سرویس حوادث جوان آنلاین: ۱۰تیرسال۹۰ بود که مرد کشاورزی حوالی شهرستان پاکدشت در زمینهای کشاورزیاش جسد مرد جوان را پیدا کرد و موضوع را به پلیس اطلاع داد. بررسیها نشان داد که مرد ناشناس در محلی دیگر به قتل رسیده و جسدش به این مکان منتقل شده است. در تحقیقات بعد معلوم شد که مردی در تهران به اداره پلیس رفته و گمشدن ناگهانی پسر ۳۰سالهاش بهرام را به پلیس گزارش داده است. از آنجایی که مشخصات مرد گمشده شباهت زیادی با جسد کشف شده داشت پدرم بهرام جسد پسرش را در پزشکی قانونی شناسایی کرد. او گفت: بهرام مجرد بود و کار آزاد داشت. او چند روز قبل با خودروی پژو۴۰۵ خودش برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت.
پس از شناسایی جسد که پزشکی قانونی اعلام کردهبود بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده است، پرونده برای شناسایی عامل یا عاملان قتل به جریان افتاد.
کارآگاهان جنایی در نخستین اقدام شماره پلاک خودروی مقتول را اختیار گشتهای پلیسی قرار دادند تا اینکه مأموران خودرو را که در اختیار مرد میانسالی بود توقیف کردند. مرد میانسال گفت که مدتی قبل خودرو را از پسر جوانی به نام فریدون خریدهاست و قولنامه خرید و سند خودرو را هم در اختیار دارد. در چنین شرایطی مأموران درباره فریدون تحقیق کردند که دریافتند مقتول از دوستان نزدیک فریدون بوده و همیشه به خانه آنها رفت و آمد داشته است. بدست آوردن این اطلاعات فریدون را به عنوان مظنون حادثه بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. متهم ابتدا منکر قتل دوستش شد و مدعی شد که اوایل تیرماه خودرو را از بهرام خریده است و بعد هم به مرد میانسالی فروخته است و الان هم از سرنوشت دوستش بیخبر است.
در حالی که متهم با تناقضگوییها قصد داشت، مأموران پلیس را فریب دهد، بررسیهای فنی کارآگاهان جنایی نشان داد مقتول آخرین بار با خودرواش به خانه مادر فریدون میرود و پس از آن روز ناپدید و جسدش چند روز بعد کشف میشود.
خواستگار مادرم شد او را کشتم
بنابراین متهم دوباره مورد بازجویی فنی قرار گرفت و این بار به قتل دوستش و سرقت خودرواش اعتراف کرد.
وی گفت: من و مادرم با هم زندگی میکنیم و مقتول هم که از دوستان قدیمی من بود به خانه ما رفت و آمد داشت. مدتی قبل متوجه شدم بهرام به مادرم علاقه پیدا کرده است و قصد دارد از مادرم خواستگاری و با او ازدواج کند. با شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم و به غیرتم بر خورد به طوریکه مدتی با بهرام قهر کردم و به او گفتم که مادرم را فراموش کند، چون او قصد ازدواج ندارد، اما بهرام اصرار داشت با مادرم ازدواج کند. او از مادرم خواستگاری کرد و من هم به شدت عصبانی بودم تا اینکه روز حادثه او را به خانهمان دعوت کردم تا درباره این موضوع باهم حرف بزنیم. وقتی به خانهمان آمد من تنها بودم که پس از کمی صحبت با هم مشاجره لفظی کردیم و درگیر شدیم که با سیم برقی او را خفه کردم. پس از قتل خیلی ترسیده بودم که مادرم متوجه نشود به همین دلیل جسد را پتوپیچ و به صندوق عقب خودروی خودش منتقل کردم و سپس جسد را به حوالی پاکدشت بردم و داخل زمینهای کشاورزی رها کردم. پس از آن مدارک خودروی مقتول را داخل خودرواش پیدا کردم و با سندسازی به مردی فروختم.
جلسات صلح و سازش
متهم پس از صدور کیفرخواست در یکی از شعبههای دادگاه کیفری محاکمه و با درخواست پدر و مادر مقتول به قصاص محکوم شد.
رأی دادگاه پس از تأیید در شعبه۱۶ دیوانعالی کشور برای سیر مراحل اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد. درحالی که پدر و مادر مقتول فوت کرده بودند و متهم در یک قدمی چوبه دار قرار داشت، قاضی مریم خلیفه، دادیار شعبه ۴ اجرای احکام با حضور اولیایدم جلسات صلح و سازشی را برگزار کرد و در نهایت تلاشهای هیئت صلح و سازش دادسرا نتیجه داد و برادر و خواهر مقتول با گرفتن دیه متهم را بخشیدند. بنابراین با این اقدام خداپسندانه اولیایدم، متهم به زندگی دوباره بازگشت و به زودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری یک استان محاکمه میشود.