سرویس سیاست جوان آنلاین: در تمام سالهای پس از انقلاب اسلامی دکترین سیاست خارجه ایالات متحده امریکا از مؤلفههای واحد و باثباتی در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران برخوردار بوده است. معرفی کردن ایران به عنوان برهم زننده صلح و ثبات و امنیت بینالمللی مهمترین رکن سیاستهای ضدایرانی دولتمردان امریکا در هر دورهای بوده است. برای اثبات این گزاره که جمهوری اسلامی ایران ناقض صلح و امنیت بینالمللی است بر «توسعه صنعت هستهای»، «فعالیتهای منطقهای و برونمرزی ایران»، «افزایش قدرت دفاعی- موشکی» و «رویکرد حقوق بشری» و مواردی از این دست متمرکز شدهاند.
مواضع اخیر جو بایدن نشان میدهد دلخوش بودن جماعتی در داخل کشور برای ایجاد گشایش در سیاست خارجه امریکا جهت کاهش فشارهای غیرانسانی به ایران و کاهش دشمنیها در خوشبینانهترین حالت ناشی از درک نادرست از شاخصهای سیاست خارجه ایالات متحده است که بر اساس آن دشمنیهای دموکراتها سفیدنمایی و تطهیر و در مقابل رفتار جمهوریخواهان بسیار زمخت نشان داده میشود.
بایدن و فشار سهگانه بر ایران
جو بایدن در CNN مینویسد که در صورت پیروزی در انتخابات این کشور در تخاصم با ایران فصل جدیدی را باز خواهد کرد، مبنی بر اینکه در گام اول متعهد میشود از دسترسی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند. بایدن گام دوم دولت احتمالی خود را اینگونه تشریح میکند که مسیری قابل اعتماد برای رویکرد دیپلماتیک در مقابل ایران خواهد گشود: «اگر ایران با پایبندی سختگیرانه به توافق هستهای بازگردد، ایالات متحده دوباره به این توافق به عنوان نقطه شروعی برای مذاکرات دیگر ملحق خواهد شد.» بایدن در ادامه میافزاید که در دولت او، واشنگتن به همراه متحدان خود تلاش خواهد کرد محدودیتهای توافق هستهای را تشدید و مدت آنها را تمدید کند و همزمان به دیگر موضوعات مورد نگرانی امریکا بپردازد که شامل ادعاهای این کشور درباره زندانیان و مسائل حقوق بشری است.
بایدن در عین حال به عنوان گام سوم سیاست خود در قبال تهران گفت که علیه فعالیتهای منطقهای ایران اقدام و امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین و از تحریمهای هدفمند برای آنچه نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامه موشکی توسط ایران خواند، استفاده میکند.
تضعیف ایران؛ محور مشترک دموکراتها و جمهوریخواهان
چنانچه به عقب بازگردیم بوش پسر ایران را محور شرارت معرفی کرد که تفسیری از عبارت «ایران ناقض صلح و ثبات و امنیت بینالمللی است» میباشد و در سخنرانیهای مختلف فعالیتهای منطقهای و دفاعی کشورمان را تخطئه کرد و خواهان تعهد دولت اصلاحات به عدم همکاری و حمایت از جنبشهای آزادیبخش ملی شد یا در دولت بعدی، شخص باراک اوباما و سایر دولتمردان این کشور به کرات ایران را ناقض امنیت منطقهای و بینالمللی معرفی کردند و خواهان تغییر رفتار ایران بر مدار آنچه غرب مطالبه دارد، شدند، به طوری که طی دو دولت اوباما- ترامپ «استانداردسازی رفتار ایران» از پرکاربردترین واژگانی است که سیاستمداران جمهوریخواه و دموکرات آن را تکرار میکنند.
