کد خبر: 1024006
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۰:۲۳
هادی محمدی
راهبرد‌های بلندمدت امریکا که حداقل برای چهار سال طراحی می‌شوند، در ۲۰ سال گذشته دستخوش فراز و نشیب و تغییرات جدیدی شده‌اند. استراتژی‌های حمله نظامی و اشغال کشور‌ها برای امریکا بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ را تولید کرد و استراتژی جنگ نیابتی تروریستی-داعشی، عقیم ماند و سردار شهید قاسم سلیمانی و مقاومت منطقه‌ای آن را ناکام گذاردند. این روند که در اسناد راهبردی امریکا به شکلی دیگر منعکس شده، تأکید دارد که امریکا در غرب آسیا و حوزه‌های تهدید قادر به ورود به جنگ‌های بزرگ و کوچک نیست و صرفاً می‌تواند نقش امداد و هدایت جنگ‌های کوچک و نیابتی را به‌عهده بگیرد. این بن‌بست آثار جدی در ماهیت هژمونی جهانی امریکا به‌جا گذاشته و روندی به نام «افول» در ادبیات استراتژیست‌های امریکایی و غربی را هویدا کرد. خروج از این بن‌بست در طراحی استراتژی‌ها، به نوع جدیدی از جنگ منتهی شده که ستون فقرات آن جنگ اقتصادی است و ابزار‌های کارآمدسازی آن یک جنگ ترکیبی و هیبریدی از عناصر رسانه، جنگ روانی، دیپلماسی، شبکه جریان‌های سیاسی وابسته و یک سیاهی‌لشکر از جوکری‌هاست که در هر مرحله و برای کارکردی هدف‌گذاری شده وارد میدان می‌شوند.

این سیاهی‌لشکر نقش تحریک اجتماعی از جوامع هدف را برای موج‌سواری به اجرا می‌گذارد تا محیط‌های هدف همواره در شرایط بحران و بی‌ثباتی و انفعال باشند. این استراتژی جنگ اقتصادی اکنون در سطح کشور‌های غرب آسیا و برخی کشور‌های هدف امریکا به اجرا درمی‌آید. فشار اقتصادی و معیشتی و مسدود کردن هرگونه مناسبات اقتصادی این جوامع با محیط‌های خارجی به موازات بحران‌سازی و گسترش واگرایی و تنش و ناآرامی و از رده خارج کردن حکومت‌های این جوامع، شرایط را به نقطه تسلیم هدایت می‌کنند یا امیدوارند این جوامع تسلیم شوند.

ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین در غرب آسیا در چتر اجرایی استراتژی امریکا قرار گرفته‌اند. مرز‌های تحمل فشار و مقاومت، تعیین‌کننده نقطه تسلیم هستند که معمولاً سیاهی‌لشکر‌های جوکری و شبکه سیاستمداران وابسته یا بی‌هویت و فرصت‌طلب، شتاب‌دهنده شرایط تسلیم هستند و از طریق بحران‌سازی و تقویت اهرم‌های فشار اقتصادی و معیشتی، این باور را به جامعه تزریق می‌کنند که راه نجات در تسلیم است. با اینکه این ترکیب از اهرم‌های فشار برای مردم و جوامع هدف آزاردهنده هستند و سیاست‌ورزی امریکا هم به‌دنبال پهن کردن دام‌های بیشتر برای غرق کردن بیشتر این جوامع و کشور‌ها در باتلاق تسلیم است، ولی جوهره و فرهنگ مقاومت، اصلی‌ترین مانع است که می‌تواند این شبکه عنکبوتی را ویران کند یا به بن‌بست برساند. عراق مثال روشنی است و عادی‌سازی روابط امیرنشین‌های بیابانی خلیج‌فارس نمونه‌ای دیگر هستند. در عراق جنگ هیبریدی و سیاهی‌لشکر جوکری، نیاز به متنوع‌سازی مناسبات با کشور‌های خارجی را رواج می‌دهند تا روابط عراق و ایران متزلزل شود، ولی قرارداد برق عراق به اردن و مصر را منعقد می‌کنند که خودشان از اسرائیل برق خریداری می‌کنند یا منطقه سنجار را به خانواده بارزانی تقدیم می‌کنند که بسترساز تجزیه عراق، میزبان داعش و سران بعثی و فراری است. امارات و بحرین لرزان را با نام فلسطین به قربانگاه عادی‌سازی روابط می‌برند، ولی هدف آن‌ها ایجاد هاب اقتصادی و انرژی منطقه‌ای و جهانی برای رژیم صهیونیستی است. حال آنکه در عراق اصالت و مصداق مقاومت موجب شده با یک غرش ساده، هوشیار زیباری به عذرخواهی مجبور شود و امریکا برای در امان ماندن از مقاومت، نماینده دبیرکل سازمان ملل در عراق را واسطه می‌کند و مصطفی کاظمی را برای کسب حمایت و جلوگیری از سقوط به اروپا اعزام می‌کند. امرای بیابانی خلیج‌فارس هم می‌دانند که اصالتی ندارند و برای دوشیده شدن و سواری دادن توراتی به صهیونیست‌ها برای‌شان کف می‌زنند و مقاومت یمنی و عربی و اسلامی کابوس آن‌ها هستند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار