سرویس تاریخ جوان آنلاین: در روزهایی که بر ما گذشت، روحانی اندیشمند و پرتکاپو، آیتالله حاجشیخ محمدعلی تسخیری، روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. هم از این روی و در نکوداشت تلاشهای وحدتگرایانه آن بزرگ، با حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی تسخیری برادر آن فقید سعید، به گفتوشنودی نشستهایم که نتیجه آن را پیش روی دارید. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
جنابعالی بهعنوان یکی از برادران زنده یاد آیت الله محمد علی تسخیری و در نگره نخست، ایشان را با چه خصالی به خاطر میآورید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. خدمتتان عرض کنم که دراینباره، گفتنیها فراوانند. با این همه بنده سعی میکنم که در این شرایط و احوالات، فکر خودم را متمرکز و مواردی را خدمتتان عرض کنم. یکی از ویژگیهای مرحوم آیتالله تسخیری، این بود که معمولاً دیگران را دوست میداشتند و سعی میکردند تا از راه گفتگو، موارد اختلاف را بررسی و حل کنند. یعنی اگر نقدی هم بر کسی داشتند، بر سخن فرد داشتند، نه بر شخص او. تمامی کسانی هم که در ادیان و مذاهب مختلف، با ایشان سابقه گفتگو و حتی با آن بزرگوار اختلاف داشتند، بر این امر متفق القول هستند. ویژگی دیگری که داشتند، این بود که در ایدهای که بر آن اصرار میکردند، صادق بودند. یعنی گزینش یک فکر یا موضع، برای ایشان حالت تاکتیکی نداشت و واقعاً از چیزهایی دفاع میکردند که به آنها باورمند بودند، لذا با برخی از بزرگان که درباره ایشان صحبت میکردیم، میگفتند: ایشان را از این جهت دوست داریم که ضمن اینکه درباره ایدههای خودش سازش نمیکند، اما در تبیین ایده، راستگوست و صداقت دارد. دیگر ویژگی ایشان، این بود که سعی میکردند سخن طرف را خوب بشنوند. ما متأسفانه مدعیان علم و اساتیدی را داریم که کتاب طرف را نخوانده یا سخن طرف را نشنیده، نه فقط او را نقد، بلکه به جایی میرسند که طرف را تکفیر میکنند! من از ایشان ندیدم که چنین برخوردی با دیگران داشته باشند. اگر انسان در زمینههای سیاسی یا علمی یا اجتماعی، بالاترین جایگاه را هم داشته باشد، اما اخلاق پیامبرگونه نداشته باشد، همه چیز را از دست میدهد! ایشان اخلاق پیامبرگونه داشتند. بنابراین وقتی که سخن میگفتند یا بحث میکردند، گویی داشتند از طرف مقابل چیز یاد میگرفتند، درحالیکه در حقیقت به او میآموختند. ویژگی دیگر ایشان، این است که عالمی بودند که در علوم مختلف تبحر داشتند. گاهی افرادی سخنور خوبی هستند، ولی حرفهایشان عمق ندارد و با یک شکل و حالت ژورنالیستی رفتار میکنند، بدون اینکه ریشه مطالب را بدانند. ایشان هم فقیه، هم اقتصاددان، هم فیلسوف، هم آشنا به رجالِ حدیث، هم اهل گفتگو درباره تمدنهای مختلف بودند و هم تاریخ را بسیار خوب میدانستند. در بعضی از جلسات - که مورخان بزرگ حضور داشتند- بحث که میشد، ایشان بهگونهای به انساب یک قوم اشاره میکردند که مورخان از ایشان خواهش میکردند که اینها را ثبت کنند. آنها به مطایبه میگفتند: «حضرت آیتالله! ناگهان از این دنیا نروید و این معلومات را با خودتان نبرید!» این هم ویژگیای است که به انسان قدرت میدهد که وقتی وارد بحث میشود، بهگونهای وارد شود که بامحتوا باشد.
