سرویس حوادث جوان آنلاین: ۱۶آبانسال۹۲ مأموران پلیس تهران جسد مرد میانسالی را در یک خودروی پراید در جاده مخصوص کرج کشف کردند که یک طناب دور گردنش پیچیده شدهبود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت مشخص شد، جسد متعلق به یونس ۴۵ساله است که چندی قبل همسرش اعلام مفقودی کردهبود.
تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل ادامه داشت تا اینکه مأموران با بررسی تلفن همراه مقتول به مرد میانسالی که سرآشپز یک آشپزخانه در شهرک دانش بود مظنون شدند و وی را بازداشت کردند. آن مرد حسام نام داشت و ۵۰ساله بود. متهم وقتی مورد تحقیق قرار گرفت به قتل با همدستی دو مرد افغان اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: یونس مهندس بود و در شهرک عمران پرند مشغول کار بود. مدتی قبل او چند سند ملکی به بهانه گرفتن وام از من گرفت و قول داد جواز یک مغازه نانوایی را بگیرد تا زمان بازنشستگی برایم منبع درآمدی باشد. او ۹۶میلیون تومان نیز چک گرفتهبود. مدتی گذشت تا اینکه فهمیدم او با استفاده از سندها کلاهبرداری کردهاست، به همین دلیل پیگیر شدم تا اسنادم را برگرداند، اما او هر بار بهانهای میآورد و طفره میرفت. این شد که تصمیم به قتل گرفتم.
متهم ادامه داد: روزی در وحیدیه شهریار سوار خودروی پراید مشکی رنگ شدم که راننده مرد افغان به نام داور بود. با او در مورد کشتن یونس صحت کردم. قرار شد داور با پرداخت چند میلیون تومان پول این کار را انجام دهد.
متهم در خصوص قتل گفت: روز حادثه یونس میخواست به آشپزخانه بیاید. قبل از آمدن او با داور تماس گرفتم. داور به همراه یکی از دوستانش به نام التماس وارد شد. بعد آمدن آنها از آشپزخانه بیرون آمدم تا اینکه ساعتی بعد داور و التماس آمدند و گفتند کار تمام شد. دو مرد افغان بعد از گرفتن ۷۰میلیون تومان فرار کردند.
بعد از این توضیحات، داور و التماس نیز شناسایی و دستگیر شدند. داور در بازجوییها با اقرار به جرمش گفت: حسام دروغ میگوید، او خودش قاتل است. متهم ادامه داد: حسام با مقتول اختلاف حساب داشت، به همین خاطر از ما خواست در قتل کمکش کنیم. روز حادثه او هم در مطبخ بود که مقتول آمد. حسام از قبل یک شوکر و گاز اشک آور در اختیار ما قرار داده بود. به محض ورود یونس، من با شوکر به او زدم و التماس هم به صورتش گاز اشکآور زد. سپس با ملاقه و آبگردان به سرش ضربه محکمی زدیم که روی زمین افتاد. همان لحظه حسام یک طناب دور گردنش انداخت و سر طنابها را به ما داد. یک سر طناب دست خودش بود که با هم کشیدیم. بعد از آن حسام یک چاقو تیز کرد و خواست سر او را ببریم، میگفت میخواهد مطمئن شود او مرده است. ما قبول نکردیم تا اینکه خودش با چاقو گلوی مقتول را برید.
التماس نیز با انکار قتل گفت: به خاطر گاز اشکآور چشمانم میسوخت به همین دلیل دقیق متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد.
با اقرارهای سهمتهم و بنا به شواهد موجود هر سه به اتهام مشارکت در قتل در شعبهدوم دادگاه کیفری یک استانتهران محاکمه شدند. در آن جلسه متهمان بار دیگر قتل را گردن هم انداختند، اما بنا به محتویات در پرونده هر سه با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شدند. این حکم در دیوانعالی کشور تأیید شد. با تأیید این حکم سه متهم در آستانه مرگ بودند، اما با پرداخت دیه توانستند رضایت اولیایدم را جلب کنند. به این ترتیب متهمان به زودی از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه محاکمه خواهند شد.