سرویس جامعه جوان آنلاین: گرنتهای پژوهشی یا همان پژوهانه، بودجهای است که برای انجام طرحهای پژوهشی در اختیار اساتید قرار میگیرد. براساس آنچه در آییننامه اعتبار پژوهشی یا همان گرنت اعضای هیئتعلمی آمده است، دانشگاه موظف است حداقل ۲۵درصد بودجه پژوهشی خود را ضمن درج و تصویب در بودجه تفصیلی به اعتبار پژوهشی اعضای هیئتعلمی خود اختصاص دهد.
رؤیاهای یک معاون وزیر
آییننامه وزارت علوم تأکید کرده که گرنت پژوهشی را که به اعضای هیئت علمی دانشگاهها میدهند، در موارد مختلفی از جمله خرید تجهیزات و لوازم آزمایشگاهی، تحقیقاتی، پرداخت هزینههای خدمات آزمایشگاهی و انجام فعالیتهای پژوهشی میتوان هزینه کرد.
مسئله پژوهانه دانشجویان دکتری، اما سال گذشته با نظر معاون پژوهش و فناوری وقت وزیر علوم دچار تغییر شد.
مسعود برومند مدعی شد که برنامه داریم گرنت پژوهشی را در دانشگاهها ایجاد کنیم که دانشجویان نیز بتوانند از این منبع برای امور زندگی خود استفاده کنند و همچنین نیازهای علمی کشور تأمین شود. وی در همین زمینه اعلام کرد: «به نظر من نه تنها زمان اعطای پژوهانه ۴ یا ۵ میلیونتومانی برای دانشجویان گذشته، بلکه براساس بررسیهای صورتگرفته هزینه اجرایی در آییننامه جدید برای هر دانشجوی دکتری در یک پروژه حدود ۷۵ میلیون و برای دوره ارشد ۲۵ میلیونتومان است. ما معتقدیم اگر دستگاهی میخواهد در این زمینه فعالیت کند، باید تمامعیار ورود کند. این مسئله باعث شد ما سراغ دانشجویانی برویم که چندسالی است با عنوان کمپین دانشجویان دکتری وزارت علوم فعالیتهای صنفی را انجام میدهند و در برخی موارد هم اعتراضات آنان باعث پاسخگویی وزارت علوم و دیگر مسئولان آموزش عالی شده است.»
این سخنان رؤیایی در حالی بود که وی تیرماه امسال در حالی از مقام خود کنار رفت که کوچکترین تلاشی از طرف معاونت پژوهش و فناوری وزیر علوم در زمینه گرنتهای پژوهشی دانشجویان نشد.
عمر اندک طرح پژوهانه
دانشجویان دکتری اغلب شرایط متفاوتی با دیگر دانشجویان دارند؛ هم هزینه پروژههای دانشجویی آنها بیشتر است و هم اینکه غالباً زندگی تشکیل دادهاند و نمیتوانند بدون توجه به کسب درآمد، تنها تحصیل داشته باشند که یکی از اقدامات دولت قبل در این مسیر، تصویب طرح اعطای پژوهانه به دانشجویان دوره دکتری بود. قبل از اینکه طرح پژوهانه شکل بگیرد، مذاکراتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی با موضوع چگونگی تحصیل و انجام پروژههای دانشجویان تحصیلات تکمیلی بدون اینکه دغدغه تأمین معاش را داشته باشند، پیشبینی شده بود که به میزان حقوق یک مربی دانشگاه یعنی (در اواخر دهه ۸۰) حدود ۵۰۰ هزارتومان به آنان پرداخت شود، اما تنها حدود دو سال طرح پژوهانه اجرایی شد و پس از آن در دولت یازدهم طرح پژوهانه اجرا نشد و حتی وزارت علوم این موضوع را هم پیگیری نکرد.
انکار حق دانشجو
فلسفه طرح پژوهانه هم مبنی بر این بود که موضوعات پروژهها هدفمند و برای تأمین نیازهای کشور باشد و از طرفی ارتباط دانشگاه و صنعت هم با اجرای طرح پژوهانه تقویت شود، اما پس از آنکه قطع شد، دیگر به روال سابق اجرا نشد و طرح پژوهانه تبدیل شد به وام دانشجویی که اکنون صندوق رفاه، وام دانشجویی میدهد، اما به هر حال باید مبلغ وام را دانشجو برگرداند.
برای گرفتن وام هم، دانشجو باید با بانک طرف حساب شود که مشکلات خاص خود را دارد، وامی که به دانشجویان دوره دکتری تخصیص یافته است، آنقدر نیست که مشکلات آنها را حل کند و طبق قوانین جدید اگر رساله دکتری دانشجویی بیشتر از ترم ۹ طول بکشد، دانشجو باید هر ترم مبلغی به اندازه شهریه ثابت دانشجوی شبانه به دانشگاه بپردازد.
در سالهای گذشته هم روال دانشگاهها بر این بوده که به اساتید راهنما برای راهنمایی هر دانشجو در نوشتن پایاننامه مبلغی دستمزد تعلق میگیرد. از این مقدار، نزدیک ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزارتومان سهم دانشجو جهت پوشش هزینههای تحقیق مانند پرینت و صحافی پایاننامه است، البته برای رشتههای غیرآزمایشگاهی، اما مسئلهای که وجود دارد اینکه بیشتر اساتید راهنما، چنین پولی را که حق دانشجو است، به دانشجو نمیدهند و حتی منکر آن نیز میشوند.
کار دانشجو به کام استاد
جالب اینکه مبلغ گرنتهای پژوهشی قابل برداشت آنی هم نیست، یعنی دانشجویان تحصیلات تکمیلی در مقابل مثلاً هر مقالهای که مینویسند (بسته به کیفیت)، یک مبلغ خاصی در حساب استاد راهنما واریز میشود. اما هیچکدام به حساب دانشجو واریز نمیشود؛ یعنی تمام تلاش دانشجو در مبلغی که آن هم در حساب استاد شارژ میشود، خلاصه میشود.
حتی گاهی مشارکت استاد در نوشتن مقاله دانشجویان دکتری یک درصد هم نیست. برخی دانشگاهها حتی دانشجو را مجبور میکنند که حتماً باید اسم استاد بهعنوان نویسنده مقاله درج شود، درحالیکه برخی اساتید از محتوای مقاله هم اطلاع ندارند!
در این شیوه یعنی دانشجو باید مقاله بنویسد تا استادش جایگاه بالاتری به دست آورد. یعنی اساتید دانشگاه با مقاله دانشجویان از استادیاری به دانشیاری تغییر وضعیت میدهند. دانشجو هم که زحمات زیادی متقبل شده و از جیبش هزینه کرده بدون هیچانگیزهای باید اقساط وام صندوق رفاه را هم پرداخت کند. درحالیکه همین دانشجویی که رنکینگ دانشگاه را با زحماتش افزایش داده است، از حداقلترین بخش گرنت پژوهشی هم محروم میشود.
از دانشگاه به جیب استاد
محمد ضیایی، دانشجوی دکتری دانشگاه صنعتی اصفهان دراینباره میگوید: «دانشجو هزینهای که قرار است دانشگاه آن را بپردازد، شخصاً متقبل میشود و با مبلغی که وزارت علوم بهعنوان گرنت پژوهشی تأمین میکند، حتی پروژههای شبیهسازی هم برای دوره چهارساله نمیتوان اجرا کرد، شما ببینید حتی نحوه پرداخت این مبلغ هم اشتباه تدوین شده است؛ چراکه باید فاکتور خرید و خدماتی که انجام دادهاید تحویل دانشگاه شود، یعنی اول باید خود دانشجو هزینه کند و بعد دانشگاه آن را پرداخت کند، البته نه همه مبلغ را، بلکه قسمت خیلی کمی را با فاصله زمانی پرداخت کند، آن هم با موانع فراوانی که دانشجو در مراحل بروکراسی اداری با آن روبهرو میشود.»
