سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: وقتی رهبر انقلاب از لزوم نگاه به درون سخن میگویند یک بعد این مطالبه قاعدتاً این است که تولیدات فرهنگی داخل در جهت ارتقای فرهنگ ملی باشد، اما وضعیت حاکم بر آثار نمایشی چه در سینما و چه در حوزه سریالسازی نشان میدهد متولیان به اصطلاح کار از دستشان در رفته و البته این اتفاق تازهای نیست. اگر در دورهای برخی مدیران دستکم درباره مباحث فرهنگی شعار میدادند، امروز دیگر حتی شعار هم سرداده نمیشود و گویی که زنگ خطر محتوای آثار برای مدیران هیچ وقت قرار نیست به صدا دربیاید. با نگاهی عادی به سخنان حسین انتظامی به عنوان اصلیترین مدیر و متولی سینما در دو سال گذشته به وضوح میتوان دریافت که محتوای آثار اصلاً دغدغه این مدیر کلان جمهوری اسلامی نیست.
فکرش را بکنید مدیری که از او به طور عادی تحول و دگرگونی فرهنگی انتظار میرود، اصلیترین شعارش شفافیت است که میتواند در بهترین حالت شعار یکی از مدیران اجرایی او باشد، یعنی مدیر ارشد سینمای کشور نمیداند که برای چه کاری روی صندلی مدیریت سینمای ایران نشسته است و وظیفه اصلی او چیست! وقتی وضعیت و نگاه از بالا اینگونه است، دیگر چه انتظاری میتوان از ردههای پایینتر سینمای ایران داشت. اینکه نویسندهها و تهیهکنندههای سینمای ایران باید با پشتوانه یک عزم مدیریتی دست به تولید محتوا بزنند، معادله پیچیدهای نمیخواهد، اما شما ببینید مهمترین دغدغه تولیدکنندگان سینمای ایران دقیقاً چیست؟
سینمای ایران وقتی تهی از راهبرد و مانیفست مشخص طی طریق میکند، نتیجهاش میشود همین آنارشیسم محتوایی که شاهد آن هستیم.
اگر در امریکا پدیدهای به نام سینمای مستقل خارج از راهبردهای مشخص دست به فیلمسازی میزند و برای خود اعتباری دارد، در سینمای ایران گویی همه چیز مستقل از یکدیگر کار میکند. اصلیترین دستگاه حاکمیتی متولی سینما در انفعال کامل به سر میبرد و ماجرا آنقدر تراژیک است که حتی درد را احساس نمیکند. وقتی قوای حسی یک دستگاه در مواجهه با عوامل و آفتهای بیرونی بیحس یا به تعبیری لمس شد و دیگر از آنچه بر سرش میرود، درکی ندارد، یعنی وضعیت به فاجعه نزدیک شده است.
فکر کنید فردی دچار یک بیماری از درون است و خودش از آن خبر ندارد و معلوم است این بیخبری میتواند چه عواقبی برای او دربرداشته باشد، وضعیت سینمای ایران در چنین حالتی قرار دارد. شما اگر از حسین انتظامی بپرسید تا به حال چه تمهیداتی برای مشکلات سینمای ایران اندیشیدهاید به احتمال زیاد از شفافیت مالی سخن خواهد گفت و اصل ماجرا را کتمان خواهد کرد. اینکه آثار سینمایی ما به شدت ضدفرهنگ هستند، کانون خانواده را به سمت آشوب میبرند، روی نقاط منفی انگشت میگذارند و آنها را تکثیر میکنند و گسترش میدهند و الگوهای رفتاری مثبت در سینمای ایران جایی ندارند، مسائلی است که سازمان سینمایی و البته رسانه ملی باید برای آن فکری بکند، اما اتفاقی که در عمل در حال رخ دادن است، انفعال و بیخیالی محض است.
مدیران فرهنگی ما واقعاً فکر میکنند قرار است چه چیزی را مدیریت کنند؟ بعید است بدانند و ما در مرحله عدم درک وظایف و تکالیف از سوی مدیران بالادستی متوقف ماندهایم.