آنچه مورد اشاره شما قرار گرفت، شمهای از خصال فرهنگی و علمی ایشان، در مقیاس فردی بود. در مقام یک مبلغ پرکار اسلام و تشیع، به چه اصول رفتاریای پایبند بودند؟
در این حوزه یکی از خصال ایشان، این بود که همیشه تلاش میکردند حرکتهای فردی را، نهادینه و به حرکت جمعی و در چارچوب تشکل تبدیل کنند. الان چندین مؤسسه فرهنگی- تبلیغی برای فعالیت در سطح جهانی داریم؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی اهلبیت (ع)، مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، جامعه المصطفی العالمیه، دانشگاه ادیان، دانشگاه مذاهب و الی آخر. با این همه بروید از مسئولان آن نهادها و مؤسسات بپرسید که یکی از مؤسسان اساسی این نهادها چه کسی است؟ صریحاً به شما خواهند گفت یکی از شاخصترین مؤسسان، آیتالله تسخیری است! ایشان همیشه همین رویکرد تشکلمحور را دنبال میکردند و اساساً در اثر اصرار بر این فکر، عملاً خودشان به یک تشکل تبدیل شده بودند. یادم نمیرود که روزی شهیدسیدعباس موسوی، دبیرکل فقید حزبالله لبنان را در دمشق دیدم. وقتی یادی از آیتالله تسخیری شد، ایشان گفت: «آقای تسخیری یک سازمان متحرک است!» یعنی اگر سازمانهای بینالمللی، دفاتر و مراکز ثابتی دارند، ایشان یک سازمان بینالمللی متحرک و سیار است. اینها ویژگیهایی هستند که از ایشان، یک شخصیت جهانی ساخته بود. شاید در شرایط این روزها - که بیماری کرونا ملاحظاتی ایجاد کرده- بسیاری از علمای اسلام و رهبران ادیان و رؤسای کشورها، نتوانستند آن اظهار ارادت یا تأثر لازمه را به شکلی در خور ابراز کنند، ولی در عین حال، صدها شخصیت بینالمللی هم در رحلت ایشان تسلیت گفتهاند یا وقتی برخی از آنها با بنده که صحبت میکردند، با تمام وجود میگریستند! رهبران ادیان مختلف تسلیت نامههایی فرستادهاند. از رهبر ارتدوکسهای روسیه گرفته تا واتیکان و مراکز دیگر، نامههای بسیار پرمضمونی نوشتهاند که نشاندهنده عمق ضایعهای است که آنها با رحلت این عالم ربانی، احساس کردهاند. همان حدیثی که میفرماید: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ» وقتی عالمی از دنیا میرود، خلأ و شکافی به وجود میآید که به این راحتیها نمیشود آن را پر کرد.
در میان خصال تبلیغی آیتالله تسخیری، پرکاری ایشان زبانزد بود. دراینباره شاهد چه وقایعی بودهاید؟
آقای تسخیری رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودند و طبعاً رایزنهای فرهنگی، از کشورهایشان گزارشهایی را خدمت ایشان میفرستادند. ایشان بعد از اتمام وقت اداری در ساعت پنج یا شش، تازه یک پرونده قطور ۲۰۰، ۳۰۰ صفحهای را با خودش به منزل میبردند! میپرسیدم اینها چه هستند؟ میگفتند گزارشاتی است که رایزنها فرستادهاند! میپرسیدم آقاجان! چه کسی حوصله دارد اینها را بخواند؟ میگفتند رایزنی که یک هفته، یک ماه، دو ماه، وقت گذاشته که از منطقهاش گزارشی بفرستد، آیا ظلم نیست که چند دقیقه یا نیم ساعت، وقت نگذارم و گزارش او را نخوانم؟ معنای این حرف، این است که انسان به وقت و تلاش دیگران احترام بگذارد. شک نکنید وقتی که شما به دیدگاه، تلاش و نظر دیگری احترام گذاشتید، او هم هرگز شما را فراموش نخواهد کرد، لذا باور کنید هر کسی که از نزدیک با این بزرگوار حشر و نشر و ملاقات داشت، از منِ برادر، در رحلت ایشان بیشتر سوخته است! علمای زیادی در این چند روز، برای تسلیت به من تلفن زدند و پشت تلفن گریه میکردند و من به آنها تسلی خاطر میدادم! احترام به دیگری، موجب میشود که انسان نزد دیگران، محترم باشد و این احترام نسبت به ایشان، تنها در میان فرزندان مکتب اهلبیت (ع) نیست، بلکه در میان اغلب پیروان مذاهب و ادیان مختلف وجود دارد.