این دانشجو تأکید کرد: «هر استاد سالانه بهطور متوسط راهنمایی پنج دانشجو را برای ارائه پایاننامه قبول میکند، با احتساب مبلغ چندمیلیونیای که دریافت میکند، متأسفانه از پرداخت مبلغ ناچیز ۳۰۰ هزارتومانی دانشجو هم خودداری میکند. البته تمامی اساتید مشمول این قاعده نمیشوند. پرسش بنده اینجاست که چرا دانشگاه این پول را مستقیم به دانشجو نمیدهد یا چرا قانون خاصی برای ملزم کردن استاد به پرداخت این پول وجود ندارد؟»
عملکرد ضعیف وزارت علوم
یک دانشجوی دکتری بیولوژی و بیوتکنولوژی خاک دانشگاه تهران، هم با اشاره به اینکه معاون سابق پژوهشی وزارت علوم اظهار کرده باید بستری فراهم شود تا مفهوم تقاضامحوری مقالات و پایاننامهها در کشور شکل بگیرد! به خبرگزاری بسیج دانشجویی گفت: «همین جمله نشان میدهد که مسئولان وزارت علوم هنوز درک درستی از پژوهشهای کاربردی ندارند. پژوهش هدفمند و رافع نیاز جامعه چه لزومی به تبدیل شدن به مقاله دارد؟! مسابقه چاپ مقاله و امتیازات متعلق به آن، این سرطانی که گریبان سیستم تحصیلات تکمیلی ایران را گرفته، تنها نمایشی از پیشرفت علمی در کشور است، درحالیکه دکتر برومند بایدها و نبایدهایی را برای سایر دستگاههای کشور تعیین کرده که دانشگاهها و پژوهشکدهها باید به همدیگر نزدیک شوند. سؤالی که مطرح میشود این است که چه کسی اجرای این اوامر را تضمین میکند و ضمانت اجرایی آن چیست؟ آیا باز هم گزافهگویی رخ داده است؟ آیا باز هم مسئولیت سنگین جامعه دکتری به گردن دیگران افتاده است؟ متأسفانه عملکرد ضعیف وزارت علوم و کمشمردن سرمایه عظیم دانشجویان دکتری سبب دلسردی آنان و تمایل هرچه بیشتر به مهاجرت آنان شده است.»
یک سال و یک عالمه کار
این دانشجو با اشاره به اینکه گرنت پژوهشی مشخص نیست برای دانشجو یا استاد است، افزود: «وزارت علوم حتی مدعی است باید هزینه زندگی دانشجویان دکتری را از محل گرنت پژوهشی تأمین کنیم، اما در چندسطر بعد گفتهاند که این گرنت به استادان تعلق میگیرد، سؤال اینجاست که آیا هزینه زندگی دانشجویان دکتری به صورت حقوق ماهانه است؟ میزان آن چقدر است؟ این هزینه باید توسط استاد پرداخت شود؟ چه تضمینی برای پرداخت آن وجود دارد؟! در سیستمی که هزینه پژوهش عمدتاً برعهده دانشجو است، خروجی اجباری پژوهش مقاله میشود و در اکثر مواقع استاد نام اول و سمت مسئول نویسندگان را به خود اختصاص میدهد (با اینکه دانشجو سهم بیشتری در زحمات فکری، اجرایی و مالی رساله داشته است)، دیگر رمقی برای دانشجو باقی نمیماند.»
ضمن اینکه یکی از دلایل باقیماندن برخی پژوهشها در فاز بنیادی و کاربردی نشدن آنها به همین مسئله گرنتهای پژوهشی مربوط است. در کشورهای توسعه یافته، یک استاد میتواند گرنتهای خیلی خوبی برای جذب دانشجویان پسادکتری دریافت کند، دورههای پسادکترای یک ساله نیست و فرد زمان کافی برای تحقیق دارد.
حال آنکه هماکنون در کشور ما دورههای پسادکتری یک سال است و فرد در این یک سال نمیتواند پروژه خود را به اتمام برساند؛ در نتیجه یا پروژه ناتمام باقی میماند یا اینکه محقق پسادکتری بدون دریافت مزایای حقوقی مناسب و در شأن خود پروژه را ادامه میدهد. در واقع هیچ تضمینی نیست اگر شخصی سه یا چهار سال هم بهعنوان محقق پست دکترا کار کند، بتواند در آینده نزدیک موقعیت شغلی ثابت و اطمینان داشته باشد بعد از این همه تلاش میتواند دستیار پژوهشی یا استادیار و دانشیار شود.
نظر کا رشنا س
انگیزه، موتور محرکه فعالیتهای دانشجویی
دکتر لیلا زارع، دانشجوی پسا دکترای فیزیولوژی پزشکی دانشگاه تربیت مدرس معتقد است: «روال آموزش در کشور ما پس از ۴۰ سال تغییر نکرده و افرادی که عضو هیئتعلمی دانشگاهها میشوند، دوباره همانند اعضای قبلی هیئتعلمی، پژوهشهای بنیادی را دنبال میکنند، اما از آنجایی که امکانات آزمایشگاهی لازم وجود ندارد و این افراد هم در امر پژوهش کمتجربهتر هستند، به ندرت میتوانند گرنتهای پژوهشی داخلی وچه بسا بینالمللی اخذ کنند.»
وی افزود: «به جای اینکه دانشگاهها درصدد جذب هیئت علمی به جای افراد بازنشسته باشند، بیایند افرادی را جذب کنند که بهعنوان دانشجوی پسادکترا، دستیار پژوهشی یا استادیارهای پژوهشی وارد یک آزمایشگاه مجهز از نظر امکانات شوند و زیرنظر پروفسور با تجربه آن آزمایشگاه از نظر علمی و سوابق پژوهشی، یک تیم تشکیل داده و به امر تحقیق و کاربردی کردن پژوهشهای بنیادی آن آزمایشگاه بپردازند.»
این دانشجوی پسادکتری با ابراز تأسف از اینکه نمیتوان از پژوهش و تحقیق درآمد چندانی کسب کرد، گفت: شاید این موضوع به گذشته بازمیگردد که از ما میپرسیدند، علم بهتر است یا ثروت؟ هیچگاه نمیگفتند که علم و ثروت میتواند در کنار هم باشد. همیشه علم و ثروت دو مقوله جدا از هم در نظر گرفته میشد. این موضوع در ناخودآگاه ما قرار گرفته و همچنان فکر میکنیم هیچگاه نمیتوانیم از علم، ثروت به دست بیاوریم. از آنجایی که پژوهشهای ما کاربردی نیست، نمیتوانیم از علمی که به دست آوردهایم برای افزایش ثروت استفاده کنیم.»
زارع افزود: «بسیاری از دانشجویانی که مشغول تحقیق هستند، افرادی هستند که هنوز انگیزه دارند و همان انگیزه، موتور محرکه فعالیتهایشان است. اگر در کشور از این پتانسیلها استفاده مفید نشود، این افراد متأسفانه مهاجرت میکنند. در تعدادی از دانشگاهها دیده میشود که برای اینکه گرنت پژوهشی دریافت کنند، تابلویی تحتعنوان مرکز پژوهشی نصب میشود و نیروی جدیدی را هم استخدام نمیکنند یا دوباره از کادر علمی همان دانشگاه استفاده میشود، در نتیجه آمار بیکاری دانش آموختگان دکتری افزایش مییابد و گرنتهای پژوهشی دوباره به افراد خاص داده میشود.» وی اظهار کرد: «تقریباً همه دانشجویان دکترایی که من با آنها روبهرو شدم با انگیزه وارد مقطع دکتری میشوند، اما اینکه چرا بعد از مدتی انگیزه آنها کم میشود، به این دلیل است که دانشگاه متأسفانه مشکلاتی را ایجاد میکند. مشکلاتی مانند اینکه دانشجو حتماً باید تا ترم هشت یا ۹ دفاع کند و اگر بعد از آن دفاع کند، جریمه میشود، خوابگاهش را از او میگیرند و اینترنتش را قطع میکنند و پول غذایش دو یا سه برابر میشود. دقیقاً وقتی پروژه به جایی میرسد که دانشجو قرار است میوه عملکرد خود را بچیند با این فشارها تصمیم میگیرد سریعتر و به هر نحوی کار خود را به پایان برساند.»
زارع با اشاره بر لزوم به اشتراکگذاری تجارب میان دانشجویان گفت: «به نظر من وقتی یک دانشجوی ترم اول وارد دانشگاه میشود، نباید در همان نقطهای قرار بگیرد که چهار سال پیش، من به عنوان کسی که تازه درسم را شروع کرده بودم در آنجا قرار داشتم. اگر من بعد از چهار سال تلاش در آزمایشگاه به پله دهم رسیدم، کسی که تازه وارد میشود هم باید از پله دهم شروع کند. در واقع کسی که قبلاً در آزمایشگاه حضور داشته و فعالیت پژوهشی کرده است، باید به نوعی پله ترقی برای پژوهشگران تازهوارد باشد. این امر مهم با تأکید استاد آزمایشگاه محقق میشود.»