جو بایدن و ترامپ و هر سیاستمداری در امریکا معتقد است برجام یا اسنادی دیگر مانند آن که بتواند رفتار جمهوری اسلامی ایران را مدیریت و به اصطلاح استانداردسازی کند، یک هدف ایدهالی است که میتواند به صورت پلکانی قدرت ایران را کنترل و مدیریت کند. اینکه دموکراتها معتقدند «برجام توانست امنیت و صلح منطقهای را به ارمغان بیاورد» و آن را در تریبونهای مختلف تکرار و از اصل توافق به شدت حمایت میکنند، ناشی از همین تفکر است که میتوانند با انعقاد توافقهای هستهای، موشکی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کنند.
جان کری در همان مقطعی که برجام به امضا رسید، میگوید: «من شنیدهام که رئیسجمهوری امریکا گفته است روح توافق هستهای ایران نقض شده است، روح توافقی وجود ندارد. توافقی وجود دارد که بر مسئله هستهای متمرکز است و در حال ارائه نتایج (مدنظر) است.»
اوباما نیز در کنفرانس خبری در حاشیه نشست امنیت هستهای واشنگتن بیان میکند: «نکته دیگری که من میگویم و آن هم مهم است، رفتار خود ایران برای اطمینانآفرینی از امن بودن این کشور جهت انجام تجارت است. در توافقی مانند این، اولویت اول من... نگرانی اول من... این بود مطمئن شوم که ما برنامه هستهای آنها را متوقف کنیم و اینکه مواد (هستهای) که آن موقع داشتند و به آنها زمان گریز کوتاه میداد، انتقال داده شوند. این اتفاق افتاده است و من همیشه گفتهام نمیتوانم قول بدهم ایران از فرصت فراهم شده در این رهگذر برای ورود مجدد به جامعه بینالملل استفاده کند. ایران تاکنون متن توافق را رعایت کرده، اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکتها سیگنالهایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریکآمیزی که شرکتها را هراسان میکند، نخواهد کرد.»
۱۲ شرطی که دونالد ترامپ برای توافق جدید هستهای به طرف ایرانی پیشنهاد میدهد هم با محور ثابت مورد اشاره همخوانی دارد مبنی بر اینکه تضعیف ایران یک اصل جداییناپذیر در سیاست خارجه امریکاست که همه رؤسای جمهوری چه جمهوریخواه و چه دموکرات به آن متعهد هستند.
بایدن، اوبامای ثانی
موضعگیریهای اخیر جو بایدن درباره ایران نشان میدهد برخلاف آنچه طیفی از سیاستمداران داخلی و انبوهی از رسانههای وابسته به آنها عنوان میکنند، سیاستهای ضدایرانی در هر دوره و دولتی در امریکا غیرقابل تغییر و از یک ثبات مشهود برخوردار است تا جایی که سیاستهای خصمانه اوباما و ترامپ وجوه مشترک فراوان دارد و از رویکردی واحد بهره میگیرد، اما تنها تفاوت این دو دوره القائات برخی جریانات سیاسی در داخل کشور برای دیو و پرینمایی برخی سیاستمداران امریکایی است، به این معنا که شخصی مانند اوباما که با برجام صنعت هستهای کشورمان را به تعطیلی کشاند و با وضع قوانینی مانند «قانون ویزا»، «آیسا» و «کاتسا» به کرات برجام را نقض کرد، شبیه یک فرشته نجات یاد میکنند و در مقابل دونالد ترامپی که همان سیاستهای ضدانسانی را علیه کشورمان وضع کرد، یک دیو جانمایی میکنند.
امروز همان افراد جو بایدن را به دلیل آنکه نامزد حزب دموکرات است، یک فرد ایدهالی که میتواند دشمنیهای پایانناپذیر امریکا را خاتمه دهد، معرفی میکنند در حالی که وی در مقاله مورد اشاره خود در CNN با صراحت عنوان میکند از سیاستهای ثابت دستگاه سیاست خارجه امریکا علیه ایران کمترین تخطئیای نخواهد کرد و فشارهای همهجانبه را علیه مردم کشورمان کمافیالسابق ادامه خواهد داد.