوده است. در واقع فوندانسیون و ریشه اصلی یک جامعه، خانواده است که از نهادهای پایدار انسانی به شمار میرود. همچنین میشود خانواده را از نهادهای کوچک و ارزشمند جامعه دانست. این خانواده است که باعث به کمال رساندن انسانها میشود، چون آسایش و آرامش اعضای جامعه و رشد و بالندگی انسانها در آن خانواده صورت میگیرد. اگر بخواهیم سلامت یک جامعه را تخمین بزنیم، باید دید که چه مقدار از خانوادهها دارای سلامت کامل هستند؛ چراکه خانوادهها و اعضای موجود در آنها روی هم اعضای یک جامعه را تشکیل میدهند. در این صورت، صحت و سلامت جامعه بستگی به صحت و سلامت خانوادهها دارد. همچنین اگر خانوادهای به فساد کشیده شود، به تبع آن جامعه نیز فاسد و رو به نابودی میرود.
یکی از ویژگیهایی که در خانواده وجود دارد، بروز تغییر و تحول در آن است. البته زمان و شدت این تغییرات در جامعه یکسان نیست، اما برخلاف خانوادهها، تغییر و تحولی که در جوامع به وجود میآید، با توجه به ارتباط جهانی، اثرگذارتر است. در واقع غرب با توجه به پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی و فرآیند مدرنیته داشته است، تغییر و تحولاتی در آن به وقوع پیوسته است، اما همین تغییر و تحول، وقتی بر اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات به اقصی نقاط جهان ارسال شد، نه تنها باعث ایجاد تغییر و تحول در آن منطقه نمیشود، بلکه زمینه را برای بروز بحرانها فراهم میکند. چون لازمه چنین تغییر و تحولاتی، بسترسازی و فرهنگسازی مناسب است. خانواده نیز که به عنوان یک عضو کوچک در جامعه است، از این بحرانها در امان نخواهد بود، این را میتوان از بررسی وضعیت خانوادهها در غرب و همچنین جامعه خودمان پی برد. تعریف خانواده از منظر غربیها به این صورت است: گروهی که از دو نفر یا بیشتر تشکیل شدهاند و بر اثر وقایعی همچون تولد، ازدواج یا انتخاب اختیاری در کنار یکدیگر زندگی میکنند. یکی از سؤالاتی که ممکن است در اینجا ذهن هر فردی را مشغول خود کند این است: آیا والدین یا کودکانی که بنا به دلایلی مانند تحصیل، شغل و... جدا از یکدیگر زندگی میکنند، میتوان گفت: اینها شامل تعریف خانواده هستند؟ والدینی که به علت مشغله کاری فرزندان خود را به برادر و خواهر خود میسپارند تا آنها از برادرزاده و خواهرزادههایشان مراقبت کنند، آیا خود آنان (عمو، دایی، خاله، عمه) نیز جزیی از افراد خانواده محسوب میشوند؟ در واقع مرکز سرشماری ایالات متحده امریکا بر این باور است که چنین جنبشهای رایج در خویشاوندان را نمیتوان جزیی از تعریف خانواده به حساب آورد. بنابراین هر گروهی که ظاهر خانواده را به خود گرفته است، نمیتوان جزو تعریف خانواده آورد. در ایالات متحده امریکا در مقطع تاریخی کوتاهی، انواع مختلفی از ساختارهای خانواده پدید آمدند. تحقیقاتی که سال ۲۰۰۵ میلادی در مورد ازدواج صورت پذیرفت، نشاندهنده این بود که اواسط قرن ۱۸ یک تغییر و تحول چشمگیری در زمینه ساختار خانوادهها در ایالات متحده پدید آمده است. در واقع قبل از این، عواملی همچون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به جای مقوله عشق و علاقه در خانوادهها مطرح بود که این مسئله، تغییر و تحول بسیاری را در ایالات متحده و دیگر ملل دنیا به وجود آورد. در قرن ۱۹ تعریفی از مرد و زن ایدهآل به میان آمد. با توجه به این تعریف، مرد ایدهآل شخصی است که نانآور مناسبی برای خانواده خویش به حساب آید و همچنین زن ایدهآل به فردی گفته میشود که به عنوان یک کدبانوی خانه دار محسوب شود، اما در این میان مشکلی پدیدار گردید. کار با دستمزد نامناسب باعث شد، فرد نانآور که به عنوان شوهر یا مرد خانواده از آن یاد میشود، نتواند نیازهای خانواده خویش را به تنهایی تأمین کند. همین دلیل باعث شد تا زن نیز وارد چرخه کار و درآمدزایی شود و از مسئولیت اصلی خود (کدبانوی خانه دار) غافل شود. این مسئله باعث شد مشکلات فراوانی پیش روی خانوادهها بابت تربیت و پرورش فرزندان قد علم کند. احتمال باز ماندن از تحصیل در کودکانی که نزد یکی از والدین تربیت و پرورش یافتهاند، بیشتر از هم نوعانی است که زیر نظر پدر و مادر پرورش یافتهاند. همچنین احتمالاتی از قبیل باردار شدن در سنین نوجوانی، ناکام ماندن در نگهداری حرفه و شغل ثابت در دوران جوانی و حتی در بزرگسالی، تجربه کردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی والدین خود نیز وجود دارد. همچنین تحقیقات نشاندهنده کمی درآمد در حدود نیمی از خانوادههای تک والدی است و مسئولیتناپذیری والد غیرمقیم، ملاقات ننمودن و نظارتنکردن بر فرزندان، سایر مشکلات آنها را به وجود میآورد. مسائل روانشناختی، سلامتی و اقتصادی در مقوله ازدواج دارای محاسنی است که ذکر آن خالی از لطف نیست. انواع مختلف خانواده را میتوان به شرح ذیل تعریف کرد:
خانوادههایی که زن سرپرستی آن را متقبل شده دارای مشکلاتی است و یکی از مهمترین این مشکلات محدود بودن درآمد آنان است. معمولاً این نوع از زنهای سرپرست در تربیت فرزندان دچار مشکل میشوند و احتمال میرود که فرزندان آنها از لحاظ روانی دچار اختلال و نوعی افسردگی شوند و به طور کلی عزت نفس خود را از دست بدهند. مسلماً یک فرد به تنهایی اعم از مرد یا زن نمیتوانند تمام وظایف مربوط به اداره خانواده را به نحو احسن انجام دهد؛ چراکه در صورت کار کردن در فضای خارج از خانه ناخودآگاه از فضای خانه غافل میشود. کار کردن باعث میشود تا فرد از لحاظ جسمی و فکری خسته شود و نتواند به بحث بهداشت خانه مخصوصاً بهداشت جسم و روان فرزند خود رسیدگی کند. این مسائل روز به روز با در معرض قرار گرفتن سطوح بالاتری از فشارها و مشکلات روزمره باعث فرسودگی مادران مجرد میشود. معمولاً بعد از واقعه طلاق که حضانت فرزند به عهده مادر گذاشته شده است، مادران سعی در برقراری ارتباط با فرزندان خود میکند. این ارتباط برقرار کردن، محبت کردن به فرزندان، کنترل کردن و وقت کافی گذاشتن برای فرزندان در قیاس با گذشته مشکلات آنها را روز افزون میکند. بر اثر همین مشکلات آنها دیگر وقت کافی برای یاری رساندن به فرزندانشان ندارند و این خود مشکل بزرگی است. معمولاً خانوادههایی که مرد سرپرستی آن را به تنهایی بر عهده گرفته است، تقریباً همه آن مشکلاتی که زنها در سرپرستی خانوادهها دارند را دارا هستند، اما معمولاً مردها از نظر فقر در وضعیت بهتری به سر میبرند. البته فشار مالی بر والد پدر هم تأثیر میگذارد. پدرها نیز به علت مشغلهکاری فرصت و وقت کافی برای رسیدگی به فرزندان شان ندارند و اگر فرزند بسیار کوچک باشد، توانایی آن را ندارد تا به صورت کامل از فرزند خویش مراقبت کند. در خاتمه باید گفت: خانواده ایرانی با توجه به شاخصهای دینی مجموعهای کامل و فراتر از تمام تعریفها و شکلهای فوقالذکر است. طبق فرمایشات مقام معظم رهبری هر خانوادهای یکی از سلولهای پیکره اجتماع و بدنه اجتماعی است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنه جامعه یعنی پیکره جامعه، سالم خواهد بود.