سیاستزدگی در پروژههای علوم انسانی
علی سلطانزاده، دانشجوی دکترای فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، با بیان اینکه سایه ISI بر دانشجویان و استادان پژوهشگر در ایران سنگینی میکند، گفت: «منطق ISI این است که یکسری مؤسسات دولتی در اروپا و امریکای شمالی مثل بنیاد علوم امریکا و مؤسسه ملی سلامت وجود دارند که برای نیازهای پنج یا ۱۰ سال آینده خود برنامهریزی میکنند تا مسائل و مشکلات خود را برطرف کنند. برای حل این مسائل و مشکلات به پژوهشگران کمک هزینه میدهند تا در این زمینهها کار کنند. با توجه به این مسائلی که سازمانهای دولتی بیان میکنند، استادان به این مراکز پروپوزال میدهند و طرح پژوهشی خود را معرفی و متناسب با طرح پژوهشی خود کمک هزینه دریافت میکنند.»
وی افزود: «این مؤسسات با هزینهای که دریافت میکنند، موضوعات مقالات ISI را تعیین میکنند. مشکل آنجایی به وجود میآید که میخواهیم پژوهشهای ایران را براساس همان موضوعاتی که مؤسسات دولتی اروپا و امریکایشمالی تعیین کردهاند، ارزیابی کنیم. استادان برای ارتقا به ارائه مقاله ISI نیاز دارند و در برخی دانشگاهها هم دانشجویان دکتری قبل از دفاع باید مقاله ISI از پایاننامه خود منتشر کنند. این فشاری که روی پژوهشگر داخلی گذاشتهایم تا پژوهشهای خود را با موضوعات خارج از کشور تطبیق بدهد مسیر ما را منحرف میکند.»
سلطانزاده با بیان اینکه بعضی مؤسسات پژوهشی به پژوهشگران دستمزد میدهند، گفت: «ما مؤسسه پژوهشی که به پژوهشگر بودجه بدهند، داریم و معمولاً هم نهادهای نظامی برای بحث کسری خدمت در این حوزه فعال هستند. مشکلی که در علوم انسانی و علوم اجتماعی خیلی پررنگ میشود، این است که در این پروژههای تحقیقاتی سیاستزدگی وجود دارد. به طور عمده افرادی که در این پروژهها ناظرند، افرادی هستند که نسبتی با علوم انسانی و علوم اجتماعی ندارند و حداکثر آشنایی آنها با علوم انسانی این است که در رشتههای مدیریت تحصیل کردهاند و هنگامی که با فلسفه، جامعهشناسی، معارف و علوم مشابه آشنایی ندارند علوم انسانی برای آنها یک ابزار میشود؛ یعنی تضادی که ما با دنیای غرب داریم وارد طرحهای تحقیقاتی میشود و از آنها پروژههای بسیار سطح پایینی در علوم انسانی بیرون میآید.»
وی افزود: «تعامل مؤثری بین استادان و دانشجویان در علوم انسانی وجود ندارد. مهندسی و پزشکی علوم پارادایمی هستند که مراجع، متون، ابزارهای اندازهگیری و روشهای مشخصی دارند، اما در علوم انسانی چنین چیزی وجود ندارد و مطالبی که در کلاس گفته میشود پاسخگوی سؤالهای دانشجویان نیست. استاد باید در دسترس دانشجو باشد تا دانشجو جواب پرسشهایش را بگیرد، اما این اتفاق در بسیاری از دانشگاههای کشور ما در حال حاضر نمیافتد و دانشجو بدون ارتباط با استاد مقاطع مختلف تحصیل در دانشگاه را طی میکند. فضای کلاسی ما نیز پرورشدهنده بحث نیست؛ یعنی فضا به این شکل است که دانشجو باید در یک مدت کوتاه صرفاً جزوه بنویسد و بعد امتحان بدهد.»