ایشان برای پیگیری هدفی که تعقیب میکردند، مسافرتهای فراوانی انجام میدادند. آیا این همه سفر، برای ایشان پیامد منفیای نداشت؟
حقیقت امر این است که تمام همّ و غم ایشان، از همان آغاز جوانی، این بود که از وقت خوب استفاده کنند. البته مشکلی که در زندگی داشتند، این بود که واقعاً به خاطر شخصیت اجتماعیشان، احساس میکردند که کمتر به خانواده و فرزندان میرسند. یادم است که یکبار، پیشامدی برای یکی فرزندانشان پیش آمد و این بچه، حالت نیمه فلج پیدا کرد! قضیه مربوط به ۳۵، ۳۶ سال پیش است. او را نزد هر پزشکی که میبردیم، میپرسید پدرش را از دست داده یا مادرش را، یا عاشق شده است؟! میگفتیم هم پدرش هست، هم مادرش و اصلاً در اینجور باغها نیست! یکی از پزشکان پرسید پدرش چهکاره است؟ گفتیم دائماً در حال سفر است! داخل پرانتز بگویم که ایشان، به بیش از ۱۴۰ کشور، از امریکا، اروپا، آفریقا و آسیا سفر کرده بودند! آن موقع خانوادهشان در قم بودند و خودشان در تهران، کار میکردند. دکتر سفارش داد که خانواده را به تهران بیاورید و این فرزند، حتی اگر در ماه یکی دوبار پدرش را ببیند، بهبود پیدا خواهد کرد و همین طور هم شد! این نشان میدهد که این انسان بزرگ، چیزی به نام راحتی و استراحت برای خودش ندیده بود، جز اینکه بتواند به جامعه بشری خدمت کند.
حضور ایشان در اجلاسهای گوناگون در کشورها، گاهی خبرساز میشد. به عبارت دیگر منطق ایشان، مخاطبان را به شدت تحتتأثیر قرار میداد. دراینباره چه خاطراتی دارید؟
شاید بهتر باشد دراینباره، کسانی که بیشتر همراه ایشان بودند، شهادت دهند. شخصیتهای متعددی در معیت ایشان به کنفرانسهای خارجی میرفتند، از جمله آقایان: معزی، صادقی رشاد، قاضی عسگر، مرحوم دکتر شهیدی و مرحوم دکتر گرجی کافی است با بزرگوارانی که هستند، صحبت کنید و ببینید وقتی آقای تسخیری در جایی حاضر میشدند، چه میکردند! من در دو سه اجلاس، همراه با ایشان رفتم. بقیه کنفرانسها را، معمولاً جدا میرفتم. ایشان وقتی وارد اجلاسی میشدند، همه بیاختیار از جا بلند میشدند! این حرف مال حالا نیست، مال ۳۰ سال پیش است! چون میگفتند این آقا حرف تازهای میزند و ایده نویی با خود آورده است! برخلاف چیزی که در ذهن بعضیها وجود دارد و تصور میکنند که ایشان در مبانی مذهبی و انقلابی سازشکار بودند، اصلاً اینطور نیست. در جایی که بحث دفاع از حزبالله بود، با قدرت و منطق دفاع میکردند. همینطور در بحث فلسطین و مهمتر از همه بحث انقلاب و نظام اسلامی و ولایت فقیه، هرگز کوتاه نمیآمدند، اما مهم این بود که همیشه سخن طرف مقابل را نقد میکردند و هرگز با خود فرد، دشمنی پیدا نمیکردند. این هنری است که هر کسی ندارد. خاطرم است روزی حضرت آیتالله جوادی آملی را در سوریه زیارت کردم. آن موقع، من بیشتر در جنوب لبنان مشغول فعالیت بودم. خواهش کردم که اگر بشود، حضور ایشان در آن منطقه بیشتر باشد، چون نیاز است. ایشان فرمودند شرایط من، شرایط خاصی است و متأسفانه چندان فرصت پیدا نمیکنم. گفتم ببینید! آقای تسخیری که به اینجا میآیند، این تحولات اتفاق میافتد، طبعاً اگر جنابعالی هم تشریف بیاورید، تأثیرات بیشتری خواهد داشت. این تعبیری است که ایشان در آن موقع به کار بردند. نمیدانم که حالا یادشان مانده یا نه؟ ایشان گفتند شما آقای تسخیری را با دیگران مقایسه نکنید، ایشان زبان این قوم را بلد است، آداب و اصطلاحات و فرهنگشان را میداند، قدرت اقناعش کمنظیر است! این حرفی است که ایشان در ۲۲، ۲۳ سال پیش درباره آقای تسخیری زدند که هنوز در ذهنم مانده است.
