کد خبر: 1017739
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۳:۴۵
نگاهی به فیلم «قتل عمد»
به نظر می‌رسد فیلمسازی در سینمای ایران تبدیل به سیاه‌مشق‌سازی شده است؛ یک نوع تجربه‌گرایی البته با ابتدایی‌ترین شکل ممکن! اینکه چرا باید هر فیلمی با هر ساختار مبتدیانه ساخته شود و اینکه چرا وزارت ارشاد و سازمان سینمایی نظارتی نمی‌کنند، جای سؤال دارد.
افشین علیار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: فیلم «قتل عمد» اولین ساخته سعید دولتخانی با همین معیار اشتباه ساخته شده است. این فیلم در دوران اوج کرونا چند روزی اکران عمومی شد و حالا اکران آنلاین، نکته مهم و قابل بحث این است که اساساً لازم نیست برای چنین فیلمی منتقد نقد بنویسد، اما سکوت هم جایز نیست، یعنی در وهله نخست «قتل عمد» به نقد محتوایی و ساختاری جزء به جزء نمی‌رسد چراکه ذره‌ذره فیلم ضعف‌های اساسی دارد و قطعاً فیلمسازش با ساخت این شبه‌فیلم با سینما شوخی کرده است.

در شکل کلی انگار قرار بوده قتل عمد یک تجربه دانشجویی باشد که فقط در سالن نمایش دانشگاه برای چند دانشجوی تازه‌وارد نمایش داده شود، چطور این امکان میسر می‌شود که قتل عمد با این همه ضعف گل‌درشتش اکران عمومی و آنلاین شود، چرا باید مخاطب پول خرج کند تا این فیلم را ببیند؟

این اثر تجربی چه دردی می‌تواند از مخاطب دوا کند یا اینکه چه جایگاهی می‌تواند در سینمای ایران داشته باشد؟

فیلم «قتل عمد» بر اساس یک طرح سه خطی ساخته شده است. فیلمساز فضا و موقعیت‌پردازی را نمی‌شناسد، دیالوگ‌نویسی را نمی‌داند، اما دوست دارد فیلمی واقع‌گرایانه مثلاً مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی خلق کند.

اجتماع و آدم‌ها برای فیلمساز «قتل عمد» کاملاً مجهول بوده که نتوانسته آدم‌های فیلمش را حتی به تیپ تبدیل کند، بنابراین ما با چند آدم در یک مجموعه سروکار داریم که جلوی دوربین رفت و آمد می‌کنند و قرار هم نیست اتفاقی خاص رخ بدهد، یک اردلان داریم که قرار است قهرمان باشد!

اینکه چرا باید این آدم از بازیگرش تا نقشش اینقدر منفعل و عقب‌افتاده باشد، مشخص نیست؛ نوع حس، ری اکشن و دیالوگ‌گویی‌اش به شدت مبتدیانه است، اما این توضیحات فقط برای اردلان نیست، آدم‌های دیگر فیلم هم به همین گونه‌اند؛ نه می‌توانند دیالوگ بگویند، نه می‌توانند انتقال حس و ایجاد موقعیت داشته باشند.

بهروز به عنوان روایت‌کننده قصه قرار است فیلم جلو ببرد، اما واقعاً او کیست؟ فیلمساز باید برای خلق یک کاراکتر منطق داشته باشد. در اینجا فیلمساز سعی داشته با طرح مسائل اجتماعی بهروز را یک مفسد یا زمین‌خوار معرفی کند، اما نشده، قصد داشته از اردلان یک قهرمان بسازد که اساساً این فیلم توانایی هضم واژه قهرمان را ندارد، از سوی دیگر فیلمساز نما‌های بی‌منطقی تولید کرده که وصله ناجورند.

حضور تک سکانس برادر اردلان و مرگ او چه دلیلی برای فیلم دارد؟ چرا اردلان نمی‌تواند نسیم را پیدا کند؟ آوا خواهر بهروز چه کارکرد دراماتیکی دارد؟ قتل حمید چه کمکی می‌تواند بکند؟ در یک سکانس کاملاً مبتدیانه بهروز را تهدید می‌کنند و او اسلحه می‌کشد!

چرا باید او اسلحه داشته باشد؟ این توضیحات را چه کسی باید در اختیار مخاطب قرار بدهد؟ اساساً ما با یک فیلم وصله‌خورده که به نظر می‌رسد بعضی از سکانس‌های آن هم راش بوده مواجهیم، به طوری که خبری از منطق و اصول روایی در اثر شاهد نیستیم. گره‌افکنی و اوج و گره‌گشایی کجای این فیلم گنجانده شده؟

شخصیت‌پردازی که از نکات اولیه یک اثر سینمایی است در قتل عمد وجود ندارد، به همین دلیل این فیلم یک اثر تجربی است که فیلمسازش حتی نمی‌تواند یک نمای استاندارد خلق کند که حتی خط فرضی را هم می‌شکند.

در یک نما نور پروژکتور در عینک بازیگر مشخص است، این همه نابلدی محتوایی و اجرایی مگر در سینمای حرفه‌ای می‌تواند باشد؟

آشنایی اردلان با نسیم در فلاش‌بک غیرمنتظره یا گفت‌وگوی بهروز با پدرش یا سکانس پایانی را به یاد بیاورید، این شکل شلختگی در روایت و ساختار به هیچ وجه نمی‌تواند مخاطب را با اثر همراه کند، انگار فیلمساز عجله بسیار برای ساخت اولین فیلمش داشته که حتی نتوانسته میزانسنی حداقلی خلق کند. قطعاً «قتل عمد» به دلیل ضعف‌های عدیده نمی‌تواند مخاطب را همراه کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار