سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: در سینمای روز جهان ژانرهای متعددی در سبد سرگرمی مخاطب جای میگیرد. آن چه بیشتر مورد استقبال مخاطبان قرار میگیرد اثری است که بیشتر او را شگفت زده کند و به هیجان بیاورد.
یکی از ژانرها (گونه) سینمایی که از بدو پیداش تاریخ سینما تا به امروز همواره مورد استقبال و علاقه مخاطبان سینما بوده، ژانر پلیسی معمایی است. نمونههای بسیار درخشانی از فیلمهایی تاریخ سینما هم به این ژانر پرطرفدار تعلق میگیرد. سینمای ایران هم در طول تاریخ پر فراز و نشیبش فیلمهای متعدد و درخشانی در این گونه سینمایی تولید و عرضه کرده است که از نمونههای موفق آن میتوان به فیلمهای مرحوم ساموئل خاچکیان در پیش از انقلاب اشاره کرد. بعد از انقلاب هم ساخت و تولید فیلمهای پلیسی و معمایی به روند رو به رشد خودش ادامه داد ولی بیشتر این سریالهای تلویزیونی در این ژانر بود که مورد استقبال مخاطبان قرار میگرفت.
در دهه هفتاد و هشتاد گونهای از سریال سازی در تلویزیون شکل گرفت که مخاطبان قابل توجهی را درگیر خود کرد؛ سریالهایی که با طرح یک سوال و معما جلو میرفتند و قهرمانان آنها افسران پلیس و تبهکاران بودند؛ گاهی حذف یکی از آنها تا مقطعی از روایت جذابیت آن اثر را دوچندان میکرد و مخاطب را تشنه پیگیری این آثار نگه میداشت. گویی در این سبک سریال سازی که نمونه اندک آن در سینما هم دیده شد نشانههایی از بازگشت قهرمانانی دیده میشد که در سالهایی از سینما حذف شده بود.
فارغ از بحث استانداردهای کیفی همواره آثار پلیسی با چاشنی تعقیب گریز جامعه آماری بالایی داشته اند؛ با وجود این که برخی از آنها به صورت مینی سریال طراحی شده بودند و یا ایده اصلی آنها از یک اثر خارجی الگوبرداری شده بود.
یکی از رویاهای کودکی پسران، شغل نظامی است و آنها در کودکی این رویا را با خریدن اسباب بازی آن میپرورانند؛ یعنی این آثار مخاطبانی از سنین کوچکتر تا بزرگ سال دارند و توجه به ملموس بودن روایت و صداقت در آن میتواند مخاطبان بیشتری را همراه کند.
خوشبختانه در سالهای اخیر ژانر پلیسی و معمایی رشد قابل توجهی داشته و کیفیت آن ارتقا یافته است. دومین فیلم سعید روستایی یکی از نمونههای موفق این ژانر است که با چالش یک پلیس شروع میشود؛ فیلم با هوشمندی، پلیس را از صفات کلیشهای جدا میکند و او را به طرز جسورانهای یک انسان عادی با واکنشهای طبیعی نشان میدهد و همین برگ برنده «متری شیش و نیم» برای ارتباط با مخاطب است. این موضوع در مورد طبهکار فیلم هم صدق میکند او نیز از کلیشه بدِ مطلق به دور است و به واقعیت جامعه نزدیک شده؛ تعلیقها و تلاشهای پلیس برای رسیدن به تبهکار آن چنان مخاطب را جذاب خود میکند که میتوان این فیلم را از معدود فیلمهای سینمای ایران دانست که توانسته یک پلیس و تبهکار واقعی را تداعی کند.
نگاه پازل گونه در این گونه آثار جذابیت آن دست خوش تغییراتی میکند. یک زمان است که طراح داستان و فیلمنامه نویس قهرمان و تبهکار را از ابتدای داستان مشخص میکند. زمانی مانند «متری شیش و نیم» تا بخشی از روایت تماشاگر و قهرمانش را در تعلیق نگه میدارد و زمانی مانند فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» با حذف پلیس قشر فراموش نشدهای را یادآوری میکند که درفقدان قوانین اجتماعی و مدنی به تباهی کشیده شده اند. با این دیدگاه میتوان فیلم «شنای پروانه» را نیز یک فیلم پلیسی و معمایی دانست که در فقدان مجری قانون ممکن است فردی که به زندگی عادی خود مشغول است در محیطی نا امن به یک قانون شکن تبدیل شود.
در شکل گیری یک اثر پلیسی معمایی نکته اول یک داشتن فیلمنامه حساب شده با داستانها و کاشتها و برداشتهای فکر شده و جذاب است که میتواند با طراحی مناسب کارگردان و ابزارهای روز سینما مخاطب قابل توجهی را به سالنهای سینما بازگرداند