زمانی که انفجار بیروت در ۱۴ مرداد رخ داد و مکرون رئیس جمهور فرانسه در کمتر از ۴۸ ساعت بر خرابههای بیروت حاضر شد و برای این فاجعه بزرگ، همراه با چاشنی تحقیر و تهدید مقامات لبنانی به ظاهر دلسوزی و مرثیه سرایی کرد، وقتی برخی دوستان رسانهای و غیررسانهای با نگاه تردید به این سفر مکرون، وضعیت آینده لبنان را از آن پس سخت و حاصل یک سناریوی طراحی شده برای آینده این کشور میدیدند، دو گروه تحلیل متفاوت با آنچه در صحنه سیاسی لبنان و رفت و آمد مقامات فرانسوی به این کشور صورت میگرفت، داشتند. یک گروه برحسب اتفاقی که افتاده بود و عمق خرابیها و هزینههای ۱۵ میلیارد دلاری برای کشوری که تنها ۵ میلیارد دلار درآمد ارزی سالانه دارد، دست لبنان را خالی و در واقع زیر ساطور کشورهای غربی بهویژه فرانسه برای بازسازی میدیدند و توصیه میکردند جریان حامی لبنان و گروههای مقاومت در تحلیلهای خود رعایت شرایط پیش آمده را کرده و در مقابل رفتار دستوری و تحقیرآمیز رئیس جمهور فرانسه خویشتنداری کنند تا لبنان از این مرحله عبور کند. گروه دیگر که همواره نگاه خوشبینانه به اقدامات غربیها دارند، اقدام مکرون را یک انساندوستی صِرف و سفرهای او به بیروت را برای کمک به لبنان و تنها به جهت تعلقخاطر فرانسویها به این کشور و سابقه دیرینه ارتباطشان با مردم لبنان تعبیر و تفسیر میکردند.
اکنون از سفر دوم مکرون به بیروت که در ۱۴ شهریور انجام شد و در این سفر او به مقامات لبنانی تنها ۱۵ روز فرصت داده بود تا نسبت به تشکیل دولت جدید اقدام کنند، حدود ۲۰ روز است که میگذرد. اما برخی اخبار و تحرکات نگرانکنندهای در لبنان در حال شکلگیری است که هم باید به صداقت فرانسویها در کمک به لبنان شک کرد و هم به این نکته تأمل جدی داشت که چهبسا تمام این اتفاقات در قالب یک سناریو طراحی شده است تا با بههمریختگی در این خطه از سرزمین مقاومت، آن سناریوی کلان که امروز در کشورهای حوزه خلیج فارس با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی، در عراق با تحتفشار قرار دادن دولت الکاظمی برای خلع سلاح حشدالشعبی و در لبنان با در منگنه گذاشتن مقامات لبنانی در یک فرجه مشخص برای تشکیل دولت جدید و از سوی دیگر، تحریک گروههای سیاسی برای شعلهور کردن آتش اختلافات و دنبال کردن طرح سوخته «خلع سلاح حزبالله» و گره زدن سلاح حزبالله به هرگونه کمک به بازسازی لبنان، جریان مقاومت در منطقه را بهاصطلاح خودشان آچمز کنند. بنابراین نمیتوان از برخی تحرکات مشکوکی که علیه حزبالله در آستانه تشکیل کابینه جدید در لبنان در حال وقوع است، بی تفاوت عبور کرد.
پایان مهلت ۱۵ روزه «مکرون» به مقامات و سیاستمداران لبنانی جهت تشکیل دولت، این شایعه را قوت بخشیده که «مصطفی ادیب» نخست وزیر تعیین شده، احتمالاً به دلیل فشارها از سمت خود کنارهگیری کند. چراکه در پشت پرده انفجار بیروت و فشار فرانسویها برای تشکیل دولت لبنان، پروژهها و طرحهای بزرگتری همچون اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی و خلع سلاح حزبالله از سوی جریان غربگرا در جریان است. اگرچه بحث خلع سلاح لبنان امری عبث خواهد بود ولی در شرایطی که امروز لبنان دارد طرح این مسائل، میتواند یک کانون جدیدی از بحران را در این کشور و فراتر از آن در منطقه ایجاد کند. جریانهای ضد مقاومت در روزهای اخیر تلاش کردهاند با برپایی تظاهراتها و گردهماییهای اختلاف انگیزانه در لبنان، از ارتش بخواهند قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل را که در سپتامبر ۲۰۰۴ تصویب شد و به مسئله خلع سلاح شبه نظامیان در لبنان میپردازد، اجرا کند.
بر اساس قطعنامه مذکور، اجازه حمل سلاح در لبنان تنها به ارتش و سایر نهادهای نظامی و انتظامی رسمی داده شده و حزبالله باید خلع سلاح شود. تردیدی وجود ندارد که طرفهای غربی صاحب نفوذ در لبنان همچون فرانسه و امریکا تلاش دارند هم کمکهای مالی و هم اصلاحات سیاسی در این کشور را به خلع سلاح مقاومت پیوند بزنند.
این در حالی است که بازخوانی و مرور مداخلات پیشین فرانسه در امور داخلی لبنان بیش از هر چیز ناکامیهای گذشته پاریس و وعدههای دروغ آنها را آشکار میسازد، به ویژه آنکه حتی با فرض وجود اراده فرانسویها برای کمک به لبنان، مشکلات اقتصادی اروپا مانع بزرگی بر سر کمکهای اقتصادی آنان خواهد بود و مکرون با علم به این مسئله، تنها به دنبال قهرمانسازی از خود و نفوذ بیشتر در این کشور است.
فرانسویها و همه غربیها به درستی میدانند که سلاح حزبالله چیزی نیست که با برخی شرط گذاریها و یا تحریک گروههای ضد مقاومت و دنبال کردن یک قطعنامه که امروز ۱۵ سال است مورد توجه و امید مخالفان حزبالله و غرب بوده تا از آن طریق به ظن باطل خود به حزبالله فشار وارد کنند، زمین گذاشته شود. چراکه این سلاح همواره باعث قوت قلب ملت لبنان که روزگاری نه چندان دور در زیر سایه متجاوزان صهیونیست بودند و تاکنون برای آنان عزت آفریده است و همین سلاح بوده که در همسایگی آنها سوریه نیز با از بین بردن داعش، امید صهیونیستها و فرانسویهایی که در سال اول بحران سوریه، با نمایش نشستهای مخالفین بشار اسد در پاریس بهدنبال تغییر معادلات منطقه و از جمله لبنان بودند، نقش اول را داشته است. مردم لبنان خوب میفهمند زمین گذاشتن سلاح مقاومت برای آنها چه هزینه سنگینی خواهد داشت.
از سوی دیگر «سیدحسن نصرالله» بارها طی سخنرانیهای متعدد به صراحت اعلام کرده که حزبالله به هیچوجه در پی قدرت نبوده و نیست و تنها به خدمت به مردم و دفاع از امنیت و آسایش آنان میاندیشد. این نکته در رفتار سیاسی حزبالله در ادوار مختلف کاملاً روشن بوده است.
عموم اقوام و اقشار مختلف مردم لبنان با توجه به آنکه حزبالله در عرصه حکمرانی لبنان ورود نکرده، بر این موضوع اتفاقنظر دارند که مشکلات و فساد موجود در ساختار سیاسی لبنان محصول عملکرد جریانهای ضد مقاومت و سران جریان ۱۴ مارس مانند سعد الحریری است که عمدتاً به کشورهای خارجی اتکا دارند. همه اینها در حالی است که حزبالله همواره از هرگونه اصلاحات در ساختار سیاسی لبنان حمایت کرده، اما به این شرط که اصلاحات کاملاً لبنانی باشند و دستهای خارجی از جمله فرانسه آن را تحمیل نکرده باشند. اما آنچه طی روزهای اخیر در لبنان بهویژه در حوزههای نفوذ حزبالله در جنوب لبنان شاهد آن هستیم، نشان از آن دارد که دستهای خبیثی که یقیناً دست پلید صهیونیستها و سرویسهای امنیتی غرب در آن دیده میشود بهدنبال تحریک حزبالله هستند تا این جریان همواره عاقل را وادار به واکنش کنند و محیط بهشدت ژلهای لبنان را متشنج کنند. انفجارهای چند روز در برخی مناطق لبنان مؤید این سناریوی خطرناک برای لبنان و حزبالله است.
سناریوی خلع سلاح یکسر آن در لبنان و سر دیگرش در عراق است که با ایجاد محدودیتهای جدید برای حشدالشعبی و سازهای ناکوکی از سوی برخی گروههای به ظاهر رقیب ولی دشمن سلاح مقاومت در عراق کوک میشود. امروز سلاح مقاومت از لبنان تا سوریه، عراق و یمن در امتداد است و یقیناً چنین سلاحی که مردم حامی آن هستند هیچ قدرتی را یارای حذف آن نیست.