سرویس سبک زندگی جوان آنلاین:ترویج دروغگویی در جامعه چه نشانههایی دارد؟ آیا کمی که دروغ بگوییم آن هم هر چند وقت یکبار، معنیاش این است که دروغگو نیستیم؟ وقتی میگوییم دروغگویی بد است، آیا به راستی هم به آن معتقد هستیم یا به صرف اینکه میدانیم کار درستی نیست، آن را بد میدانیم؟ آیا ما دروغ میگوییم؟
دروغ چیست؟ آیا برخی از رفتارها و سخنان ما که خودمان میدانیم واقعی نیست، ولی مخاطب برداشتی از آن خواهد کرد که ما میخواهیم، دروغ محسوب میشود؟ دروغ در دانشنامه آزاد اینگونه تعریف شده است: «دروغ ادعای باطلی است که گوینده، عمداً آن را به عنوان حقیقت بیان میکند. دروغگویی معمولاً به منظور کلاهبرداری یا فریب یا جلوگیری از وضعیتی که برای دروغگو نامطلوب است، رخ میدهد. دروغ میتواند باعث بیاعتمادی شود.» در ادامه این تعریف آمده است: «دروغ وابسته به چیزی نیست که به زبان آورده میشود بلکه وابسته به چیزی است که شنونده ادراک میکند؛ یعنی اگر حتی آنچه که به زبان آورده شود دروغ نباشد، ولی اگر عمداً به طریقی دیگر، باعث ادراک چیزی به غیر از واقعیت شود، دروغ است. مثلاً اگر به خاطر لحن بیان، زبانبد، گفتن بخشی از واقعیت و. غیر از واقعیت ادراک شود، دروغ است.»
دروغ، در هر شرایطی دروغ است
با تعریفی که از دروغ ارائه شد، میتوان این برداشت را کرد شاید از هنگام بیدار شدنمان از صبح همین امروز تا به این لحظه که در حال خواندن این نوشته هستیم، بارها و بارها با رفتار و کردار و حالتهای بدن خود به اطرافیان خود دروغ گفته باشیم و در واقع ناراستی با هزار چهره در زندگیمان پرسه میزند. شاید همین امروز برای اینکه از دست فرزند خردسالمان که با سماجت اصرار داشته به بوستان کنار خانه ببریمش و ما به دلایلی امکان بردن او را به آنجا نداشتهایم، به ناچار چیزی را خلاف واقعیت به او گفته باشیم. مثلاً عزیزم، امروز کرونا به پارک آمده و رفتن ما به آنجا خطرناک است، چون ممکن است بیمار شویم. هر وقت آنجا را ضدعفونی کردند به پارک میرویم و بازی میکنیم.
شاید بسیاری بگویند:ای بابا این حرفی که به یک بچه زدیم که نمیشود دروغ، مادرش کلافه شده و ناچار بوده است که برای رهایی اعصابش از دست او چیزی بگوید تا بچه دست از سرش بردارد؛ غیر از این کاری نمیتوانست انجام بدهد. در پاسخ میتوان گفت درست است که دو جمله کوتاه به خردسالی گفته شده که تأثیری هم در زندگی ایجاد نمیکند و به زودی هم فراموش میشود، اما هر چه باشد کلامی نادرست و غیرواقعی و در واقع دروغ است. بگذریم از اینکه اثرش را نیز با امواج و انرژی دروغی که به همراه دارد بر ارتباط آن مادر و فرزند و زندگیشان خواهد گذاشت و این اثر با تکرار موارد مشابه بیشتر هم خواهد شد.
دروغ میگوییم و توجیه میکنیم
حشمت ثنایی کارمند آموزش و پرورش میگوید: «در خودرو کنار راننده تاکسی نشسته بودم که راننده از دروغ و ریایی که در جامعه وجود دارد، گلایه میکرد. نام برخی مسئولان را میگفت و از آنان به خاطر رواج دروغ در جامعه گلایهمند بود. از اختلاسها و برخی تخلفات ناراضی بود و پشت سر هم جملات ناامیدکننده و توهینآمیز نثار هر کسی که به ذهنش خطور میکرد، میزد. بنا به تجربه دستم آمده است که وقتی در تاکسی هستم، سکوت کنم و وارد بحثهای رایج در آن نشوم. یکی دو مسافر دیگر با او همراهی میکردند و حرفهایش را تأیید میکردند که تلفن همراه راننده زنگ خورد. راننده با شخصی که با او تماس گرفته بود خیلی صمیمی خوش و بش میکرد. در قسمتی از مسیر بودیم گویا فرد تماس گیرنده از او میپرسید که در کدام مسیر است و راننده ادعا میکرد، در خیابانی در حال رانندگی است که به راستی نبود. نشانی خیابانی که او به تماس گیرنده میداد، چند کیلوتر با آنجا فاصله داشت. راننده حتی چند بار قسم خورد در خیابانی است که ادعا میکند که هست. وقتی تماسش تمام شد و گوشی را قطع کرد، نتوانستم طاقت بیاورم. رو کردم به راننده که کنارش نشسته بودم و گفتم: شما که از دروغ و دروغگویی ناراحت بودین، پس چرا دروغ گفتین آن هم با قسم و آیه؟! سکوت در تاکسی حاکم شد. راننده فرمان را چرخاند و گفت: این بابا میخواد بره یه جا باید برسونمش، نمیتونم کارمو ول کنم و برم، برای همین هم اینو گفتم. اینکه دروغ نیست! این کلامش حیرتانگیز بود. به طور واضح دروغ میگفت و از دروغگویی دیگران شکوه میکرد و دروغ خودش را توجیهی برای پرکاریاش میدانست!»