ایشان در سالهای آخر از نظر جسمی، خیلی فروافتاده شده بودند. ریشه بیماری ایشان چه بود و آخرالامر چه چیزی موجب رحلت ایشان شد؟
ایشان ۲۱ سال پیش، وقتی که رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودند، سکته مغزی وسیعی کردند و نزدیک به یکی دوماه، واقعاً قدرت هیچ حرکتی را نداشتند، اما اراده جدی داشتند که به زندگی برگردند و دعای خیر دوستان و مردم، دراینباره تأثیر جدی داشت. به هر حال، کادر پزشکی بسیار خوب تلاش کردند تا توانستند ایشان را دوباره برگردانند. ایشان در طول این ۲۱ سال، به سختی راه میرفتند، ولی هرگز اجازه نمیدادند که کسی دستشان را بگیرد، مگر گاهی که میخواستند از پله بالا بروند. با این بدن علیلشان به شکل مداوم و خستگیناپذیر حرکت میکردند. خاطرم است که ایشان یکبار، به مدت سه روز در بیمارستان دانشگاه امریکایی لبنان، به خاطر عوارض ناشی از سکته مغزی، بستری شدند که چکآپی انجام شود. آقای پروفسور اعلم، رئیس کمیسیون پزشکیای بود که بزرگان و رؤسا را معالجه میکردند. ایشان وقتی پرونده اخوی را خواند، گفت باور کردنی نیست، زنده ماندن ایشان، معجزه بوده و این یک پیروزی بزرگ برای پزشکی ایران است که توانسته ایشان را از آن وضعیت به حالتی برساند که الان دارد سخنرانی میکند! ایشان حتی بعد از آن سکته، مدتها گفتاردرمانی و حتی حروف الفبا را از اول هجی میکردند. اگر دکتر میگفت ۱۰ بار، ایشان ۱۰۰ بار انجام میدادند که زودتر بتوانند به کار تبلیغی خود برگردند! اینقدر اراده آهنین و سختی داشتند. نهایتاً هم توانستند برگردند و ۲۱ سال دیگر، به کار خود ادامه بدهند. در طول این مدت، اعمال جراحی متعددی مثل عمل معده، ریه، گردن و بعد هم به دلیل اینکه دو سه تا از رگهای قلبشان بسته شده بود، عمل قلب باز داشتند. در این عمل جراحی آخر، دکتر میگفت این عمل ریسک بالایی دارد. اخوی میگفتند اگر چارهای جز این نیست، این کار را انجام بدهید! بعد شوخی میکردند و میگفتند همه، حتی مریضیها مرا دوست دارند، من عمل پروستات، معده، ریه، گردن و... داشتهام، این یکی را هم انجام بدهید! به هر حال عمل قلب انجام شد و بعد از پنج، شش ساعت، به ما گفتند که ایشان از دنیا رفته است، «إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُون».
یعنی ایشان پس از انجام عمل قلب باز، از دنیا رفتند؟
بله. این عمل به رحلت ایشان منتهی شد.
چه برنامهای برای تنظیم و نشر آثار ایشان دارید؟ مؤسسهای است که عهدهدار این کار بشود؟
پس از اینکه ایشان از ریاست مجمع تقریب کناره گرفتند، ما دفتری را در قم راهاندازی کرده بودیم و از ایشان خواستیم به آنجا بیایند و مباحث فقهی را - که غالباً مبتلابه جوامع امروزی هستند- به رشته تحریر درآورند. ایشان درباره تمام مباحث مبتلابه روز، از مباحث بانکی گرفته تا معاملات و ارتباطات امروزی، حدود شش جلد کتاب نوشتهاند که کمتر کسی از وجود آنها مطلع است، مگر کسانی که درباره این موضوعات، مطالعه کرده باشند. به ایشان گفتیم که به قم بیایید و بحثی فقهی راه بیندازید. منظورمان این بود که ایشان، در خط مرجعیت بیفتند. ایشان میگفتند من به دلیل حضور و مرجعیت مقاممعظم رهبری، چنین کاری نخواهم کرد! خیلی حرمت رهبری و مخصوصاً حرمت مرجعیت ایشان را داشتند. نهایتاً هم در خواست ما را نپذیرفتند، هر چند که اشتغالات علمی ایشان، همچنان برقرار بود. ایشان نزدیک به ۸۰ جلد تألیف و ترجمه دارد. گذشته از این، حدوداً در هزار اجلاس علمی در سراسر دنیا شرکت و در آنها سخنرانی کرده است. مصاحبههای مطبوعاتی و تلویزیونی هم که سر جای خود. به ایشان گفتیم دست کم بیایید بنیادی به اسم تسخیری ایجاد کنیم که به این آثار سر و سامان بدهد و آنها را منتشر کنیم. هر کاری که کردیم، باز ایشان رغبت نشان ندادند! حال باید ببینیم بعد از رحلت این بزرگوار، چه کار میتوانیم بکنیم. هنوز هم فکر جدیای نکردهایم. البته از کسانی شنیدهایم که برای یادواره و یادمان و اینجور اقدامات، مشغول هستند و دارند تلاشهایی میکنند که خدا خیرشان بدهد. نه اینکه در فکرش نیستیم، ولی هنوز تصمیم جدی نگرفتهایم، چون ما، ایشان را متعلق به خانواده خودمان نمیدانیم، بلکه متعلق به نظام میدانیم، لذا ایشان که وجودش منشأ وحدت بوده، نمیخواهیم کاری کنیم که خدای ناکرده بعد از رحلت ایشان، اختلافی به وجود بیاید؛
و کلام آخر؟
مایلم به یکی از پیامهای مهم زندگی ایشان اشاره کنم که همان گسترش فرهنگ گفتگو بین مذاهب و ادیان است. جایی که منطق و دیالوگ وجود داشته باشد، جنگ دور میشود. محور اسلام و سایر ادیان ابراهیمی، صلح و محبت است. ما معتقدیم که انسان هر چقدر به معنویت نزدیک شود، از جرم و جنایت دوری خواهد گزید. برخی رهبران سیاسی میگویند: ما برای جنگها، منازعات و درگیریها، بیش از ۷ هزار میلیارد دلار هزینه کردهایم، ما اظهار میکنیم که چنانچه یکصدم از این هزینه صرف نشستها و گفتگوهای تقریبی شده بود، جامعه انسانی به گلستان تبدیل میشد! امروز ایران امنترین کشور منطقه است. ما در ایران شاهد ظهور داعش، النصره، بوکوحرام و... نیستیم، علت این امر این است که ما تمامی ایرانیان را، فارغ از مذهبشان، ایرانی و شهروند ایران میدانیم و بدین لحاظ بیشترین تعداد پیروان ادیان ابراهیمی در منطقه، در ایران حضور دارند؛ لذا تلاش ما در ایران، تقویت پایگاه معنویت است و این مستند به متون دینی است. البته نهادهای رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی نیز باید بهگونهای حرکت کنند که استراتژی امت واحده اسلامی را ارائه دهند و نباید اقدامات بهگونهای باشد که یکسری تلاشهای چندساله، با یک حرکت چند ساعته از بین برود! ما تنها از این طریق میتوانیم سیادت تمدن اسلامی را دوباره بازگردانیم و در چنین شرایطی، امت پیامبر بار دیگر میتواند بهعنوان یک الگو در جهان مطرح شود. من امیدوارم که همچنان بتوانیم با حرکت در این مسیر، به آرمان ایشان جامه عمل بپوشانیم.