سرویس حوادث جوان آنلاین: محمد محمدی از بسیجیان فعال پایگاه مقاومت بسیج انصارالامام تهران شامگاه یکشنبه ۲۷مهر وقتی متوجه درگیری چند مرد شرور با اهالی محل شد، برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان میانجیگر وارد درگیری شد تا به نزاع خونین پایان دهد. این بسیجی جوان از عاملان درگیری که چهار مرد جوان هستند، درخواست کرد عفت کلام را در انظار عمومی که نوامیس مردم از آنجا عبور میکنند، رعایت کنند و دست از فحاشی و الفاظ رکیک بردارند که یکی از افراد شرور او را با چاقو هدف قرار داد و از محل گریخت. پس از این پیکر زخمی محمد محمدی برای درمان به بیمارستان منتقل شد، اما تلاش پزشکان نتیجهای نداد و وی بر اثر عمق زیاد ضربه چاقو و پاره شدن ریه و قلبش به کام مرگ رفت. با اعلام خبر شهادت این بسیجی اعضای خانواده وی در اقدامی خداپسندانه اعضای بدن پسرشان را به چند بیمار نیازمند اهدا کردند و از سوی دیگر مأموران پلیس هم موفق شدند قاتل و عاملان این درگیری را خیلی زود به دام بیندازند.
آغاز ماجرا
آن شب با اعلام خبر قتل بسیجی ۴۰ساله به دست اراذل و اوباش محل، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی به محل حادثه در یکی از خیابانهای منطقه تهرانپارس رفتند و تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.
تیم جنایی در محل حادثه دریافتند، لحظاتی قبل چهار مرد جوان که گفته میشود از اراذل و اوباش محل هستند در نزدیکی نانوایی با چند نفر از اهالی محل درگیری خونینی را رقم زدهاند که در جریان آن مرد بسیجی را که برای انجام امر به معروف و نهی از منکر وارد درگیری شده به قتل رسانده و از محل گریختهاند.
بررسیهای تیم جنایی نشان داد دو نفر از عاملان حادثه دو برادر هستند به نام سیروس و پیروز که در آن نزدیکی آشپزخانه تهیه غذا دارند که همراه سرآشپز و پیک موتوریشان که پسر جوانی به نام فریبرز است، مردی را به نام محمد محمدی به قتل رساندهاند.
بدین ترتیب تیم جنایی چهار مرد شرور را به عنوان مظنونان به قتل بسیجی جوان تحت تعقیب قرار دادند و ساعتی بعد موفق شدند سرآشپز و سیروس را دستگیر کنند. دو متهم در بازجوییها مدعی شدند که فریبرز قاتل است و بعد از قتل هم به مکان نامعلومی گریخته است.
صاحب آشپزخانه گفت: دقایقی قبل از درگیری خونین برادرم با زن جوانی به خاطر اینکه آینه خودرواش به دست آن زن برخورد کردهبود درگیر شد که اهالی محل از آن زن طرفداری کرده و به ماشین برادرم خسارت زده بودند. برادرم با من تماس گرفت و از من درخواست کمک کرد که همراه سر آشپز با خودروی پرایدم به محل حادثه رفتیم و بعد از ما هم فریبرز با موتورسیکلتش به محل حادثه آمد. برادرم با نانوای محل و چند نفر از اهالی محل درگیر شده بود که مرد بسیجی به عنوان میانجیگری وارد درگیری شد و از ما خواست در انظار عمومی عفتکلام را رعایت کنیم و به درگیریمان خاتمه بدهیم که ناگهان فریبرز با او درگیر شد و ضربهای چاقو به او زد. مرد جوان خونین روی زمین افتاد که ما هم از ترس فرار کردیم و الان هم از فریبرز و برادرم بیخبر هستیم.