عامل اصلی بیاعتمادی در جامعه
کلام و رفتاری که ناراست است و صداقت ندارد، ناراستیهای دیگری نیز در پی خواهد داشت که یکی از آنها ترویج جو بیاعتمادی در جامعه است.
محیا وطندوست که مادر دختری ۱۲ ساله است، میگوید: «سال پیش قبل از ماجرای کرونا برای موجه کردن غیبت دخترم که به دلیل بیماری نتوانسته بود دو روز به مدرسه برود به دفتر مدرسه مراجعه کردم. از آنجا که میدانستم بدون ارائه گواهی پزشک غیبت او موجه نخواهد شد، او را به مطب یکی از پزشکان محل که در یکی از کوچههای تو در تو و دور از خیابان اصلی قرار دارد، بردم. دکتر برای فرزندم دو روز استراحت در نظر گرفته بود که گواهی مرخصیاش را نیز بنا بر تشخیصش صادر کرده بود. آن پزشک در محل چندان شناخته شده نبود و خیلیها اسمش را نمیدانستند. معاون دبستان به محض دیدن گواهی مرخصی، آن را چند بار زیر و رو کرد. سؤالات تردیدآمیزی میپرسید که این برگه را از کدام دکتر گرفتهای؟ همه اولیا از دو سه دکتری که این اطراف است گواهی میآورند، این دکتر اصلاً کیست؟ اصلاً چنین دکتری وجود دارد؟
معاون آنقدر سؤالاتی از این دست پرسید که تاب نیاوردم. به او گفتم: گویا اطراف شما دروغ زیاد است و زیاد دروغ میشنوید، اگر نه تا این اندازه دیگران را دروغگو نمیدیدید. این گواهی هم مهر دارد و هم تاریخ و هم هر آن چیزی را دارد که تمام گواهیهای مرخصی دارند. شماره تلفن مطب هم پای مهرش هست و میتوان نشانی مطب را هم به راحتی پیدا کرد. اگر من دروغ گفتهام و گواهی جعلی برایتان آوردهام، میتوانید از روی همین شماره تلفن همه چیز را متوجه شوید. معاون که فهمید تند رفته و حرف نامناسبی گفته است، غیبت دخترم را موجه کرد و دیگر چیزی نگفت. فردای آن روز برای کار دیگری به مطب همان دکتر رفتم که دیدم دو جوان دبیرستانی با پرداخت مبلغ ویزیت، برگه مرخصی سه روزهای از پزشک گرفتند و رفتند. رفتار معاون مدرسه را به یاد آوردم که با بیاعتمادی به گواهی دخترم نگاه میکرد. آن روز درک کردم که دروغ حتی اگر از کسی شنیده شود که من نمیشناسمش و آن دروغ نیز برگرفته از زندگی من نباشد، اما میتواند تا چه اندازه بر زندگیام اثر بگذارد.»
توجه به معنویت و ندای قلب برای راستگویی
راههایی وجود دارد که میتوان از طریق آنها به دروغگویی افراد پی برد؛ راههایی که بسیاری از آنها پایه علمی نیز دارد، ولی راه جالبی نیز در این باره وجود دارد که میتوان با اعتماد به آن راستی را از ناراستی تشخیص داد. این راه معنوی شاید کمی دشوار باشد، اما در صورتی که بتوانیم به آن دست پیدا کنیم از بهترین راهها خواهد بود و آن راهی نیست جز توجه به ندای قلب. همانطور که دستگاه تشخیص دروغ با دریافت امواج دروغ میتواند سخن ناراست را تشخیص دهد، قلب و آگاهی درونی ما نیز توانایی تشخیص این امواج را از طریق معنوی دارد. شاید این کار در ابتدا این را نشان بدهد که میخواهیم مچ دیگران را در دروغگویی بگیریم، ولی پس از چندی این را درمییابیم که این آگاهی درونی معمولاً در روانی قابل تشخیص است که خود نیز نتواند سخن ناراست بگوید یا اگر میگوید به قول برخی دروغ سیاه نیست که آنقدر ناخالصی و انرژی سنگین دروغ، درون فرد ایجاد کند که توانایی تشخیص را از بین ببرد.
این نکته شاید فلسفه و فرضیه به نظر برسد، اما امتحانش ضرری ندارد. چه بسا که سودآور هم باشد، چون برای رسیدن به آن راهی وجود ندارد جز اینکه مراقب سخن و کردارمان باشیم که راست و صادقانه باشد.