اهدای اعضای بدن شهید به بیماران نیازمند
در حالی که خبرهای رسیده حکایت از آن داشت که اعضای بدن شهید محمد محمدی با موافقت خانوادهاش به بیماران نیازمند اهدا شده است، مأموران پلیس تحقیقات برای دستگیری دو متهم را ادامه دادند که ابتدا برادر دوم را بازداشت کردند و عصردیروز هم قاتل ۱۸ساله راکه به محل حادثه بازگشتهبود شناسایی و دستگیر کردند.
چهار متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و از سوی بازپرس پرونده مورد بازجویی قرار گرفتند. متهمان همگی به درگیری خونین اعتراف کردند و فریبرز هم با اظهار پشیمانی به قتل آمر امر به معروف و نهی از منکر اعتراف کرد. متهمان در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفتند.
گفتگو با قاتل
فریبرز چرا به هواخواهی راننده پژو وارد درگیری شدی و دست به قتل زدی؟
صاحب پژو صاحبکارم بود که با زنی درگیر شدهبود و اهالی محل هم از آن زن حمایت کرده بودند که من ناخواسته وارد درگیری شدم.
کجا کار میکردی؟
من آدم بدبختی هستم و از دوران کودکی به خاطر هزینه زندگیمان دستفروشی میکردم و حتی به خاطر اینکه در خانواده فقیری بزرگ شدهام، درس هم نخواندم تا اینکه هفتماه پیش در آشپزخانه تهیه غذایی به عنوان پیک موتوری استخدام شدم و سفارش غذا را به دست مشتریان میرساندم.
درباره شب حادثه توضیح بده.
آشپزخانه متعلق به سیروس و پیروز است که آن شب ابتدا پیروز با خودرواش غذای سفارشی را برداشت تا بهدست مشتری برساند که دقایقی بعد با آشپزخانه تماس گرفت و گفت آینه خودرواش با دست زنی برخورد کرده و به همین خاطر با آن زن درگیر شدهاست و اهالی محل هم به هواخواهی از آن زن با او درگیر شدهاند و به خودرواش آسیب رساندهاند. او از برادرش و ما خواست به کمکش برویم که برادرش و سر آشپز با خودروی پراید رفتند و من هم غذای مشتری را داخل جعبه موتور سیکلتم گذاشتم و به محل حادثه رفتم. آنجا سیروس و پیروز با مرد نانوایی و چند مرد دیگر درگیری شده بودند و من هم به هواخواهی از صاحبکارم وارد درگیری شدم.
چرا مرد میانجیگر را به قتل رساندی؟
وقتی درگیری ما بالا گرفت ما شروع به فحاشی کردیم که مقتول به عنوان میانجیگر وارد درگیری شد و از ما خواست فحاشی نکنیم. او گفت به خاطر نوامیس مردم که از آنجا عبور میکردند، درگیری را پایان دهیم و از الفاظ رکیک خودداری کنیم که با او هم درگیر شدیم و من با چاقو ضربهای به او زدم و وقتی خونین روی زمین افتاد فرار کردم.
چطور دستگیر شدی؟
چند ساعت بعد از طریق یکی از بستگانم متوجه شدم که مرد بسیجی فوت کرده است. آن شب تا صبح نخوابیدم و باورم نمیشد که دست به قتل زدهام تا اینکه عصر روز بعد دوباره به محل حادثه بازگشتم تا سر و گوشی آب بدهم که مأموران پلیس مرا دستگیر کردند.
فکر میکردی عاقبت شرارت و مزاحمت نتیجهاش این باشد؟
من شرور نیستم و این حادثه هم اتفاقی بود و اصلاً قصد نداشتم او را به قتل برسانم.
به نظرت کسی که چاقو همراه خودش دارد و در درگیری هم استفاده میکند شرور نیست؟
اولین بار بود که چاقو همراه خودم آورده بودم و ایکاش آن شب چاقو را بر نمیداشتم.
حرف آخر.
خیلی پشیمان هستم.